به گزارش
حافظ خبر؛ حسین خبیری از کنشگران سیاسی، اجتماعی و فرهنگی استان فارس نامه سرگشادهای را به مدیرکل ورزش و جوانان فارس نوشته است که در زیر آن را میخوانیم:
آقای مدیرکل...
نظام جمهوری اسلامی ایران با اتکای بر آرمانهای اسلامِ مبتنی بر تشیع علوی، انسجام یافت، شکل گرفت و به پیروزی رسید؛ اما در چرایی بسیاری از ضعفها، ناکامیها و فاصله گرفتن از آنچه میخواستیم،فقط میتوانیم بگوييم:
اسلام به ذات خود ندارد عیبی
هر عیب که هست از مسلمانی ماست...
تصور کنید مدیرکلی با مأموریتهای روشن، شرح وظایف مشخص و انبوه کارهای بر زمین مانده، دایم کارش این باشد که در شبکه اجتماعی پیام تبریک و تسلیت، ولادت و شهادت اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام بگذارد، عکس سردار سرافراز شهید قاسم سلیمانی را بازنشر نماید، عکس دیدار با خانواده معزز و معظم شهدا را منتشرنماید، از روی عادت نماز اول وقتش را هم بجای آورد، که همه این کارها بجای خود نیکوست؛ اما... در انجام وظایف سازمانیش یا ناتوان باشد یا ناموفق... یا کمکار و کمتحرک، هزاران نفر از کسانی که او متولی امور آنهاست، بیش از یک سال زجر و گرسنگی بکشند یا دستکم به سختی زندگی خود را بگذرانند... خردهکاریهایی که او دایم بدان مشغول است، بیارتباط با تکالیف اصلی قانونیش باشد و حتی همانها هم کفاف یک روستای ۵۰۰ نفره را هم ندهد تا چه رسد به فارس و شهرستان شیراز، جهانشهر ایرانزمین با نزدیک به سه میلیون جمعیت... خواص انگشتشماری را برگرد خود جمع نماید، که او را بستایند یا حداقل از او ایراد نگیرند و نقدش نکنند تا دوام صندلی ریاستش هرچه بیشتر مستدام بماند و...
به نظر شما حاصل این تضادها چه خواهد بود؟
من به شما میگویم که:
بدبینی مردم نسبت به دین خدا و ارزشهای نظام اسلامی، محصول عملکرد مدیرانی است که نه بر اساس شاخصهای نوین مدیریتی، بلکه با سفارش سیاسیون به این پستها رسیدهاند و با اشغال این جایگاهها، تمام آرزوهایشان را دستیافته مییابند و به گمانشان به نقطه پایان رسیدهاند، حال آنکه پذیرش مسئولیت، نقطه آغازی بیش نیست..
برای شیعه، علی(ع)، حسین(ع) و زینب(س) در نقطهای از تاریخ بایگانی نشدهاند؛ ما میتوانیم و به ما اجازه دادهاند تا هر انسانِ مظلومِ زمانه خود را، در جایگاه حسین(ع) ببینیم و بنشانیم و بیمهابا و شجاعانه در استیفای حقش تا رساندن او به حقش، سرسختانه بکوشیم... وَلاتَأْخُذُهُ فِى اللَّهِ لَوْمَهُ لائِمٍ ...
اگر حقیقتاً میخواهیم به فاطمه (س) احترام بگذاریم، باید اندیشه، منش و روشهای او را با کردارمان پاس بداریم... نه گفتاری که هیچ سهمی در بهبود زندگی مخاطبانمان ندارد، آنها (علیهمالسلام)، ابتدا نیازهای شهروندان (همسایه) را میدیدند و ایثارگرانه مرتفع مینمودند، سپس به رفع نیازهای شخصیشان میپرداختند؛ اگر از شخصیتهای شکوهمند آزاداندیش، تعالیطلب و تاریخ و سرنوشتسازی مانند علی(ع)، فاطمه(س)، حسین(ع) و زینب(س)، فقط و فقط، به گزینش و نشر واژگانی برای پوشش ناکارآمدیمان اکتفا نماییم، نتیجه آن مهجوریت اسلام عزیز و فاصله گرفتن مخاطبان خاص و عام از جمهوری عزیز اسلامیمان، این حاصل خون صدها هزار شهید گلگونکفن خواهد بود... و از این جهت، پذیرش مدیریت در کشور ما، بسیار سخت و مسئولیتآور است.
در نظام اسلامی، ترجمه روشن امانتداری مدیران در برابر خداوند قهار، وجدانهای بیدار و خون شهیدان مظلوممان، این خواهد بود که: اگر انجام وظایفشان را به هر دلیلی در توانشان نمیبینند، شجاعانه کنار کشیده و مسئولیت را به فرد شایستهتری باز سپارند، که این برای آنها به مراتب برتر و بهتر از افتادن در منجلاب و باتلاق ناخواسته دروغ و نیرنگ و تباهیست.
