بیایید بپردازیم به این امر که چرا مسئولان [همیشه] کم کارند! این مسئولان چه کسانی هستند که همیشه کم کاری شان، متهم اصلی مشکلات کشور است؟ دریاچه ارومیه خشک می شود: مسئولان کوتاهی کرده اند! خوزستان و اهواز زیر خاک نفسش بند می آید: مسئولان کم کاری کرده اند! تحریم ها آوار می شود و تولید کم می آورد: مسئولان به فکر نبوده اند؟! مسئولانه برخورد نکرده اند! میزان سرمایه گذاری برای سال های بعد کم و کم تر می شود: مسئولان به فکر امروز و خوش نامی امروزند و نگران فردای فرزندانمان نیستند! بیکاری غولی است بزرگ تری از غول نقدینگی، بی مهار می آید: مسئولان کم کاری نکنند! مسئولان چقدر کار دارند که انجام دهند! اما آنچه من می بینم کم کاری نیست! مسئولان پرکارتر و مشغول تر از هر زمانی، از جلسه ای به جلسه دیگر روان اند! تصمیم می گیرند و برنامه می ریزند و امیدوارانه پیگیر طرح های مطالعاتی اند! [نمی دانید سرانه هرکدام از عضویت در کارگروه ها و کمیته ها بیش از بیست عدد است! احتیاط کردم! آقای مسئول خودت بشمار ببین مسئول چند کمیته ای و عضو چندتای دیگر؟ بنده دل خوشی از کمیته هایی با رتبه بالا ندارم!] اما چرا نتیجه چندسال بعد یعنی آنچه مردم خواهند دید همان عبارات «مسئولان کم کاری کرده اند» است؟ همه چیز برمی گردد به شیوه انجام کارها! شما می توانید بار الف را از نقطه ب به نقطه پ برسانید به هزاران روش! مهم جا به جایی انجام شده نیست، مهم شیوه انجام آنجا به جایی است.شیوه تصمیم سازی، شیوه برنامه ریزی و شیوه پیگیری طرح های مطالعاتی، همه آن چیزی است که مناسب انجام نمی شود. عمر کوتاهی در خدمت دولت و مردمم هستم ولی پروژه ها با اهداف بسیار امیدبخشی را دیده ام که به بدترین شیوه ممکنه طراحی / پیاده سازی و پیگیری شده اند و چیزی جز حسرت بر شیوه انجام کارها نمی توان داشت. [سکوت ما در مورد چنین پروژه هایی طبیعی است! کجا می شود فریاد زد؟] همه نکته ای که می خواستم بگویم این است که شیوه یا فرایند انجام کارها کلید حل معمایی است که چرا مسئولان بااینکه هر شب خسته و البته راضی به منزل می روند ولی بار این ملت به منزل مقصود نمی رسد! به عنوان هدیه نکته ای هم به مطلب بی افزایم بخصوص برای تصمیم گیرندگان. هر اتخاذ تصمیمی دو بعد دارد: بعد اول- منافع مستقیم از اتخاذ تصمیم که متوجه همه ذینفعان است. مثلاً شما تصمیم می گیرید برای جلوگیری از قاچاق نفت به کشورهای همسایه، قیمت نفت در شهرهای مرزی را افزایش دهید تا منافع جمعیت کشور حفظ شود. بعد دوم- اعتباری که به طور مستقیم به تصمیم گیرندگان می رسد! مثلاً در چندسال آینده، مشکل مسکن بسیاری از مردم حل می شود و مردم هرروز یاد آن مسئولان را گرامی می دارند و تصمیم گیرندگان مسکن کشور آن را به عنوان یک شاهکار در رزومه خود می نویسند. در چندین سال خدمتم مکرر شاهد بوده ام که رییسی کار قبلی را ادامه نمی دهد و ایده نویی را پایه گذاری می کند. هرروز، ایده ای نو از ابتدای مسیری نو! اصل ماجرا چیست؟ اعتبار تصمیم گیرندگان! نیازی به مثال های ملی نیست. کافی است هر بار که می خواهیم تصمیمی اتخاذ کنیم گوشه چشمی هم به بعد دوم تصمیماتمان داشته باشیم، شاید با کنترل این بعد بتوانیم تصمیم های بهتری اتخاذ کنیم. در مورد برنامه ریزی هم حرف همین است. نمی توان از منظرگاهی که برنامه ریزان به توسعه کشور نگاه می کنند عدالت را پیگیری کرد. برنامه ریزی و سیاست گذاری بدون میدان دادن به ذی نفعان (مردم) [در مؤدبانه ترین تعبیر] تیغ برایی نخواهد بود! مسئولان کوتاهی نکنند! با سازمان هایی که به ایشان به ارث رسیده است یا خود مسبب آن اند، تلاششان بی ثمر خواهد ماند. مسئولان به جای تلاش بیشتر، کمی سازمان هایشان را دریابند، هرچند شاید نتوانند! یاد ابلاغ سیاست های تحول اداری کشور بخیر! سیاست هایی که امیدبخش هستند ولی در تفسیرشان به ابعاد عملیاتی، چندان قوی عمل نشد. انگار شیوه کار ما همین است! خدا بخیر کناد! منبع: پایگاه خبری تحلیلی الف