بهسمت اهواز راه افتادیم. از جاده کازرون به سمت گناوه حرکت کردیم. میدانستیم فردا باید به منطقه عملیاتی برویم. کنار من حَمَد خورشیدی نشسته بود. حمد فرمانده یکی از گروهانهای گردان فجر بود.
هر سه فرهنگی و دبیر مدرسه بودند. حضورشان در جبهه متناوب بود و معمولاً هنگام عملیات، خود را به منطقه میرساندند.
اکنون هر سه کنار هم، برای نبردی دیگر آماده میشدند.