در سازمان ورزش، ظرفیتهای گوناگون و استعدادهای انسانی بزرگی نهفته که متاسفانه تنگنظریها بر این سرمایههای گرانبها سایه افکنده است و آن را به این روز سیاه نشانده تا ما نتوانیم در روز میلاد امیرمومنان علی علیهالسلام، این سرمشق بشری ورزشکاران، روز پدر را به مردان بزرگی که عمر شریفشان را در ورزش گذراندهاند، اما اکنون و در دوره جدید مسئولیت شما، که بیش از ۱۴ ماه است از تنها ممر و محل درآمدشان، یعنی ورزش بینصیب ماندهاند و شرمنده خانوادهشان هستند، تبریک روز پدر بگوییم. برای من این علامت سئوال بزرگ باقی مانده است که مخاطب پیام تبریک روز پدر جنابعالی، دقیقاً کدام پدران بودند؟
به راستی در این روز فرخنده، با تصمیمات احتمالیتان چه گرهی از مشکلاتشان گشودهاید که اکنون به خود این اجازه را میدهید که شادمانه روز پدر را به آنها تبریک بگویید؟ جرم آنها به جز عمری تلاش و نجابت و صبوری چیست؟ پاسخ عملی شما به عمری تلاش خالصانه و صادقانه مربیان، داوران و پیشکسوتانی که به یمن ندانمکاریهای شما و همکارانتان از یک پوشش حداقلی بیمهای هم محروم ماندهاند، چیست؟
تمنای عاجزانه من از شما این است که دم از پیروی از اولیای دین نزنید، علت محبوبیت باکریها و سلیمانیها را عمیقاً جویا شوید تا خود بیراهه نپیمایید و سببساز دینگریزی مردم نگردید...
گر تو قرآن بدین نمط خوانی
ببری رونق از مسلمانی
شما بر صندلی تکیه زدهاید که دانش ورزش و تجربه اجرایی بسیاری از کارکنانش، مخاطبانش، ارباب رجوع و متقاضیانش، از شما و معاونینتان به مراتب.. .به مراتب بیشتر است. چرا از این ظرفیتهای عظیم و گرهگشا در جهت رفع انبوه موانع موجود و بهبود شرایط خانواده ورزش استفاده نمیکنید؟
بسیاری از مراجعینی که عمر شریفشان را در پشت درب اطاقهای شما به انتظار نشستهاند، به لحاظ مهارت و توانایی از مدیرانی که در شرایط عادی و بحرانی مستمراً ساکت و منفعلند، به مراتب توانمندترند... چرا به جای دستگردانی کاسه چه کنم و ناداری، این نخبگان و زبدگان و ثروت عظیمی که آنان میآفرینند را نمیبینید؟ با این شیوهای که در تداوم عملکرد نازیبای بقایای گذشتگان نابخرد در پیش گرفتهاید، ورزش راه به جایی نمیبرد و سرعتگیری به نام شما و معاونینتان همان بازمانده حلقه اولیهای دوران تاریکی، دایم بر سر این راه خواهید بود. این رسم امانتداری مسئولیتی که به اضطرار و عاریه به شما سپردهاند، نیست؟
اداره این سازمان گرگزده، بدون مشارکت دیگر بازیگران توانگر، عزتمند و توانمند این عرصه ممکن نیست، و بدون حضور گشایشگر آنان، شما مجبورید وقتتان را از بیدانشی و بیراهی و بیکاری، به بازدیدهای چندباره و تکراری و افتتاح اطاقی از ساختمانهای کهنه بپردازید، تکیه نمودن به مدل گذشته، سیاهبختی صدچندان ورزش و جوانان را در پی خواهد داشت؛ چرا به ایدهپردازان و افراد خلاق، میدان نمیدهید؟ چرا بجای منافع تعداد محدودی دلالصفت به منافع جمعی اجتماع بزرگ خانواده ورزش نمینگرید؟ آنها را دعوت کنید... خواهید دید که آنها قابلیتشان به مراتب از من و شما بهتراست. مگر همین ورزشکاران نیستند که در گلریزانها و بحرانها، به صورت خودجوش و انگیزشی بدون نیاز به حضور امثال من و شما، حماسه میآفرینند، جانفشانی میکنند، آبرو میخرند برای همه، حالا که خود خانواده ورزش دچار بحران ناخواسته شده است، چرا از همان ظرفیت کمنظیر برای حل بخش کوچکی از مشکلاتش استفاده نمیکنید؟ فقط چشمانتظار پولهای دولتی نباشید و به آنها خیره ننگرید، با ورود ایدهپردازان ورزشی، مسیرهای نوپدید درآمدزایی را برای گذران امور آنان بکار ببندید، نباید ورزشکاران حرفهای،به عنوان مهمترین گروه هدف، برای تامین حداقلهای مورد نیاز جهت تداوم مسیر درخشان افتخارآفرینیشان دایم دچار کمبود و بحران باشند؟
