"حافظ نیوز"، رضا سراج- کارشناس مسائل استراتژیک طی یادداشتی نوشت:
جریانی با محوریت آقای هاشمی و مدعیان اعتدالگرایی، به طرق مختلف به دنبال بزک کردن چهره آمریکا در داخل کشور هستند.
🔺 آقای هاشمی میگوید: «اوباما به درک تاریخی ملت ایران رسید» و در جای دیگری حضرت امام را موافق حذف شعار مرگ بر آمریکا میداند.
🔺همچنین آقای روحانی از اوباما، با تعبیر «فردی مؤدب و با ادبیاتی هوشمندانه» یاد میکند.
اظهاراتی ازایندست، این پرسش را برای افکار عمومی پدید میآورد که آیا امثال آقایان هاشمی و روحانی تغییر کردهاند یا اینکه آمریکاییها تغییر کردهاند؟!
برای پاسخ به این سؤال یک پرونده از جریان نفوذ آمریکا بازخوانی میگردد تا شاید از لابهلای اوراق این پرونده، پاسخ لازم یافت شود.
در 17 می 1985 ( 27 اردیبهشت 1364) «فولر» افسر امنیتی اطلاعات ملی امریکا در خاورمیانه یک گزارش پنجصفحهای به ویلیام کیسی رئیس وقت سازمان سیا تحت عنوان «بهطرف یک خط مشی در ایران» تسلیم کرد. فولر در گزارش خود آورده بود که دستگاههای اطلاعاتی پی بردهاند که شوروی پیشرفتهایی در به دست گرفتن اهرم قدرت در تهران به دست آورده.
براین اساس؛ "سیاست نزدیک سری" آمریکا با دو سناریوی زیر و به صورت موازی پیشنهاد میگردد،
1 نزدیکی به آقای هاشمی که در قالب «پروژه مکفارلين»
2 نزدیکی به بیت آقای منتظری ازطریق باند مهدی هاشمی معدوم
در این طرح آمریکایی ـ صهیونیستی، سعی شده بود با توجه به اوضاع داخلی ایران، همزمان طی یک صحنهسازی، منوچهر قربانیفر با نزدیکان به بیت آقای منتظری (امید نجف آبادی) جهت معادلات آینده ایران ارتباط بگیرد و هم با پوشش دلالی سلاح، آمریکایی ها را به آقای هاشمی نزدیک کند.
هفتهنامه فرانسوی ژون آفریک چهارم فوریه1987 درباره هدف اصلی" سیاست نزدیک سری آمریکا" اینگونه بیان میکند: «هدف اصلی ... عبارت بود از سرنگونی حکومت ایران...پیشبینیشده بود که امریکا برای نشان دادن حسن نیت خود در زمینه تلاشهایش جهت آزادی گروگانها در مرحله اول تعدادی سلاح تحویل دهد... مرحله نهایی عبارت بود از برکناری اجباری [امام] خمینی».
قربانیفر (از اعضاء ساواک و مرتبط با موساد و سازمان سیا ) در نامهای که بعدها در «الوطن العربی» آن را به چاپ رساند، گفت:
1 قرار بود عایدات فروش اسلحه در اختیار جناح منتظری (باند مهدی هاشمی) قرار بگیرد.
2 جناح منتظری برای تسلط بر اوضاع پس از امام خمینی از قدرت لازم برخوردار باشند.
به نوشتهی قربانیفر چندین دیدار سری میان مقامات آمریکایی و اعضای اصلی این جناح انجام شد این دیدارهایی بود که 18 ماه بهطور سری ادامه داشت.
وقتی این افراد (جناح منتظری) از حضور مستقیم مکفارلین در تهران با هواپیمایی حامل سلاح مطلع شدند با افشای آن سعی کردند صحنه را به هم بزنند.
با همه اینها ارزیابی قربانیفر از مجموعه رفتوآمدها این بود که این اقدام پس از امام خمینی به حذف جناح مخالف رابطه با آمریکا از صحنه سیاسی ایران به محوریت رئیسجمهور وقت (حضرت آیتالله خامنهای) و برقراری رابطه با امریکا منتهی خواهد شد.
با هوشیاری امام راحل (ره) و مخالفت ایشان با ملاقات مسؤلین با مک فارلین، سفراین مقام آمریکایی به تهران ناکام ماند و نتوانست حلقه وصل جریان تعاملگرا برای برقراری رابطه با آمریکا باشد.
افشای این سفر جنجال وسیعی در غرب ایجاد کرد، به گونهای که این مسئله به یک رسوایی بزرگ برای مقامات آمریکایی تبدیل شد چنانکه پس از «واتر گیت» که رسوایی تقلب در انتخابات امریکا بود این رسوایی، دومین رسوایی بزرگ سیاسی تاریخی امریکا لقب گرفت و عنوان ایران گیت یا رسوایی ارتباط با ایران لقب گرفت.
آمریکاییها برای آنکه شکاف داخلی و خارجی را –که بر سر این حادثه پدید آمده بود- ترمیم کنند و نیز اقدامی تلافیجویانه در برابر این رسوایی رقم بزنند، سیاست حمایت از عراق در جنگ را تشدید کردند که به پشتیبانی خصوصاً اطلاعاتی تمام عیار از عراق منتج گردید، بهگونهای که در کمتر از دو ماه بعد از سفر مک فارلین به تهران، اطلاعات کام لی از عملیات کربلای چهار را که توسط رزمندگان اسلام در منطقه شلمچه اجرایی می شد را در اختیار عراق قرار دادند. لو رفتن این عملیات به شهادت صدها نفر از جوانان این مرزبوم انجامید.
حال باید بار دیگر از آقایان هاشمی و روحانی و همهکسانی که به دنبال بزک کردن چهره آمریکا هستند، پرسید؛
آیا این آمریکاست که تغییر کرده است و یا آنکه خود شماها تغییر کردهاید؟
آیا صرف یک عذرخواهی میتواند باعث فراموشی جنایات آمریکا و بزک کردن خط نفوذ شود؟