جانشین سریال جنجالی «در حاشیه»؛ همچنان بیرمق است. سریال «شمعدونی» سروش صحت با واکنشهای متفاوتی از جامعه هنری همراه شده است.
به گزارش حافظ به نقل از تسنیم، سروش صحت، آدم با حوصلهای است، این را میشود از فاصله ساخت سریالهایش دید، او دوست دارد خنده را به لبان مردم بیاورد، خندهای با طعم نقد و آگاهی رسانی، صحت از سال ۸۶ با سریال «چهار خونه» به عنوان کارگردان خودش را مطرح کرد که البته اولین تجربه او یکی از ضعیفترین کارهایش شد، او نتوانست آن طور که باید در دل مردم جا باز کند و جایگاهش را تثبیت کند؛ هرچقدر او در نویسندگی موفق بود در عرصه کارگردانی دچار ضعفهای شدید بود و اولین تجربهاش، تجربه خامی بود.
«ساختمان پزشکان»، سکویی بود برای شناخت سروش صحت با معیارهایی جدید، صحت در «ساختمان پزشکان» آسیبشناسی را از درون خانواده یک پزشک تا محل کارش و در میان همکارانش عنوان میکند، مسائلی که مخاطب آنها را میشناسد. برادران قاسمخانی همواره صحت را یاری کردهاند، در «پژمان» نیز این اتفاق رخ داد، البته تفاوت در اینجاست که «ساختمان پزشکان» به خاطر سروش صحت «ساختمان پزشکان» شد، اما «پژمان» همان پژمان جمشیدی بود، بدون ارزش افزوده، آن هم از نوع صحت.
بعد از تجربه به شدت شکست خورده سریال « چارخونه», صحت با دو مجموعه «ساختمان پزشکان» و «پژمان» خود را مطرح کرد، اما «شمعدونی» ظاهرا بازگشت به «چارخونه» است.
«شمعدونی» تازهترین تجربه صحت، مجموعهای چندپاره است، پازلی که چیدمان آن درست انجام نشده، حتی تیتراژ فیلم هم با محتوای اثر سنخیت ندارد، سریال نه قرار است مانند «ساختمان پزشکان» در هر قسمت و یا چند قسمت، محوری مشخص داشته باشد و نه قرار است مانند «پژمان» محوری مشخص؛ که همه چیز حول آن تا پایان پیش برود. برخی از تصویر کودکی بیتربیت و الگوسازی از آن سخن میگویند، برخی دیگر از همسان نبودن سبک زندگی شخصیتهای فیلم با حرفها و افکارشان.
سریال موضوعاتی را مطرح میکند که وجود و درگیری آن برای افراد جامعه یک به هزار است، از تصادف شخصیت سعید با گربه تا حضور اقوام زهره در بانک، این تصاویر آنقدر نچسب هستند که مخاطبان ترجیح میدهند کانال تلویزیون خود را عوض کنند.
«شمعدونی» دوست دارد اجتماعی باشد، اما تکلیفش اصلا مشخص نیست، او نمیداند که میخواهد کدام طبقه از جامعه را نشان دهد، هوشنگ و زهره در اولین قسمت سریال برای اضافه شدن هر مهمان عزا میگیرند، زندگی آنها در جامعه کنونی یک زندگی متوسط به بالا است، اما نگاهشان به مسائل مالی از جانب خساست نیست، بلکه به معنای فقر است.
از داستان سریال هم که پیداست، قصه حول کودکی کنجکاو و بیادب میچرخد که بنیان قصه هم بر درگیری عطا با همین فرزند خود استوار است که مدام هم این پسربچه که جز کاراکتر اصلی داستان است با لحن زیبا اما بیادبانه پاسخ همه را میدهد و مورد حمایت مادر خود قرار میگیرد.
در این سریال که موضوع آن حول دو خانوادهها تعریف میشود از کوچکترین عضو تا بزرگترین آنها به نوعی آنقدر به یکدیگر بیادبی و بیاحترامی میکنند و همه آنقدر حقهبازند که، رذیلتهای اخلاقی به تدریج در حال تبدیل شدن به یک عادت است.
این روزها که «شمعدونی» پخش میشود بیش از هر زمان دیگری جای سریالهای رضا عطاران با رویکردی اجتماعی با چاشنی طنز بیشتر احساس میشود، عطاران مخاطب را به خوبی میشناخت، اگر میخواست طبقه ضعیف را نشان دهد ترکیبی خوب از حمید لولایی و مریم امیرجلالی را در «خانه به دوش» تصویر میکرد، اگر میخواست به سراغ خانوادهها تازه به دوران رسیده برود، لطیفی و فلور نظری را در همان سریال تصویر میکرد و نمونههای از همین دست که در سریالهای عطاران به خوبی خودش را نشان میدهند.
سروش صحت در برهوتی از سبکهای مختلف سریال سازی طنز خانوادگی گیر کرده است، او در «ساختمان پزشکان» راهش را آزمون و خطا کرد، اما نتوانست این راه را در «پژمان» و «شمعدونی» ادامه دهد و این درست نقطهای که شاید مهران مدیری هم با «در حاشیه» در آن گیر کرد روبرو شده است، تنوع سلایق مخاطب بیشتر شده، مخاطبان هر یک نظراتی دارند، اعمال نظرات آنها به واسطه شبکههای اجتماعی در رابطه با یک موضوع بیشتر شده، پس کار هنرمند هم سخت تر شده است.
نکته بارز در مورد سریال «شمعدونی» مشکلات گل درشت آن است، مخاطبان عرشیای «شمعدونی» را دوست ندارند، چون این شخصیت برخلاف ادعای سازندگان سریال بازیگوش نیست، او «بیتربیت» است و چنین کارهایی در گسترهای به نام رسانه ملی تبدیل به یک الگو نامناسب میشوند، مخاطبان کودک بازیگوش را با شخصیت علی در سریال «خانه سبز» شناختهاند، هرچند که سریال برای دهه ۷۰ باشد.
در همه بخشهای سریال میبینیم که این کودک به صحبتهای بزرگ ترها گوش میدهد، خبرچینی میکند و حتی به بزرگتر از خود هم احترام نمیگذارد و حتی آنها را تمسخر میکند و بدون بکار بردن لفظ آقا یا خانم به اسم کوچک صدا میزند.
«شمعدونی» هر چقدر در نامش و موسیقی فضایی خودمانی و دلنشین برای مردم دارد، در محتوایش از آن فاصله میگیرد، مسئلهای که میشود آن را در واکنش مخاطبان مختلف جستوجو کرد.
سریال «شمعدونی» این روزها تنها به واسطه بازیهای متفاوت بازیگران ادامه پیدا میکند، «شمعدونی» در کنار تمام ضعفهایی که دارد، اما یک محمد نادری به عنوان شخصیت اصلی به دنیای تصویر معرفی کرده است، او پیش از این تواناییهای خود را در تئاتر ثابت کرده بود و حالا تصویری جدید و متفاوت به شخصیتهای بی شمار تلویزیون اضافه کرده است.«شمعدونی» فرصتی برای دیده شدن نادری برای حضور در سریالهایی بهتر است.
سروش صحت متعلق به نسل طنزپردازان دهه ۷۰ تلویزیون است، این نسل هر چند به چند گروه متفاوت با تفکرات و ایدههای مختص به خود تقسیم شدند، اما هنوز همواره در راستای یکدیگر کارهایی را انجام دادند، پس سروش صحت را نه تنها باید با سروش صحت با شیوه و تفکرات خودش مقایسه کرد، بلکه او را باید با هم نسلانش نیز مقایسه کنیم. صحت در دورانی که مدیری و عطاران با صداوسیما همکاری نداشتند خود را مطرح کرد و تا حدودی هم موفق بود، اما «شمعدونی» نقطه ضعفی است در کارنامهاش و با حضور دوباره مدیری و عطاران، امکان دارد که سروش صحت دوباره از دایره سریال سازان فعال خارج شود.
تاکنون ۱۶ قسمت از «شمعدونی» پخش شده است، باید دید در ادامه صحت مخاطبان شبکه سه را همراه میکند یا دفع، اما تا اینجای کار به قول شعر تیتراژ پایانی سریال باید گفت: سروش صحت، «اونجا که میری نمیدونم کجاست»