یادداشت// صدیقه البرزی، یکی از پژوهشگران جهاددانشگاهی فارس //
حافظ خبر
مسائل اجتماعی، با وجود اهمیت آنها، در جامعه ایرانی زیر سایه سیاست و نگاههای سیاسی به هر موضوع اجتماعی، مغفول مانده، یکی از این موضوعات ضرورت توجه به شهر انسان محور است. شهری که نه تنها سلامت شهروندان را با مخاطره مواجه نکند بلکه فضایی عادلانه برای فعالیتهای روزمره شهروندانش فراهم کند.
عدالت اجتماعی، همواره یکی از مفاهیم مهم و دغدغههای اصلی ادیان، مکاتب فکری و اندیشمندان بوده و اغلب انقلابها و جنبشهای سیاسی و اجتماعی نیز برای تأمین عدالت به عنوان یکی از اهداف اساسی، بنا گذارده شده است. تحقق عدالت اجتماعی در جمهوری اسلامی ایران نیز به عنوان یکی از اهداف مهم انقلاب اسلامی، مورد توجه بوده است. هرجا سخن از عدالت اجتماعی و برقراری آن به میان آید، ناگزیر مفهومی به نام " محرومیت " در ذهن مخاطب، شکل خواهد گرفت. مفهومی که بهویژه زنان، کودکان، سالمندان و معلولین با آن بسیار مأنوس و آشنا هستند.
زمانی یک نظام میتواند در برقراری عدالت، خود را موفق بداند که در تمامی برنامهها، سیاست ها و پروژهها از آموزش، اشتغال، مسکن، فضای شهری، حمل و نقل شهری، مشارکت سیاسی – اجتماعی گرفته تا ورزش و اوقات فراغت، تمامی اقشار زن و مرد، کودک و بزرگسال و سالمند، معلول و غیرمعلول را در نظر گرفته و با کاستن از نابرابریهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و کاهش شکاف میان گروه¬های اجتماعی متعدد در این مسیر گام بردارد.
یکی از مقولات مرتبط با عدالت اجتماعی، سلامت افراد است. عدالت اجتماعی میتواند با کاهش نابرابری و فقر و ایجاد فرصتهای برابر، سلامت افراد را نیز تحت تأثیر قرار دهد. در زمینه حفظ و ارتقاء سلامت همواره، ورزش به عنوان یکی از رفتارهای تأمین کننده سلامت، در تمامی جوامع شناخته و مورد توجه است.
در ایران نیز شاهد آن هستیم که ورزش به عنوان یکی از پیش نیازهای سلامت شناخته شده و مورد تأکید دستاندرکاران حوزه بهداشت و درمان است. در همین راستا و به عنوان مثال، در سالهای اخیر شاهد توسعه دوچرخهسواری با هدف روانسازی حمل و نقل، تامین و ارتقاء سلامت و ... در کلانشهرهایی چون تهران و شیراز بودهایم.
حال با توجه به موضوع بحث این گفتار و با توجه به تمامی مزایا و معایب طرح توسعه دوچرخه سواری، این سئوال پیش میآید که مسیر دوچرخه سواری تا چه اندازه با مفهوم عدالت اجتماعی سازگار بوده و در راستای تحقق شعار " شهر انسانمحور" تا چه حد زنان، کودکان، سالمندان و معلولین را مورد توجه قرار داده است؟ به بیانی دیگر آیا برای این اقشار جامعه نیز در استفاده از اماکن و فضاهای عمومی سطح شهر، سهمی در نظر گرفته شده است یا خیر؟
زنان، کودکان، سالمندان و معلولین، در اغلب طرحها و برنامههای خرد و کلان، به حاشیه رانده شده و شرایط خاص، موانع و کلیشه های اجتماعی - فرهنگی که میتواند منجر به محدودیت بیشتر آنها شود، از نگاه مسئولین و برنامهریزان دور مانده و همین، خود به تداوم و تقویت محرومیت های اجتماعی گروههای در حاشیه دامن خواهد زد.
این در حالی است که یکی از مهمترین رسالتهای مسئولین و مدیران به ویژه در حوزه شهری، تلاش برای تحقق برابری فرصتها، دسترسـی گروههای مختلف جامعه شهری به خدمات عمومی و از بین بردن تضادها و تأمین فرصتها و افزایش سطح رفاه اجتماعی مردم شهر و ارائه امکانات و خدمات شـهری، به عنوان یکی از مهمترین دغدغههای مسئولین و شهروندان شایان توجه است، که در این زمینه و به طور ویژه، به مسیر دوچرخه در شهر شیراز میپردازیم.
در این باره این ابهام و پرسش مطرح میشود که پیادهسازی این پروژه به سبک و سیاق موجود، چگونه برای تحقق عدالت اجتماعی، تمام گروههای اجتماعی در حاشیه را مدنظر قرار داده است؟ و آیا در این زمینه، مطالعهای که تأثیرات اجتماعی فرهنگی پروژه مذکور را برای همگان، مورد بررسی قرار داده، ابعاد مختلف را مطالعه کرده و بتواند راهنمای عمل مناسبی برای طراحان، سیاستگذاران و مجریان این طرح باشد، انجام شده است یا خیر؟ و چه تدابیری در جهت کاهش شکاف میان گروه های متعدد در استفاده از این امکانات، اندیشیده شده است؟