به گزارش
حافظ خبر؛ امروزه کودکان خواه و ناخواه در اجتماع متوجه مشکلات اقتصادی و اجتماعی هستند؛ پس بهتر است که بیشتر فیلمها و سریالهایی که برای این نسل ساخته میشود، کمدی، شاد و موزیکال باشد؛ تا شاید بتوان کمی از کاستیهایی را که از سوی خانواده و جامعه بر آنها تحمیل میشود، جبران کرد.
فیلم و سریالهای قهرمانمحور برای کودکان جذابیت بیشتری خواهد داشت؛ از این رو نشان دادن قهرمانانی در یک شهر رؤیایی که میتوانند با بدیها نبرد کنند، هرچند گاهی شکست هم بخورند، با آغاز تلاشی دوباره، میتوانند، نسلی را که از هر سو، کمبود هایی را متحمل میشوند امیدوار به آینده کند.
اگر سخن از نسل نوجوان باشد، دستکم خواستار فیلم یا سریالی است که درباره گرفتاریها و دشواریهای پیش روی او، سخن بگوید.
درست است که گرفتاریهایی همچون مرگ پدر یا مادر و ازدواج دوم یکی از آن دو یا هر دو، چالشبرانگیز خواهد بود، باید دانست که بیشتر نوجوانان، این روزها هرچند بیش از نسلهای پیشتر، با چنین رخدادهای در خانوادهها روبرو هستند، گرفتاریهای دیگری نیز دارند که تنها برای این نسل رخ میدهد و بسیار از کارگردانها و نویسندگان شاید از آنها درکی نداشتند؛ چراکه آنها از نسلی دیگر و با این نسل دگرگون هستند.
نسلی که امروزه درگیر بندهایی است که شاید برای نسلهای پیش، آزادی بود یا برایشان چندان جایگاهی نداشت یا هنوز ریشهای در بستر فرهنگی و اجتماعی ما ندوانده بود.
یکی از چیزهایی که امروزه نوجوانان و جوانان ما با آن درگیر هستند، اندیشهها و باورهایی است که از دیدگاه آنان پوسیده شده و باید نوسازی شود.
نشان دادن گرفتاریهای روزمره در مدرسه همچون استرس، نداشتن حریم شخصی، تدریس نادرست، نبود آموزگار تخصصی، نادیده گرفتن هنر، رسانه و... و از سوی دیگر چندبارهخوانیهای پیوسته برخی آگاهیها و دانشها که برای نوجوانان امروزه کاربرد زیادی ندارد یا کاربرد آنها به درستی گفته نمیشود، خستگی و زدگی از درس و مدرسه را در پی خواهد داشت.
از آن چه گفته شد به خوبی میتوان به این برآورد رسید که دوگانگی یا چندگانگی فرهنگی، اندیشهای و گاه سنی آموزگار و اجتماع با دانشآموزانی که در جهان «آن» زندگی میکنند و در هر آن، دگرگونیهای بسیاری رخ میدهد، کلافگی و گریز را برایشان در پی خواهد داشت. این جاست که آموزگاری که بایستی دستکم یک گام پیشتر از دانشآموز باشد، درمانده از دانشآموزان، روز به روز، از دانشآموزانش پستر خواهد بود. چرایی این نیز شاید به گرفتاریهای روزمرهای همچون درآمد آنان برگردد؛ تا آن جا که آموزگار به جای به روز نگه داشتن خود، سرگرم کارهای گذران زندگی روزمره میشود و از دانشآموز و فرزندان خود نیز، جای میماند. آیا چنین آموزگاری میتواند پرورشدهنده آیندهسازان کشور باشد؟ (این همه اگر گفته شد، نادیده گرفتن تلاشهای آموزگارانی که با راستی، عشق و مهر در پی آموختن، آموزش و پرورش دانشآموزان هستند و با همه فشارها کوشش میکنند تا بتوانند آیندهسازان را بسازند، نخواهد بود.)
برای درک این کودکان، نوجوانان و جوانان، دستکم باید با آنها به گفتگو نشست و در یک احترام دوسویه، به سوی پیشرفت و سازندگی گام برداشت.