۰
plusresetminus

بررسی لایه‌های دیپلماسی نفوذ/ نفوذ در تصمیم‌سازی؛ مهمترین خطر نفوذ/ تغییر ذائقه، پیش‌نیاز نفوذ

تاریخ انتشارسه شنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۴ ساعت ۱۲:۴۷
نفوذ در تصمیم سازی به این معنا است که مطالبات مردم به جهتی برود که قانون‌گذاران و مجریانی حاکم شوند که خروجی آن همان چیزی باشد که آنان با هزینه گزاف هم نمی‌توانسته‌اند به آن برسند.
نفوذ
نفوذ
"حافظ نیوز"، دکتر مهرزاد منصوری- عضو هیأت علمی دانشگاه شیراز و مسئول کانون بسیج اساتید دانشگاه شیراز
 
 دشمن قصد دارد نفوذ فرهنگی خود را به گونه‌ای پیش ببرد، که ما خود به دست خود و به میل خود و شاید هم با اشتیاق برنامه‌های مورد نظر او را در کشور پیاده کنیم.
 
 نفوذ در تصمیم سازی به این معنا است که مطالبات مردم به جهتی برود که قانون‌گذاران و مجریانی حاکم شوند که خروجی آن همان چیزی باشد که آنان با هزینه گزاف هم نمی‌توانسته‌اند به آن برسند.

 مهم‌ترین نوع نفوذ، نفوذ در تصمیم سازی است. چرا که سایر انواع نفوذ غالباً مقطعی و مهم تر اینکه از طرف جامعه هدف مورد غضب واقع می‌گردد. به عنوان مثال نفوذ امنیتی در جامعه ای چون جمهوری اسلامی ایران که درای دستگاه امنیتی بسیار قوی می‌باشد چندان کارساز نیست.

اگرچه در این خصوص باید هر لحظه آمادگی شناسایی و دفع نیروی نفوذی بود. به لحاظ اقتصادی نیز اگرچه خسارت سنگینی به جامعه وارد می‌شود ولی به محض آگاهی، جامعه خود را برای مقابله با آن آماده می‌کند. نفوذ سیاسی نیز در کشوری که دارای رهبری مقتدر و مردمی آگاه می‌باشد، دور از انتظار می‌باشد. در سال‌های اولیه پیروزی انقلاب اسلامی مواردی دشمن سعی کرده است نیروهای خود را نفوذ دهد ولی به دلیل رهبری هوشمندانه امام این نوع نفوذ نتوانست کاری از پیش ببرد. اگرچه خساراتی را متوجه کشور ساخت و عزیران گرانقدری در راه دفاع از نظام به شهادت رسیدند.

 تاثیرگذار ترین، حساس‌ترین و گسترده‌ترین نوع نفوذ، نفوذ در تصمیم سازی است. در این نوع نفوذ به طور واضح دشمن در بدنه جامعه نفوذ نمی‌کند ولی به گونه ای برنامه‌های نفوذ فرهنگی خود را پیش می‌برد، که ما خود به دست خود و به میل خود و شاید هم با اشتیاق برنامه‌های مورد نظر او را پیاده کنیم. در این نوع نفوذ تصمیم گیر خود ما خواهیم بود که به تشخیص خود تصمیم می‌گیریم چه بسا چقدر هم تلاش خواهیم کرد بر خلاف میل دشمن عمل کنیم و بر اساس محاسبات خود بر خلاف میل دشمن عمل می‌کنیم. کاری که امروز برخی از گروه‌های تکفیری انجام می‌دهند به حساب خود خلاف میل قدرت‌های جهانی است.

خصوصاً در سطح بدنه این گروه‌ها افرادی هستند که برای خدا و به آروزی بهشت می‌جنگند. ولی اگر خوب دقیق شوند می‌فهمند که تنها مجری قدرت‌های بزرگ بوده‌اند. این تنها نمونه گوچکی از نفوذ در تصمیم سازی است. بعد از شکست آمریکا در عراق با آن همه لشکرکشی، آمریکایی‌ها این درس را آموختند که به جای ورود مستقیم، بهتر است از بستر موجود استفاد کرد و به جای جنگ سربازان آمریکایی، افرادی از خودکشورهای اسلامی به جان آن جوامع بیفتند.