هم اکنون ورزشکاران، مربیان و داوران ما، ناخواسته در محاصره و تنگناهای معیشتی قرار گرفتهاند. فلسفه وجودی اداره کل ورزش و جوانان، ارایه خدمات و ایجاد تسهیلگری به همینهاست؛ که اگر ایشان نبودند یا نباشند، چه توجیهی برای ادامه حیات آن اداره کل خواهد بود؟ درست به همین دلیل،که دلیل آمدنتان و بودنتان و معاشتان را مدیون آنانید، دقیقاً به همین علت، مشکل آنها مشکل شماست. شما نمیتوانید مشکلاتشان را نادیده بینگارید و به راحتی از آنان بگذرید و صرفاً نظارهگر دست و پا زدن آنها و غرق شدنشان در مصیبتهایشان باشید. اینها همانهایی هستند که عمر پربارشان را در مسیر قهرمانی، قهرمانپروری و افتخارآفرینی برای این مرز و بوم نهادهاند. بخش مهمی از کسب درآمد ورزش و اماکن ورزشی را مدیون همین بزرگوارانید. هزینههای گوناگونی مانند: هزینه ارتقاء رتبههای رشتههای گوناگون ورزشی و دورههای مربیگری در سطوح شهر، استان و کشور، بیمه ورزشی و.... را همینها پرداختهاند و در یک کلام آنان، گرمابخش اصالت و هویت شهر و رونقبخش بازار و اقتصاد ورزشند. اکنون نوبت شماست که بخشی از دینی که به گردنتان است را بازپردازید. اینها (قهرمانان، مربیان و داوران)، دیروز و امروز و فردا، فرزندان برومند و سربلند همین خانه و خانوادهاند، غفلت از آنها خشم خالق و مردمانی که ورزش و ورزشکار عمیقاً در قلوبشان جای دارند را به دنبال خواهد داشت...
اینها از جمله دلایلیند که شما باعث میشوید تا مردم از باورهای معنویشان، که شما را مدعیان آن میدانند، فاصله بگیرند و اداره کلی که بناست با خدماتش برای حاکمیت، محبوبیت و همشهریانش رضایتمندی ایجاد کند، تبدیل به سازمانی مولد بدگمانی، اعتراض و ناامنی گردد؛ آن هم صرفاً به دلیل سوء مدیریت و نه تحریم و نه کرونا و نه چیز دیگری...
در تنهاییتان به خویشتن خویش رجوع کنید... فریب تعاریف دلفریب، نابجا و ناروای اطرافیانتان را نخورید... جذابیتهای موقعیت شغلی شما را نفریبد... تا از اشتباه محاسباتی بیرون آمده و به تصحیح مسیر بیراهههای قبل و بدنبال آن جبران گذشته بپردازید.
هرگز این روزها را آرزو نمیکردیم و نمیکنیم، من و بسیاری دیگر، که دل در گرو آیندهی شهر و دیارمان و هویت اجتماعیمان بستهایم، آمادهایم تا در بازخوانی و پیشرفت، در مسیر روشنی که پیش از این، غفلت از آن، سببساز خساراتی که میدانید و میدانیم و تا هم اکنون گریبانگیر ورزش و جوانان شده است، بکوشیم.
لازمه این آغاز نو، اگر صادقانه بدان باورمندید، گفتگوی صبورانه، برادرانه و مشفقانه بر مبنای پذیرش اصول مهم و اجتنابناپذیر عدالت، شفافیت و کار گروهی همدلانه است.
در پایان همه ستایشم را نثار قهرمانان، مربیان و داورانی مینمایم که علیرغم شرایط ناگواری که در سالهای پیش و بویژه در ۱۴ ماه گذشته بدانها تحمیل گردید، مردانه و صبورانه ایستادند... حال آنکه صبر و متانت و بزرگواری ایشان، هرگز نباید شما را از شرایط سختی که آنها در آن بسر میبرند غافل نماید.
در پایان کلام را زینت میبخشیم به جمله جاودانه شهید جاوید دکتر مصطفی چمران، که وقتی از او پرسیدند: تعهد بهتر است یا تخصص؟ او پاسخ میدهد: میگویند تقوا از تخصص لازمتر است؛ آن را میپذیرم، اما میگویم: آن کس که تخصص ندارد و کاری را میپذیرد، بیتقواست.