دبیر جامعه روحانیت شیراز گفت: شجاعت مردم مقاوم غزه و انجام عملیات طوفان الاقصی توسط حماس نشان داد که پایان عصر ظلم و ستم از راه رسیده و ثانیهها برای نابودی اسرائیل جنایتکار به شماره افتاده است.
کتاب بیخویش، به سرگذشت آموزگار شهید مصطفی دیانتینسب، را از کودکی تا شهادت با ویژگی برجستۀ آشنایی با مردم کازرون در سالهای 1345 تا 1365 با نوشتاری داستانی، میپردازد.
تئاتر ریشه درآیین ها و مناسک دارد و انسان در آیین ها و مناسک تجربیات آسمانی خود را محاکات می کند و خاطرات ازلی خود را باز می جوید و از عاقبت خویش می پرسد .
از شگفتیهای این کتاب میتوان به بررسی گاه ریزترین رخدادهایی پرداخت که با گذشت این همه سال، بیشتر بازماندگان کمتر به یاد دارند یا آن که نمیخواهند به یاد آورند؛ هرچند این را نیز به خوبی میتوان دریافت که صادق کیاننژاد ...
خانه تاریک بود و هیچ صدایی بر نمی خاست .قرار شد حرف نزنیم تا دشمن محلمان را شناسایی نکند .با صدای تنفس با هم حرف میزدیم وبا دست زدن به یکدیگر پیام را میرساندیم .اگرچه همدیگر را نیز بدرستی نمیدیدیم .
این چپزدگی باعث شد که شعارهایی همچون انحلال ارتش (شعار مبارزین با استبداد)، تصویب بند ج (شعار مبارزه با فئودال) و ملی کردن صنایع (شعار مبارزه با بخش خصوصی) سر داده شد و بعد به بدنبال اجرایی کردن آن شدیم.
از فعالیت هایی که داشتیم یکی اش این بود که روزی سرهنگ معصوم زاده مرا صدا زد. گفت ما به یک چلچه نیاز داریم. چلچله موشک اندازی بود که همزمان ۴۰ موشک را می توانست شلیک کند. کمی فکر کردم و گفتم چرا چهل تا، خب مثلاً ...
عام برات، یکی از شناخته شدهترین رزمندگان کازرون است که او را سقای جبهه نیز خواندهاند. او در دوران دفاع مقدس، در جبهههای گوناگون بهویژه برای لشکر المهدی و فجر، که رزمندگان استان فارس آن جا بودند، کار آبرسانی ...
دشمن ما را دور زد؛ هرچند نیروها رهایی یافتند... لوله تانک دشمن روی خاکریز بود و بچهها، زیر آن با سکوت جابجا میشدند؛ سربازان دشمن هم میترسیدند که از تانک بیرون بیایند.
با شنیدن این سخنان، نگاهی به خود انداختم و با آگاهی از تندرستیم، به سوی سنگر فرمانده گردان دویدم تا آمبولانس را پیدا کنم... نزدیک به ۸۰۰ متری امده بودم که احساس کردم دیگر پایم مرا یاری نمیکند... نگاهی به پاهایم ...
دختر و پسری که از مدرسه میگریزند و به دیدن چنین فیلمهایی میروند، طپانچهکش و چاقوکش و احیانا به صورت هنرپیشه سینما درمیآیند و نسل جوان مملکت را به ورطه سقوط میکشند.
حركت مردم در راهپیمایی امروز مانند هر روز نبود، امروز به صورت نیمه دو و به صورت دو بود. یعنی با سرعت كه من هرچه سعی كردم خود را برسانم، [نتوانستم] فاصله كلانتری تا شاهچراغ 400 الی 500 متر بیشتر نبود، نرسیدم.
بهسمت اهواز راه افتادیم. از جاده کازرون به سمت گناوه حرکت کردیم. میدانستیم فردا باید به منطقه عملیاتی برویم. کنار من حَمَد خورشیدی نشسته بود. حمد فرمانده یکی از گروهانهای گردان فجر بود.