 به جهت نفوذ در تصمیم سازی دشمن سعی می‌کند. شناختی از ویژگی‌های فرهنگی پیدا کند و بر اساس آن برنامه ریزی کند. یکی از مهم‌ترین برنامه‌های دشمن در بحث نفوذ فرهنگی به جهت تصمیم سازی ایجاد شکاف در جامعه است. در جامعه ای که شکاف و اختلاف باشد بخش عظیمی از انرژی صرف طرف ماقبل می‌شود و خطر دشمن واقعی دیده نمی‌شود. چه بسا دشمن به راحتی فرصت پیدا می‌کند خود را به یک طیف نزدیک کند. پس جامعه دو قطبی بستری مطلوب برای نفوذ دشمن خواهد بود. در این راستا باید خواست دشمن را شناخت و در نقش راه دشمن حرکت نکرد.

 منظور از نفوذ فرهنگی و نفوذ در تصمیم سازی این است که ارزش‌های فرهنگی غرب جایگزین فرهنگ ایرانی اسلامی شود. غربی‌ها و خصوصاً آمریکا اصرار دارند که ارزش‌های فرهنگی خود را رواج دهند. می‌دانند در دنیا هرچه ارزش‌های فرهنگی غرب حاکم شود نظام‌های سیاسی و مجموعه انتخاب‌های سیاسی نیز بیشتر باب دل آن‌ها خواهد بود. خوب می‌دانند که اگر در کشوری به لحاظ فرهنگی تغییر نکند دمکراسی هم که حاکم خواهند کرد دمکراسی خواهد بود که محصولش با آن‌ها هم راستا نخواهد بود. نمونه بارز آن عراق است. آمریکایی‌ها کشور را اشغال کردند و به اصطلاح دمکراسی هم حاکم کردند ولی چون ارزش‌های فرهنگی عراق در تقابل با غرب بود حکومتی که از دل آراء مردم بیرون آمد با آن‌ها همراه نشد. آمریکایی‌ها خیلی اصرار دارند که حکومت‌های طرفدار غرب حاکم کنند. برای اینکار چاره ای ندارند جز اینکه ذائقه مردم دنیا را هم راستا با ذائقه غربی‌ها کنند.

 در دوره ای تصور بر این بود که اگر نخبه‌های یک کشور را بر اساس ارزش‌های غربی تربیت کنند حکوت های متناسب با میل غربی‌ها ایجاد خواهد شد، در این زمینه سرمایه گزاری های زیادی شد. دانشگاه‌های غرب به مرکز تربیت نیروی بومی برای آنان تبدیل شد. هنوز هم روی این زمینه کار می‌کنند. در زمانی که در بحران اقتصادی بودند این دوره‌ها تعطیل نشد.

این شیوه آنگونه که انتظار می‌رفت جواب نداد. اول به دلیل اینکه از دل افراد تحصیل کرده در غرب افرادی چون چمران و بسیاری از نخبه‌های متعهد بیرون آمد که در مقابل طیف غرب زده قرار گرفت و در ثانی در کشورهایی که موفق شدند افراد وابسته حاکم کنند فرهنگ آن کشور با حکومت غرب گرا همراهی نکرد. کم کم حتی واژه‌هایی که در فرهنگ غرب بسیار محترم به حساب می‌آمد از جمله واژه لیبرال به واژه ای با بار منفی تبدیل شد. لذا بهترین گزینه برای غربی‌ها این است که ارزش‌های فرهنگی خود را در جهان سوم حاکم کنند.

البته نه برای اینکه در سطح غرب زندگی کنند بلکه برای اینکه داشتن یک زندگی غربی به یک آرزوی همیشگی برای آنان تبدیل شود. اگر ارزش‌های فرهنگی کشورها عوض کنند خود ملت‌ها به دنبال آن‌ها راه می افتند. صحبت‌های اخیر وزیر خارجه آمریکا در خصوص استفاده از فضای مجازی موید این مطلب است.

