به دنبالت میگردم تا روز جانباز را به تو تبریک بگویم
تاریخ انتشارپنجشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۹ ساعت ۱۳:۴۵
کرامت یزدانی، نویسنده جانباز و ایثارگر شناخته شده فارس در یادداشتی که در اختیار «حافظخبر» قرار داده، آمیزهای از شاعرانگی مفهوم رنج، و مشکلات آسیبدیدگان جنگ تحمیلی را در خود دارد، به قلم آورده است.
حافظ خبر - زخمیترین شعرم فدای تو باد رفیق...!
...خواستم از تو بنویسم ولی مگر این اسپریهای تنفسی و کپسولهای اکسیژن میگذارند که به تو نزدیک شوم!
به دنبالت میگردم تا روز جانباز را به تو تبریک بگویم!
خط ویلچر لکنته تو را می گیرم و شهر را میگردم. خط ویلچرت از جلوی همه داروخانههای شهر گذشته است...!
رفیق! تو خودت یک داروخانهای! این همه قرص و دوا که کنار تخت تنهایی توست، تبریک میخواهد؟!
کاش میگفتی که تعداد جانبازان شیمیایی ما از شمار کشتهشدگان در هیروشیما و ناکازاکی بیشتر است!
مگر نفسهایت از اتاقت تنگتر نیست؟ این تبریک دارد؟
مگر وقتی همه خوابند کسی از سرفههای بیدار تو خبر دارد؟
مگر تا به حال بعد از گذشت چهار دهه، کسی از سرفههای تو بیدار شده است؟!
سرفههای تو دروازه شهادت است!
سرفههای تو، هم شعر است، هم درد و هم خطبه؛ هم جشن است، هم سالگرد؛ هم عاشقانه است و هم خاطره...!
"یواشکی بگویم، سرفههای تو، موسیقی زیرزمینی است! یعنی ممنوعه...!"
رفیق! حرف تندی بزن! شکایتی کن! فریاد بکش تا سبک شوی!
هرچند ویزویز ریههای گوشخراش تو، هم شکایت است هم فریاد و هم...!
مگر ریههای شیمیایی و نفسهای به شماره افتاده، تبریک دارد؟
مگر دست و پاهای قطع شده، تبریک دارد؟
مگر چشمهایی که به دنیا بسته شده، تبریک دارد؟
مگر نخاعهای قطع شده، تبریک دارد؟
مگر زبانی که تکلمش قطع شده، تبریک دارد؟
مگر نفسهای خردلی، تبریک دارد؟
وقتی موج تو را میگیرد و زمین و زمان را به هم میریزی، اشکهای همسر و فرزندانت را ببین ؟ آیا این تبریک دارد؟
رفیق !خواب راحت، خوابی است که تو سرفه نکنی!
اگر همه اینها تبریک دارد پس:
زخمیترین شعرم فدای تو باد رفیق...!
کرامت یزدانی (اشک)
اسفند ۹۹/ شیراز
که حقیقت آن را کسی که مبتلاست ادراک میکند وبس.