۰
plusresetminus
به بهانه سالروز وحدت حوزه و دانشگاه؛

تحقق حکومت اسلامی در گرو «وحدت حوزه و دانشگاه»/ هنگامی که یک «آرمان» در هیاهوی سیاست زدگی ذبح می شود!

تاریخ انتشارسه شنبه ۱ دی ۱۳۹۴ ساعت ۱۲:۲۱
در حالی که طی سالهای اخیر، روز وحدت حوزه و دانشگاه در برگزاری چند همایش نوستالوژیک و بی خاصیت خلاصه شده است، بررسی شرایط روز جامعه حاکی از آن دارد که غفلت از این امر مهم برای کشور خسارت های فراوانی در پی خواهد داشت.
روز وحدت حوزه و دانشگاه
روز وحدت حوزه و دانشگاه
حافظ نیوز/ سرویس فرهنگی طی روزهای اخیر، بار دیگر روز وحدت حوزه و دانشگاه بی سر و صدا از راه رسید و با برگزاری چند همایش بی خاصیت و نوستالوژیک، مجددا به فراموشی سپرده شد تا سال دیگر در همین ایام، همچون گذشته تکرار گردد! اما تئوری مهم وحدت میان حوزه و دانشگاه، از جمله موضوعات بدیع و منحصر به فرد در تاریخ انقلاب اسلامی است که در واقع، به دنبال ایجاد یک رابطه منطقی و تعریف شده میان ”دین“ و ”علم“ می باشد. گرچه ارتباط میان علم و دین، سابقه ای طولانی در تاریخ داشته، اما به نظر می رسد مراد حقیقی از طرح تئوری وحدت میان حوزه و دانشگاه در نظام جمهوری اسلامی، بسیار فراتر از مفاهیم رایج در این عرصه بوده است.
اما در این بین، سوال این است که چرا پس از گذشت سه دهه و تلاش بی وقفه نهادهایی چون شورای عالی انقلاب فرهنگی، وحدت میان حوزه و دانشگاه همچنان در حد حرف باقیمانده و در ساحت عمل، شاهد هیچ دگرگونی خاصی در این عرصه نیستیم؟ از سوی دیگر، چرا وحدت میان حوزه و دانشگاه سبب نشده طی سالیان اخیر، حوزه های علمیه در درک شرایط و اقتضائات زمان، گام های موثرتری نسبت به قبل بردارند و اجتهاد که یکی از مترقی ترین اصول فقه شیعه است، آنچنان که باید گره از کار مشکلات جامعه نگشوده است؟ شاید پاسخ به این پرسش بنیادی، به این باز می گردد که از ابتدا، تعریف صحیحی از مختصات و چرایی وحدت میان حوزه و دانشگاه صورت نگرفته و نقشه راه صحیحی برای آن ترسیم نشده است. بنابراین زمانی که مبحث بسیار مهم وحدت میان حوزه و دانشگاه، بدون اراده عملی و نقشه راه تبیین می گردد، حاصلی جز برگزاری مراسمات سالانه و فرمایشی بی اثر نخواهد داشت.
اما به راستی چه عاملی سبب می شود وحدت میان حوزه و دانشگاه به عنوان یک ضرورت مهم مورد توجه قرار گیرد؟
به نظر می رسد یکی از مهمترین این عوامل، مقابله با تفکر سکولاریسم و تئوری لزوم جدایی دین از سیاست بوده است.
بر اثر معارضه ای تاریخی میان علمای مسیح و دانشمندان در غرب، جامعه غربی به این نتیجه رسید بهتر آن است که دین، در حوزه مسائل فردی ورود کند و کاری به مسائل اجتماعی و حکومتی و حتی علمی نداشته باشد. با توجه به اینکه دین مبین اسلام، خود بر مبنای علوم الهی بنیان گردیده و پیوندی ناگسستنی با آموزه های عقلانی دارد، این وحدت نخستین کارکردش رد این فرضیه خطرناک است که دین، نه تنها باید از صحنه های اجتماعی کنار گذاشته شود بلکه راه اصلاح امور جامعه، در توجه جدی به علوم دینی و پیوند آن با علوم عرفی است.
عامل مهم دیگر، برطرف کردن نیاز متقابل میان حوزه و دانشگاه است. متاسفانه بسیاری از علوم کلاسیک ریشه در تفکرات اومانیستی داشته و این جهت، خروجی آن تربیت یک دانشمند با تفکر نهادینه شده دینی نیست. از سوی دیگر نیز، نیازهای جدید بشری که بر مبنای علوم جدید شکل می گیرند، ریشه در دانشگاه دارد و احاطه به این قبیل مسائل، جز از طریق وحدت و ارتباط مستمر امکانپذیر نیست.
و دست آخر نیز وحدت حوزه و دانشگاه، در نقطه مقابل جریانی قرار می گیرد که تلاش می کند میان این دو، تفرقه و جدایی بیاندازد. متاسفانه، در دوران پهلوی به سخره گرفتن آموزه های دینی به یکی از سیاست های این رژیم تبدیل شده بود و این مسئله، توسط برخی عناصر خود فروخته در دانشگاه ها ترویج میافت. همین مسئله نیز سبب به وجود آمدن بدبینی و اقدام متقابل در میان برخی حوزویان شد. اما با پیروزی انقلاب اسلامی، لزوم برقراری وحدت در میان اقشار مختلف جامعه سبب شد وحدت میان دو مرکز تولید علم که یکی حوزه و دیگری دانشگاه بود، مورد توجه جدی قرار گیرد. و اما وحدت حقیقی میان این دو زمانی حاصل می شود که هر یک از دو نهاد، وجود دیگری را برای اداره جامعه لازم و ضروری بدانند و باور کنند که طرف مقابل نیز دارای ظرفیت مناسب برای انجام مسئولیت خویش است.
بنابراین به نظر می رسد وحدت حقیقی آنگاه به وجود می آید که حوزه و دانشگاه در تولید علم مورد نیاز جامعه با هم سهیم شوند و هر یک، نقش خود را در مقولات مورد نیاز برای تولید علم از جمله جمع آوری اطلاعات، فرضیه سازی، تعریف چشم انداز و مقصود، یافتن پیشفرضها و داوری تعریف وایفا نمایند.    

نویسنده: مصطفی مشفقیان
کد مطلب : ۱۲۴۲۲
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما