وقتی کشورهای پیشرفته صنعتی جهان چه در آسیا و چه در اروپا از گزند سلطهگری آمریکا از طریق باجخواهی اقتصادی و سیاسی در امان نمانده باشند، به طریق اولی، تکلیف کشورهای مستقل نیز مشخص است.
به گزارش "حافظ نیوز" ،روزنامه «حمایت» در یادداشتی از « سیدجعفر قنادباشی»نوشت:
در پی جنگ جهانی دوم، ایالات متحده آمریکا با اتکاء به روشهای غیرانسانی مانند بمباران اتمی دو شهر ژاپن و شیوههای جدید استعماری، سیاستهای خود را بر پایه استیلای بر جهان قرار داد. مقامات واشنگتن همواره با نگاه به آرمانهای استکباری کشورشان، از هیچ کوششی برای نفی استقلال دیگر کشورهای جهان و تسلط بر آنها دریغ نکردند. بر این اساس، ساختار سیاسی – اقتصادی آمریکا را میتوان بر دو اصل مبتنی دانست:
1- عموم کارشناسان و پژوهشگران حوزه آمریکا بر این حقیقت تاکید دارند که ادامه حیات ایالات متحده متکی بر غارت و تاراج ملتها با استفاده از روشهای نوین و امروزی است. ساختار و سیستم جامعه 300 میلیون نفری این کشور به نحوی است که نیازمند مواد خام است و با توجه به محدودیتها، ضروری است تا این منابع، از دیگر کشورها تامین گردد. به جز چند محصول شاخص آمریکایی در حوزه فناوری ارتباطات، بقیه تولیدات ایالات متحده اغلب گرانقیمت و فاقد مقبولیت است. بنابراین، مسئولین این کشور برای رونق اقتصاد خود سیاستهایی را در پیش گرفتهاند تا بیشترین سود را عاید خود نماید. به عبارت دیگر، خرید مواد خام با نازلترین قیمت و تبدیل آن به سلاح، سودآورترین تجارت آمریکا به منظور غارت منابع کشورهای دیگر است.
از سوی دیگر، توجه به سایر قارهها در غالب برنامههای بشردوستانه، گسترش برنامههای آموزشی در کشورهای توسعه نیافته اعم از آموزشهای بهداشتی و دیگر پوششهای اینچنینی، برای فریب ملتها و همراه نمودن آنان به منظور چپاول منابع آنان قابل ارزیابی است. انتخاب یک رئیس جمهور سیاهپوست با ریشه آفریقایی در آمریکا نیز با هدف نفوذ در ثروتمندترین قاره جهان صورت گرفته است.
همانگونه که اشاره گردید این ساختار ظالمانه، علاوه بر غارت منابع کشورها، ناگزیر است برای تمدید حیات خود جنگافروزی نماید و هر حرکت مستقلی را در جهان تضعیف یا سرکوب کند. نظرات انتقادی متفاوتی که در طول تاریخ درباره این کشور سلطهگر منتشر شده است، همگی بر این نکته اتفاق نظر دارند که طمع به سایر کشورها، جنگ افروزی و سرکوب ملتهای مستقل از وجوه غیرقابل انکار هژمونی آمریکا است. در سالهای اخیر و با پیچدهتر شدن مناسبات بینالمللی، نظام افزونطلب، تمامیتخواه و مستکبر ایالات متحده، تهدیدات جهانی و منطقهای را با ابزارهایی ناجوانمردانه مدرن تهدید کرده و هر جا که لازم باشد در استفاده از روشهایی غیرانسانی تردیدی به خود راه نمیدهد.
2- اصل دوم که ارتباط تنگاتنگی با موارد ذکر شده دارد، عبارت است از عینیت این «واقعیات» در جهان و منطقه. به یقین میتوان گفت که هیچ کشوری در جهان وجود ندارد که طعم تلخ سیاستهای ظالمانه آمریکا را نچشیده باشد. وقتی کشورهای پیشرفته صنعتی جهان چه در آسیا و چه در اروپا از گزند سلطهگری آمریکا از طریق باجخواهی اقتصادی و سیاسی در امان نمانده باشند، به طریق اولی، تکلیف کشورهای مستقل نیز مشخص است. اتحادیه اروپا که نزدیکترین متحد آمریکا است، هنوز هم تحت سلطه تصمیمات کاخ سفید است و نتوانسته از چنبره آن بگریزد. حمله نظامی به کشورهای منطقه از افغانستان و عراق گرفته تا جنگافروزیهای نیابتی در یمن و سوریه و لیبی، همه و همه نشان میدهند که در پس این اقدامات، سیطره بر منابع نفتی، فروش سلاح و به کرسی نشاندن سیاستهای تعریف شده قرار دارد.
اما درباره ایران، اوضاع کاملا متفاوت است. پیشرفتهای چشمگیر نظام اسلامی ایران در منطقه و جهان و در ابعاد گوناگون یکی از چالشهای بزرگ آمریکا است زیرا از یک سو نمیتواند از منابع گوناگون کشورمان برای تامین منافع نامشروع خود چشم بپوشد و از سوی دیگر نیز قادر نیست تبدیل شدن ایران به الگوی پیشتاز برای ملتهای مظلوم جهان را شاهد باشد. این همان نکتهای است که امام راحل(ره) در حدود بیش از نیم قرن پیش در سال 1341 نسبت به خطر سلطهگری آمریکا و تاراج منابع کشورهای مستضعف از جمله ایران بدان اشاره کردند.
مسئولین کاخ سفید تاکنون از هر وسیلهای برای مقابله با انقلاب اسلامی که به گفته مقامات اسبق و حال این کشور بزرگترین تهدید و چالش برای این کشور است، استفاده کردند اما نتوانستند سیل خروشان ملت ایران در مسیر پیشرفت و توسعه را مسدود نمایند.
ناکامی آنان در «براندازی» و «استحاله» انقلاب اسلامی آنان را بر آن داشت که شیوههای فریبکارانه را بیازمایند و در قالب وعدههای پوچ، پروژه «نفوذ» را در دستور کار قرار دهند.
پس از اجرایی شدن برجام که با بدعهدیهای فراوان همراه بود، سیاستمداران آمریکایی باز هم به سیاستهای خصمانه خود ادامه دادند. آنان در کنار طراحیهای گسترده برای نفوذ در مراکز تصمیمگیری و تصمیمسازی، بدون هیچ پردهای از تداوم دشمنیها علیه ایران سخن گفتند. نمونه آن اظهار نظر هفته گذشته برخی از مسئولین آمریکایی بود که به صراحت اعلام کردند جرأت حضور سرمایهداران دنیا برای سرمایهگذاری در ایران را از آنان خواهند گرفت و نشان دادند که همچنان بر سیاستهای ظالمانه خود اصرار دارند.
مشاهده تاریخ عملکرد ننگین جهانی آمریکا، اهداف و اغراض آن را برای هر ناظر منصفی به وضوح فاش میکند. آمریکا، همان آمریکاست با این تفاوت که شیوهها و روشهایش را تغییر داده است. بنابراین، لبخند و سخنان مزورانه آنان، واقعیتها را تغییر نخواهد داد و همانگونه که رهبر حکیم انقلاب چهارشنبه گذشته در دیدار با اقشار مختلف مردم آذربایجان بدان اشاره داشتند «در مقابل این دشمن، نمی توان چشم خود را بست و حمل بر صحت کرد.»
با این وجود، متاسفانه برخی از مسئولین به دلیل اشتباه در محاسبه و تحلیل سیاستهای آمریکا، این کشور را ارباب جهان و خود را رعیت این دهکده میدانند و صراحتاً میگویند لازمه پایان دشمنیها، جلب رضایت کاخ سفید و دست برداشتن از استکبارستیزی است! این دسته، بدون توجه به آمارها و تحلیلهای جهانی خود را به خواب زده و هنوز باور نکردهاند که فصل جدیدی در تاریخ اسلام آغاز شده است.
تاسیس تمدن بزرگ اسلامی با فرهنگی زنده و پویا و عظیمترین منابع اقتصادی که جمعیتی دو میلیاردی را در خود جای داده است، تمام قد در برابر نظام سلطه به رهبری آمریکا خواهد ایستاد و یقیناً نظام سلطه به رهبری آمریکا در سراشیبی بحرانهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی متلاشی خواهد شد.