«روایت» مندرج در خطبهها، جهت میداد، امیدوار میکرد، دلداری میداد، و در عین حال، مستحکم بود و همه را متحد به پیش میراند.
به گزارش "حافظ نیوز"،زمان جنگ، خطبههای نماز جمعه تهران، وقتی توسط آیت ا... سید علی حسینی خامنهای یا جناب اکبر هاشمی بهرمانی رفسنجانی ایراد میشد، نقش مهمی در ترسیم خطوط کلی حرکت مردم داشت. پایه و مایه این سخنرانیها بر ترسیم خطوط اصلی استوار میشد که ملت در جاده تاریخ و تا آن لحظه پیموده بود، و سنگریزههای مسیر را بیاهمیت جلوه میداد، طوری که ملت مصیبتزده در جنگ، پس از خطبههای نماز جمعه، با دریافت تحلیلی از حوادث، از یک دید کلی بهرهمند میشد، نیرو میگرفت، و دوباره برای یک هفته، آماده کارزار با سختیهای راه میشد. «روایت» مندرج در خطبهها، جهت میداد، امیدوار میکرد، دلداری میداد، و در عین حال، مستحکم بود و همه را متحد به پیش میراند. نکته اول. «روایت»، از دیرباز در همه فرهنگها، به عنوان ابزاری برای حفظ فرهنگ یا القای ارزشهای اخلاقی مورد استفاده قرار گرفته است. «روایت»، حاکی از سلسله نقاط و خطوط مهم، بدون رویدادهای کوچک حواسپرتکن است، تا یک خط کلی پندآموز آشکار شود. تصویری کلی از یک مسیر، که برای توضیح خطوط راهنمای اصلی ترسیم میشود؛ به این میگویند «روایت». نکته دوم. شاید از این که «روایت» به عنوان یکی از ابزارهای سیاست شناخته شود، تعجب کنید؛ ولی واقع آن است که یکی از وظایف سیاستمدار، ایجاد اتحاد میان ملت است، و یکی از الزامات خلق اتحاد میان ملت، توجه همه به خطوط اصلی مسیر است، تا راه گم نشود. زمانی که ترسیم «روایت» مسیر ملت از سوی سیاستمدار، به خوبی انجام شود، وی قادر خواهد بود تا سطح بسیار عمیقتری از تجربه و آموختهها و بصیرت را به ملت منتقل کند، و ملت نیز آمادگی مییابد تا نیروهای خود را در یک راستا جمع و جور کند. نکته سوم. در این روزگار که با طغیان و فوران ارتباطات (چیزی بیش از انقلاب ارتباطات) مواجهیم، و «دیدهها و شنیدهها»، مردم را به طرز کرکننده و خیرهکنندهای فرا گرفته است، اهمیت «روایت» بیشتر، و طرح و گسترش آن نیز دشوارتر شده است. شاید به همین خاطر باشد که خطبههای نماز جمعه تهران، دیگر مانند قدیم نیست. اصولاً ترسیم «روایت»، کار سادهای نیست و نیازمند ذهن تند و تیزی است که حد وسطها را در میان انبوه «رویدادها» به خوبی کشف کند، طوری که ارسطو تصریح دارد که، این، مهمترین مهارت ذهن کاوشگر است. بله؛ اصولاً کار دشواری است، و در این روزگار طغیان ارتباطات، دشوارتر هم شده است. نکته چهارم. یک فایده «روایت»، این است که دید «مثبت» و امید را تقویت میکند. «روایت»، مخاطبان را بر سر شوق میآورد و درگیری قسمت منطقی و عاطفی مغز را به دنبال دارد. معمولاً، در افراد، احساس نیرومندی از عمل را بر میانگیزد، و افراد به جای آن که فقط غر بزنند و انتقاد کنند، به راه حلها و مسیرهای بهبود در آینده میاندیشند. یک «روایت» خوب، میتواند طرز فکر و رفتار مردم را برای به اشتراک گذاشتن توانمندیهای خود با جامعه بسیج کند. نکته پنجم. متداول شدن یک «روایت» خوب از مسیر حرکت ملت، روابط انسانی را در جامعه تقویت میکند و دستمایه اعتماد میان مردم قرار میگیرد. این اعتماد، اغلب، زمینهای برای تشکیل گروهها و اشتراک و خلق بیشتر راهحلها و عمل در آینده میشود. این اعتماد، همان است که از آن به «سرمایه اجتماعی» یاد میشود و کارش آن است که از هدر رفت سرمایههای اقتصادی و سیاسی و نمادین جلوگیری کند. نکته ششم. سؤالی که مطرح میشود این است که چگونه سیاستمداران میتوانند به گونهای مؤثر از «روایت» در کشورداری خود بهرهبرداری کنند؟ درک تفاوت الگوهای مختلفی که برای پرداخت «روایت» وجود دارد و رعایت تناسب آنها با اهداف کشور که «روایت» به آن منظور صورت میگیرد در اثربخشی این شیوه تأثیرگذار است. نکته هفتم. چنانچه از «روایت» برای ایجاد زمینه تغییر در اجتماع استفاده شود، نیازمند روایتی هستیم که تغییرات موفقیتآمیزی را که در گذشته تحقق یافتهاند، توصیف کنیم. همچنین، یادآوری نقاط منفی گذشته که تغییر را ایجاب کردهاند، فقط در کنار نقاط مثبت مثمر ثمر است، و الا نا امیدی و بیتحرکی به بار میآورد. در اینگونه «روایت» باید به مردم کمک شود که نحوه جواب دادن راهکارها را در موفقیت آینده کشور تصور کنند. نکته هشتم. ممکن است از «روایت» برای انتقال ارزشها استفاده شود. انتقال ارزشها از چالشهای پیش روی سیاستمداران است، چرا که احساسی از جنس ایمان را طلب میکند. در این رابطه، نیازمند روایتی هستیم که حسی نزدیک با مردم ایجاد کند. سیاستمداری که به رنگ و روی مردم نزدیک نیست، نمیتواند در ایجاد این نحو روایتها موفق باشد. در ضمن، سیاستمداری که از پرهیز و فرهیختگی و وارستگی بیبهره است، دشوار بتواند حس همدلی مردم را جلب کند و مدام در مظان آن است که در پی منافع خود به احساسات مردم دامن میزند.
نکته نهم. «روایت» میتواند روند انتشار یک روحیه منفی در ملت را مهار کند. بیان یک روایت با حوصله و متین و ملایم، میتواند حتی با مطایبه، گوشزد کند که اصلی شدن کدام امور فرعی باعث گسترش روحیههای منفی شده است که هیچ فایدهای جز توقف و رکود و ناامیدی ندارد. نکات دیگری هست که مجال طرحشان نیست.
دکتر حامد حاجیحیدری
عضو هیات علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
انتهای خبر/111