دشمن ما را دور زد؛ هرچند نیروها رهایی یافتند... لوله تانک دشمن روی خاکریز بود و بچهها، زیر آن با سکوت جابجا میشدند؛ سربازان دشمن هم میترسیدند که از تانک بیرون بیایند.
با شنیدن این سخنان، نگاهی به خود انداختم و با آگاهی از تندرستیم، به سوی سنگر فرمانده گردان دویدم تا آمبولانس را پیدا کنم... نزدیک به ۸۰۰ متری امده بودم که احساس کردم دیگر پایم مرا یاری نمیکند... نگاهی به پاهایم ...
منافقین یکی از گروههای التقاطی خطرناک در سالهای ابتدایی انقلاب بودند که هر روز با ایجاد غائلهای در گوشهای از کشور دست به اغتشاش میزدند، مقابله نیروهای انقلابی در شهر شیراز با این گروهک قابل توجه است.
بهسمت اهواز راه افتادیم. از جاده کازرون به سمت گناوه حرکت کردیم. میدانستیم فردا باید به منطقه عملیاتی برویم. کنار من حَمَد خورشیدی نشسته بود. حمد فرمانده یکی از گروهانهای گردان فجر بود.
... دیروز در تهاجم نظامیان، در گوشهای از خیابان گیر میافتد و یک نظامی از فاصله چند متری به سمت او شلیک میکند و عکاس روزنامه فوقالذکر نیز درست در همین لحظه از این صحنه تصویربرداری مینماید... دهها دهان دیروز ...