اخیراً خبر افتتاح یک بیمارستان با سرمایهگذاری بخش خصوصی در منطقه غرب تهران در رسانهها و از جمله از رسانه ملی بهاطلاع مردم رسید.
به گزارش "حافظ نیوز"،اخیراً خبر افتتاح یک بیمارستان با سرمایهگذاری بخش خصوصی در منطقه غرب تهران در رسانهها و از جمله از رسانه ملی بهاطلاع مردم رسید. وزیر بهداشت هم در مراسم افتتاح حاضر بود. ظاهراً خبر بسیار خوبی است. افتتاح یک مرکز درمانی آنهم با سرمایهگذاری بخش خصوصی مسرتبخش است. به هر حال تهران با جمعیت دهمیلیونیاش نیازمند مراکز درمانی مناسب و تختهای بیمارستانی کافی است پس چرا باید گفت ظاهر خبرهایی از این دست خوب است و نه باطن آن؟ یا حداقل اینکه بگوئیم چرا باطن آن چون ظاهرش و یا به اندازه ظاهرش خوب نیست؟به هر حال بخش خصوصی با سرمایه خودش بیمارستان میسازد و قاعدتاً اشتغال هم ایجاد میکند و نیاز شهروندان به بستری شدن را مرتفع میکند. همه اینها خوب است. اما اگر بخواهیم از منظر آمایش سرزمین، توزیع و تقسیم ثروت، رشد متوازن و ایجاد بستر مناسب برای توسعه متوازن جغرافیای وسیعی چون ایران را در نظر بگیریم، افزایش امکانات و تجمیع نیروهای زبده و متخصص و تشویق سرمایهگذاری در کلانشهرهای متوّرم و تمرکزگرایی دراین بخش میتواند تبعاتی را به دنبال بیاورد، همچنان که آورده است. همان منطقی که میگوید ایجاد صنایع جدید در شعاع ۱۲۰ کیلومتری تهران ممنوع است(کاری به اجراشدن یا اجرانشدن این مصوبّه نداریم) با اندک تفاوتی میتواند بگوید ایجاد هر جاذبه جدیدی که به تمرکزگرایی بیشتر این کلانشهر و جمع و جذب سرمایه در آن بینجامد نیز باید مورد بررسی و دقت قرار گیرد.
شاید گفته شود تفاوت افتتاح بیمارستان که به درمان مردم میپردازد با ایجاد صنعت که به آلودگی هوا منجر میشود، دارای تفاوت فراوانی است. این استدلال البتّه درست است امّا همه مسأله و مشکل را حلّ نمیکند.
تشویق برای ایجاد امکانات بیشتر در شهری که همین حالا بالاترین نرخ مهاجرت معکوس را دارد و به قدر کافی نسبت به متوسط امکانات کشور امکانات تفریحی، تجاری، خدماتی و حتی درمانی دارد هم به هیچوجه نباید انگیزه مهاجرت به آنرا تشویق کند. نباید سرمایهگذاریهای کلانتری درآن صورت داد و نیاز سایر مردمان را در اقصی نقاط کشور به آن بیشتر کرد. قدر مسّلم اینست که محل بحث دارد. شاید ذکر یک نمونه مثال اندکی مسأله را روشنتر کند: یکی از اقوام که مدتی است تخصص پزشکی گرفته و در یکی از مناطق محروم طرح خود را گذرانده و درآمد خوبی هم دارد با وجود درآمد بالا و امکانات مناسب به تهران آمده است. پرسیدم مگر در شهرستان درآمدتان خوب نبود؟ گفت که اتفاقاً درآمد در شهرستان بویژه منطقه محروم تقریباً دو برابر درآمدم در تهران است اما من در تهران ضمن کار در بیمارستان دولتی، کاری در بیمارستان خصوصی… در سعادتآباد پیدا کردهام که درآمدش نه تنها این کسری را پوشش میدهد بلکه بیشتر هم هست لذا دلیلی ندارد که در آنجا بمانم! استدلال درستی است. با وجودی که دولت کار در منطقه محروم را برای پزشکان و متخصصان با درآمد بسیار خوب همراه کرده است اما به دلیل امکان اشتغال مناسب در بخش خصوصی تهران که پیوسته در حال گسترش مراکز درمانی در مناطق بالای شهر با درآمد خوب است هرچه هم که درآمد پزشکان را در مناطق محروم افزایش دهد باز هم به مشکل میخورد.
نکته مهم دیگر اینکه افزایش مراکز درمانی بخش خصوصی در مناطق مرفهنشین تهران و چند شهر بزرگ از آنجا که سهامداران آنان افراد دارای قدرت اجتماعی و بهتبع آن قدرت چانهزنی و نفوذ بالایی هم هستند، موجب میشود که آنها در راستای حفظ منافع صنفی خویش دست بالاتری داشته و دولت را وا دارند تا نظامات بهداشتی و درمانی، تعرفهها،دستمزدها و نرخ خدمات خود را به گونهای تعیین کنند که سرمایهگذاری آنان به خطر نیفتد. استمرار و ادامه این روند موجب آن میشود که همچنان امکان استفاده از بهترین کادر درمانی را با بالاترین نرخ خدمات (حتی اگر بهترین خدمات هم نباشد) داشته باشند. تجمیع همین امکانات پزشکی مجدداً تمرکزگرایی را تشویق میکند و عدالت را مورد آسیب قرار میدهد و چندان به کار مردم نیازمند طبقه ضعیف و حتی متوسط هم نمیآید. دلیل واضح آن افتتاح مراکز جدید در مناطق مرفه و در خدمت طبقات برخوردار جامعه است و همین تجمیع و تراکم و قدرت لابی و نفوذ، قدرت دولت را برای تعدیل هزینههای درمان و ایجاد عدالت درمانی و پزشکی، کاهش داده و انگیزه خدمت در مناطق محرومتر و کمبرخوردارتر را کم میکند. همه اینها که گفته شد نه نقد جامعه شریف پزشکی کشور است که همچنان شاهد خدمت صادقانه بسیاری از آنان هستیم و نه نقد سرمایهگذاری در حوزه درمان و سلامت توسط بخش خصوصی، و نه نادیده انگاشتن خدمات قابل توجه همین دولت و نیز وزیر بهداشت دلسوزش در تجهیز و ارتقای امکانات بیمارستانهای دولتی و تلاش در جهت گسترش عدالت درمانی بلکه مراد از این نوشته توجه به مسأله آمایش سرزمین، ضرورت برنامهریزی برای تشویق بخش خصوصی و کمک به آن برای سرمایهگذاری غیرمتمرکز در مناطق کم برخوردارتر، توجه به لزوم توزیع و تقسیم متوازن ثروت و در یک کلام نگاه به ضرورت توسعه متوازن است.
تا چه زمانی باید اجازه دهیم هر که بهترین پزشک، بهترین امکانات درمانی، فرهنگی، هنری، بهترین مراکز تجاری و تفریحی، بهترین فرصت سرمایهگذاری و اشتغال، بهترین فرصت زاد و ولد سرمایه و کسب ثروت و درآمد را میخواهد الزاماً باید به تهران بیاید؟ تهرانی که همین حالا قفل شده است و شهروندانش با زندگی آرام، بدون استرس، آرامش و هوای پاک و سالم مدتهاست خداحافظی کردهاند اما چارهای جز ماندن در آن ندارند چون مدتهاست فهمیدهاند ایران انگار فقط تهران است و بعد از آن تنها چند شهر بزرگ دیگر، که آنها هم دارند بحمدالله دارند به بلای تهران گرفتار میشوند…