شهدا تعهدات ما را به نام وصیتنامه سند زدند تا بهانهای برای به فراموشی سپردن آنها نداشته باشیم/ آیا ما تا پای جان آماده دفاع از نظام هستیم/ نکند فردای قیامت در مقابل شهدا سرافکنده شویم
تاریخ انتشارپنجشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۱۷:۳۷
شهدا تعهدات ما را به نام وصیتنامه سند زدند تا بهانهای برای به فراموشی سپردن آنها نداشته باشیم. وصیتنامههایی که در آن نوشتند خواهرم سیاهی چادر تو از خون سرخ من کوبندهتر است...
تشییع شهدا
"حافظ نیوز"، مهرزاد منصوری، مسئول کانون بسیج اساتید دانشگاه شیراز؛
به نام خدا خالق هستی، خالق انسانهایی که تا اوج انسانیت پر کشیدند و شایستگی انسان را در قبول مسئولیت انسان بودن نشان دادند، به نام خالق شهدا.
این روزها عطر شهادت به بهانه تشیع پیکرهای پاک شهدای غواص در برخی از شهرهای ایران اسلامی به مشام میرسد. سهشنبه، 20 مردادماه مصادف با سالروز شهادت ششمین امام شهید و امام شهیدان، امام جعفر صادق، شمیم شهادت به شیراز رسید و با وجود عدم اطلاعرسانی کافی، مردمی که روزها و هفتهها در انتظار نشسته بودند، کاروان شهدا را در آغوش گرفتند، بهگونهای که حقیر خود را از ترسیم آن عاجز میبیند و به همین دلیل ترسیم صحنههای باشکوه این مراسم را به هنرمندانی میسپرد که در ترسیم چنین صحنههایی هنری وافر دارند.
برای نگارنده این صحنهها بهانهای شد تا در یادداشت خود نکاتی را به شرح ذیل معروض دارد.
ما به استقبال شهدا نرفتیم بلکه این شهدا بودند که آمدند این بار درزمانی که سالها بعد از آن دورانی که جوانان وطن عشقبازی را درراه ایمان و عقیده به کمال رساندند، تعهدات ما را نسبت به انقلاب، نظام و رهبری یادآوری کنند.
آمدند تا اگر چرب و شیرین زندگی و یا عیش نوش دنیوی باعث شده است، تعهداتمان را فراموش کنیم به یادمان بیاورند. یا اگر برای برخی دیگر گرفتاریها و مصائب دنیا فرصت فکر کردن نسبت به آنچه قرار بود باشیم از ما گرفته است به خود آییم و به تعهداتی که در آن روزهای جنگ و خون در بدرقه این شهدا در شهرها و روستاها متعهد میشدیم یادآور شوند. در یککلام شهدا آمدند تا یادآوری کنند که یادتان هست که گفتید شما بروید راهتان را ادامه خواهیم داد.
شهدا بسیار زرنگتر از آن بودند که ما میاندیشیم، تعهدات ما را به نام وصیتنامه رقم زدند تا بهانهای برای فراموشی نداشته باشیم. شهدا آمدند تا اگر امروز تعهدات خود را فراموش کردهایم سراغ وصیتنامههایشان برویم. همان وصیتنامههایی که در آن نوشتند خواهرم سیاهی چادر تو از سرخی خون من کوبندهتر است. همان وصیتنامههایی که در آن نوشتند «ای زن به تو از فاطمه اینگونه خطاب است زیبندهترین زینت زن حفظ حجاب است».
همان وصیتنامههایی که در آن به فرمایشات امام در حمایت از ولایت فقیه چون «ولایت و فقیه استمرار حکومت انبیاست.» و یا «پیرو ولایت فقیه باشید تا آسیبی به این مملکت نرسد» مزین شده بود. همان وصیتنامههایی که در آن ما را به شرکت در مراسم مذهبی خصوصاً نمازهای جمعه و جماعت سفارش کرده بودند. همان وصیتنامههایی که در آن یادآور شدند مساجد سنگر است، در حفظ آن بکوشیم. همان وصیتنامههایی که در آن ما را به ضعفا سفارش کرده بودند. همان وصیتنامههایی که دستهای بسته هم مانع از آن نشد که با خون خود امضا نکنند.
و اما برادر و خواهر، امروز من و تو چقدر توانستهایم در این راه بکوشیم. آیا در حفظ حجاب آنگونه که شهدا راضی میشدند کوشیدهایم. آیا دختران جوان و نوجوان ما قانع شدهاند که حجاب و عفاف سرمایه ارزشمند یک زن مسلمان است. آیا ما تا پای جان آماده دفاع از منافع نظام هستیم و آمادهایم در این راه جانفشانی کنیم. آیا منافع ملی را بر منافع شخصی ترجیح میدهیم، آیا ضعفا را فراموش نکردهایم. آیا توانستهایم جوانان و نوجوانان آماده دفاع از نظام و آرمانهای آن کنیم و آیا تعهداتمان را نسبت به شهدا خوب به خاطر سپردهایم. آیا مراسم عروسیها در باغهای سومین حرم اهلبیت شهدا را از ما دلگیر نخواهد کرد و ... صدالبته هستند بسیاری که با یاد و خاطره شهدا شب سر را به بالین میگذارند و همه هموغمشان «راه شهدا و تعهداتی که متقبل شدهایم» میباشند؛ اما اینکه درمجموع کافی است یا خیر جای بحث دارد.
اما برادر و خواهر این من و شما و تعهداتی که متقبل شدهایم، نکند کموزیادهای زندگی باعث شود یادمان برود که وارث همین شهدا هستیم. نکند فردای قیامت در مقابل شهدا سرافکنده شوی