 آنچه که در کشور باید روی آن سرمایه گذاری شود در تقابل با فرهنگ غرب، تقویت ارزش‌های خودی می‌باشد. نباید اجازه داد که کم کم ارزش‌های فرهنگی این کشور جایش را به ارزش‌های غربی بدهد. غربی‌ها با بررسی‌هایی که قطعاً در پژوهشگاه‌های خود کرده‌اند می‌دانند که تا فرهنگ عاشورا در این کشور حاکم است محال است ارزش‌های غربی نهادینه شود و نهایتاً دولت‌های در باب آنان ایجاد شود.

به همین دلیل تغییر ذائقه فرهنگی در اولویت و پیش نیاز نفوذ در تصمیم سازی است. اینجا این نکته لازم است ذکر شود که منظور از فرهنگ عاشورا صرفاً عزاداری‌های گسترده و پر شور نیست. بلکه آن عزاداری مورد نظر است که فرهنگ شهید و شهادت را تقویت کند. صرف حفظ ظاهر فرهنگ دینی و خالی شدن از محتوا مطلوب برنامه ریزان غربی است. امزوز هم جریانی وجود دارد که از آن به شیعه انگلیسی تعبیر می‌شود، این عزاداری را تبلیغ می‌کند. غرب هم امکانات در اختیار آنان قرار می‌دهد.

این جریان خشن‌ترین شیوه عزاداری را تبلیغ می‌کند ولی شیعه را برای مبارزه با دشمنانی که آن‌ها را نشانه رفته‌اند فرا نمی‌خواند. این نگاه قبل از انقلاب هم وجود داشت و امام راحل ابتدا این نگرش را در حوزه ضعیف کرد و تا آخر آن‌ها را تعقیب نمود و خطر آنان را گوشزد نمود. حتی در وصیت نامه الهی سیاسی آن‌ها را رها نکرده است و خطر آنان را گوشزد نموده است.

 البته تغییر ذائقه فرهنگی نیز خود پیش نیازهایی دارد که روی آن کار می‌شود. و در یک جمله و خلاصه اینکه جهت گیری به سمت بعد حیوانی انسان است. به این معنی که به جای اینکه ذائقه جامعه به جهتی باشد که بعد روحانی و معنوی انسان تقویت شود، به جهتی برود که انسان از بعد مادی پا فراتر نگذارد. از مظاهر این نگرش تجملگرایی، رفاه طلبی، عافیت طلبی و مصلحت اندیشی است.

بدیهی است اگر در جامعه این نگرش حاکم شود. از دل این جامعه دولت‌های انقلابی و محکم که تا آخر استقامت کند بیرون نخواهد آمد. بلکه به عکس دولت و مجلسی امور را در اختیار می‌گیرد که اهل بده و بستان باشد. دولتی که هر جنایتی در دنیا اتفاق افتاد نشود و بر همه ظلمی که بر بشریت می‌شود چشم ببندد. دولتی که کاخ سفید قبله آرزویش باشد. نمایندگانی انتخاب شوند که به خود اجازه موضع گیری در مسائلی که جنایتکارانرا خشنود نمی‌کند ندهند.

در یک کلام آمریکا می‌خواهد با نفوذ فرهنگی که منجر به نفوذ در تصمیم سازی خواهد شد در آینده ای دور مطالبات مردم به جهتی سوق پیدا کند که رفاه طلبی، تجمل گرایی، عافیت طلبی و سازشکاری جایگزین انقلابی گری، احساس مسولیت نسبت به تمام بشریت و آزادگی شود. در چنین جامعه ای واژه‌هایی چون خودخواهی، رفاه و سازش و لذت جایگزین ایثار، نوع دوستی، استقامت و شهادت خواهدشد. البته با همت مردم مؤمن و انقلابی و رهبری حکیمانه رهبر انقلاب چنین اتفاقی نخواهد افتاد ولی دور اندیشی و احتیاط از لوازم زندگی مدبرانه است.
کد مطلب : ۱۱۷۵۳
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما