به بهانه برگزاری همایش سیاسی ”سوگواره حدیث نینوا“ در شیراز
لطفا امام حسین(ع) و قیام مقدسش را به نام حزب سیاسی خود مصادره نکنید!
تاریخ انتشارچهارشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۵ ساعت ۰۹:۱۴
بهره کشی و مصادره سیاسی قیام حسینی، امری مذموم و نابجاست و نباید حرکت عظیم عاشورا را به نفع خود و یا جریان سیاسی متبوع خود مصادره و تحریف کرد...
به گزارش "حافظ نیوز" طی روزهای گذشته، به مناسبت فرا رسیدن ماه محرم، دومین همایش سیاسی ”سوگواره حدیث نینوا“ توسط برخی احزاب اصلاح طلب استان فارس برگزار شد.
فارغ از میزان استقبال مخاطبان از این همایش، پرداختن به برخی نکات مطرح شده در این سوگواره توسط سخنرانان آن لازم به نظر می رسد. برخی سخنان مطرح شده در این مراسم به شرح زیر می باشد: ”امروز متاسفانه بسیاری عاشورا را نماد انقلابی گری می دانند“ ”برخی حاضر نیستند بپذیرند که امام حسین قصد مذاکره با عمال یزید داشت و همان روزی که لشکر حر راه را بر یاران امام بست، امام حسین(ع) با پیشنهاد مقابله با لشگر کوچک حر مقابله کرد“ ”امام حسین(ع) برای مبارزه با ستم قصد امر به معروف و نهی از منکر کرد نه برای یک نخ مو!“
در این باره ذکر چند مطلب ضروری به نظر می رسد.
بهره کشی و مصادره سیاسی قیام حسینی، امری مذموم و نابجاست و نباید حرکت عظیم عاشورا را به نفع خود و یا جریان سیاسی متبوع خود مصادره و تحریف کرد. بنابراین یکی از انحرافات خطرناکی که حماسه حسینی را همواره تهدید کرده این است که واقعیتهای تاریخی را به گونه دیگری نشان دهیم. بر همین اساس، عنوان این مسئله که عاشورا نماد انقلابیگری نیست و یا عاشورا درس مذاکره است و نه قیام و یا اینکه تفسیر کردن مواردی چون لزوم رعایت حجاب و عفاف در جامعه را خارج از دایره امر به معروف و نهی از منکر، قطعا از مصادیق تحریف قیام حسینی(ع) است. برای آنکه تنها به اختلاف فاحش تفکر اندیشمندان اصلاح طلب و اندیشه ناب اسلامی اشاره کنیم، بد نیست بخشی از کلام شهید مطهری را در باب فلسفه قیام امام حسین(ع) که در کتاب حماسه حسینی نیز ذکر شده مرور کنیم: ”آنچه که حسین ابن علی(ع) انجام می دهد یک انقلاب است... روش و منطق امام بالاتر از کشته شدن صِرف بود؛ بلکه در حد توسعه این انقلاب بود و در اینجا منطق حسین منطق شهید بود، منطق یک نفر انقلابی بود... امام حسین (ع) علت قیامش را در وصیت نامه تاریخی خود اینگونه ذکرمی کند که برای اصلاح امت جدم قیام نمودم و در ادامه با نقل حدیثی از پیامبر می گوید در شرایطی که یک حاکم فاسد ستمگر در رأس حکومت است، برهر مؤمن مسلمانی واجب است قیام کند اینگونه استناد می کنند که قیام در این شرایط نه تنها بر من حسین که بر هر مؤمنی واجب است“
بنابراین می توان نتیجه گرفت که قیام امام حسین(ع) نه برای جا انداختن فواید مذاکره! بلکه برای ابراز مخالفت با حاکمیت ظلم و امر به معروف و نهی از منکر بوده و اساسا حسین ابن علی(ع) یک فرد انقلابی است که تا انتها بر سر آرمانهایش می ماند و ذره ای از آن عدول نمی کند.
🔹چرا امام حسن (ع) صلح کرد یا چرا امام حسین صلح نکرد؟ ... در زمان امام حسن (ع) در اثر جریان های زیادی که در زمان امیرالمؤمنین پیش آمد و از همه بالاتر آن حالت سست عنصری که اصحاب امام حسن به خرج دادند، اگر امام حسن مقاومت می کرد کشته می شد ولی نه کشته شدن شرافتمندانه و افتخارآمیز، آن گونه که حسین بن علی کشته شد.
🔹حسین بن علی با هفتاد و دو نفر کشته شد، یک شهادت آبرومندانه و در یک وضع و شرایط خاص که هزار و سیصد سال دارد اسلام را آبیاری می کند. در زمان امام حسن یک حالت رخوت و سستی و خستگی در شیعیان پیدا شده بود که اگر این کار (مقاومت در مقابل معاویه) ادامه پیدا می کرد، یک وقت خبردار می شدند که حضرت را دست بسته تحویل معاویه داده اند. هنوز صابون معاویه و بنی امیه درست به جامه مردم نخورده بود.
🔹بیست سال معاویه حکومت کرد. مغیرة بن شعبه و زیاد بن ابیه که به جان مردم افتادند آن وقت مردم فهمیدند که اشتباه کردند که در زمان حضرت علی دعوت او را لبیک نگفتند، اشتباه کردند که امام حسن را تحویل معاویه دادند. لهذا بعدها (بعد از حادثه کربلا) عده ای پیدا شدند و توّابین را به وجود آوردند، همان ها که دور مختار را گرفتند.
🔹این امر یعنی آگاه شدن مردم از ماهیت حکومت اموی، از عواملی بود که شرایط را برای قیام امام حسین علیه السلام مساعد می کرد. گذشته از این، وضع یزید با وضع معاویه فرق می کرد. معاویه در لباس نفاق کار می کرد، یزید در لباس کفر. معاویه لااقل روی کارهایش سرپوش می گذاشت، علناً شراب نمی خورد، علناً سگ بازی نمی کرد، صورت ظاهر را حفظ می کرد. ولی یزید جوانی بود دیوانه و پرده در که حساب موقعیت خودش را نمی کرد که هرچه هست بالاخره مردم او را خلیفه پیغمبر می دانند. اینقدر شراب می خورد تا مست می شد و در حضور جمعیت به پیغمبر ناسزا می گفت.
🔹واقعاً اگر قضایای کربلا نبود و امام حسین قیام نمی کرد و سبب نمی شد که یزید از بین برود و او همان بیست سالی را که معاویه خلیفه بود خلافت می کرد، اصلًا حوزه اسلام منقرض می شد. پس شرایط زمان خیلی فرق می کند. بنابراین امام حسن همان برنامه را اجرا کرد که امام حسین اجرا کرد و امام حسین همان برنامه را اجرا کرد که امام حسن اجرا کرد، فقط شکل کارشان با هم فرق داشت ولی روح هر دو یکی بود.
🔹چرا امام حسن (ع) صلح کرد یا چرا امام حسین صلح نکرد؟ ... در زمان امام حسن (ع) در اثر جریان های زیادی که در زمان امیرالمؤمنین پیش آمد و از همه بالاتر آن حالت سست عنصری که اصحاب امام حسن به خرج دادند، اگر امام حسن مقاومت می کرد کشته می شد ولی نه کشته شدن شرافتمندانه و افتخارآمیز، آن گونه که حسین بن علی کشته شد.
🔹حسین بن علی با هفتاد و دو نفر کشته شد، یک شهادت آبرومندانه و در یک وضع و شرایط خاص که هزار و سیصد سال دارد اسلام را آبیاری می کند. در زمان امام حسن یک حالت رخوت و سستی و خستگی در شیعیان پیدا شده بود که اگر این کار (مقاومت در مقابل معاویه) ادامه پیدا می کرد، یک وقت خبردار می شدند که حضرت را دست بسته تحویل معاویه داده اند. هنوز صابون معاویه و بنی امیه درست به جامه مردم نخورده بود.
🔹بیست سال معاویه حکومت کرد. مغیرة بن شعبه و زیاد بن ابیه که به جان مردم افتادند آن وقت مردم فهمیدند که اشتباه کردند که در زمان حضرت علی دعوت او را لبیک نگفتند، اشتباه کردند که امام حسن را تحویل معاویه دادند. لهذا بعدها (بعد از حادثه کربلا) عده ای پیدا شدند و توّابین را به وجود آوردند، همان ها که دور مختار را گرفتند.
🔹این امر یعنی آگاه شدن مردم از ماهیت حکومت اموی، از عواملی بود که شرایط را برای قیام امام حسین علیه السلام مساعد می کرد. گذشته از این، وضع یزید با وضع معاویه فرق می کرد. معاویه در لباس نفاق کار می کرد، یزید در لباس کفر. معاویه لااقل روی کارهایش سرپوش می گذاشت، علناً شراب نمی خورد، علناً سگ بازی نمی کرد، صورت ظاهر را حفظ می کرد. ولی یزید جوانی بود دیوانه و پرده در که حساب موقعیت خودش را نمی کرد که هرچه هست بالاخره مردم او را خلیفه پیغمبر می دانند. اینقدر شراب می خورد تا مست می شد و در حضور جمعیت به پیغمبر ناسزا می گفت.
🔹واقعاً اگر قضایای کربلا نبود و امام حسین قیام نمی کرد و سبب نمی شد که یزید از بین برود و او همان بیست سالی را که معاویه خلیفه بود خلافت می کرد، اصلًا حوزه اسلام منقرض می شد. پس شرایط زمان خیلی فرق می کند. بنابراین امام حسن همان برنامه را اجرا کرد که امام حسین اجرا کرد و امام حسین همان برنامه را اجرا کرد که امام حسن اجرا کرد، فقط شکل کارشان با هم فرق داشت ولی روح هر دو یکی بود.
استاد مطهری، اسلام و نیازهای زمان، ج1، ص132-138