استمرار استقلال، آزادی و تداوم جمهوری اسلامی مرهون «بیست و شش سال خامنه ایسم» - قسمت دوم:: مدیریت بحران های منطقه ای، امنیتی و فرهنگی دهه هفتاد و راهبرد قدرت نرم
تاریخ انتشاريکشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۹۴ ساعت ۱۴:۱۷
خطر انحراف سیاستهای دولتها از اهداف و آرمانهای انقلاب نیز موضوع مهم دیگری است که رهبر انقلاب نسبت به آن همواره حساسیت ویژه داشته و با جدیت آن را رصد کرده و در مواقع لزوم هشدارهای لازم را بیان داشته اند.
خامنه ای خمینی دیگر است
حافظ نیوز/مصطفی مشفقیان - سرویس سیاسیاشاره: 14 خرداد هر سال، علاوه بر اینکه یاداور حزن و اندوهی عظیم به دلیل رحلت امام خمینی است، یادوار آغاز زعامت و رهبری مردی است که اینک پس از گذشت بیست و شش سال، می توان به درستی در خصوص روش و سیره عملی اش به قضاوت نشست و سبک خاص رهبری وی را «خامنه ایسم» نامید، سبکی منحصر به فرد در رهبری جامعه که می توان آن را در ادامه سبک رهبری امام خمینی تعریف کرد.
طراحی فتنه داخلی با هدف فروپاشی از درون و سرنگونی نظام، از جمله مهمترین اقداماتی است که پس از آغاز دوران رهبری آیت الله خامنه ای در دستور کار دشمنان کشور و معاندان داخلی قرار گرفته است. در واقع، ناامیدی از پیروزی در جنگ سخت سبب شد جنگ نرم به عنوان مهمترین راهکار براندازی مورد توجه سرویسهای اطلاعاتی غرب برای تقابل با نظام اسلامی قرار گیرد. علاوه بر این، خطر انحراف سیاستهای دولتها از اهداف و آرمانهای انقلاب نیز موضوع مهم دیگری است که رهبر انقلاب نسبت به آن همواره حساسیت ویژه داشته و با جدیت آن را رصد کرده و در مواقع لزوم هشدارهای لازم را بیان داشته اند. و سرانجام بحران در مرزها و موضع هوشمندانه ایران در قبال جنگ های منطقه ای، از دیگر موارد شاخص و مهم در سیره راهبری آیت الله العظمی خامنه ای است.
بی طرفی در جنگ اول خلیج فارس
پس از پایان جنگ ایران و عراق، روابط دولت کویت با صدام حسین متشنج شد. دلیل بروز این تشنج مشکل بدهی ۳۰ میلیارد دلاری عراق به کویت و تلاش عراق برای بازسازی اقتصاد عراق بود که در جنگ با ایران نابود شده بود. عراق معتقد بود چون جنگ ایران و عراق به سود کشورهای عرب حوزه خلیج فارس بودهاست، دولتهای عربی باید بدهی ۳۰ میلیارد دلاری عراق را ببخشند. عدم پذیرش این مساله از سوی کویت سبب بروز تشنج در روابط میان دو کشور شد.
سرانجام عراق در مرداد ۱۳۶۹ به کویت حمله و این کشور را اشغال کرد. عراق با این حمله باعث بروز بحرانی بینالمللی گردید و اخطار شورای امنیت را نپذیرفت. آمریکا در سال ۱۳۶۹ با ائتلافی از کشورهای دیگر به کویت و سپس به عراق حمله کرد و ارتش عراق را از کویت بیرون راند.
در این ایام، برخی افراد و مسئولان نظیر بهزاد نبوی و حجت الاسلام محتشمی پور، با طرح گزاره هایی معتقد بودند صدام همانند خالد ابن ولید است و ما نباید فرصت بی نظیر رویارویی با آمریکا را از دست دهیم و باید با صدام علیه آمریکا ائتلاف تشکیل دهیم. بهزاد نبوی حتی پا را فراتر از این می گذارد و معتقد است ایران باید از این فرصت حتی برای حمله به اسرائیل نیز استفاده کند.
در این شرایط، رهبر انقلاب استراتژی ایران را بی طرفی در این جنگ اعلام کردند و نسبت به حراست از مرزها به قوای نظامی دستور اکید داده و کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای درگیر جنگ را از نزدیکی به مرزهای اران بر حذر داشتند. در واقع، ورود ایران به جنگ علیه آمریکا و آن هم در همپیمانی با صدام که هشت سال علیه کشورمان جنگیده بود، یک چالش بسیار بزرگ برای ایران می توانست باشد، چالشی که سبب هدر رفت منابع مالی و نظامی بدون هیچ دستاورد مشخص نظامی و یا سیاسی می توانست باشد.
هشدارهای جدی به مسئولان در خصوص خطر رفاه زدگی و تجمل گرایی
و اما نخستین هشدار فرهنگی رهبر انقلاب در دوران موسوم به سازندگی اتفاق افتاد. هشداری که در خصوص انحراف درونی دولت بود و بر این اساس، رهبر انقلاب مسئولان را از رفاه زدگی و به راه افتادن مسابقه تجمل گرایی بر حذر داشتند؛ هشداری که از سوی مسئولین مربوطه چندان جدی گرفته نشد و سبب گردید صدای رهبر انقلاب در مواجهه با این انحراف آشکار هر روز بلندتر و رساتر شود. ساده زیستی رهبر انقلاب و دوری از تشریفات و تجملات مرسوم میان برخی مسئولان و بازتاب این امر در رسانه ها و محافل اجتماعی، در سالهای ابتدایی دهه 70 سبب گردید برای نخستین بار افکار عمومی به تفاوت های عملی میان تفکر و رویکرد رهبر انقلاب و برخی مسئولان اجرایی واقف شوند؛ اتفاقی که در ادامه سبب شد مسابقه تجمل گرایی جز در میان چند مسئول ارشد اجرایی، در سطح دیگر مسئولان تداوم نداشته باشد و این طبقه خاص از اجتماع، خواسته یا ناخواسته از مظاهر علنی اشرافی گری فاصله گیرند.
تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی و هشدارهایی که مسئولان نشنیدند!در کنار هشدار نسبت به خطر اشرافی گری مسئولان، توجه ویژه به تهاجم فرهنگی دشمن به عنوان مهمترین راهکار برای به چالش کشیدن نظام در این ایام برای نخستین بار از سوی رهبر انقلاب مطرح گردید. در آن ایام، سرمایه معنوی جامعه به دلیل متاثر بودن از 8 سال دفاع مقدس و فرهنگ ایثار و شهادت در وضعیت مطلوبی قرار داشت، همچنین شبکه های مبتذل و مستهجن ماهواره ای نیز به گستردگی زمان حاضر نبود و از طرفی ماهواره نیز در مقیاس بسیار کمی در دسترس مردم بود. در این شرایط، سخن از تهاجم و سپس شبیخون فرهنگی دشمن از سوی رهبر انقلاب، بیانگر برنامه جدی ضدفرهنگی دشمن برای استحاله فرهنگی جامعه در آن سالها بود، برنامه ای دراز مدت که در میانه دهه نود اثرات سوء آن به بار نشسته و نشان می دهد اگر مسئولان فرهنگی و اجرائی در دهه هفتاد، هشدارهای گاه و بیگاه رهبر انقلاب در این زمینه را جدی گرفته و نسبت به تدوین راهکارهای پدافند فرهنگی روی می آوردند وضعیت سرمایه معنوی جامعه در دهه های بعد با خطر رکود مواجه نمی شد.
بحران میکونوس و اقتدار رهبر انقلاب در برابر اتهام زنی ها؛ سفرایی که رفتند و بازگشتند!
هفدهم سپتامبر 1992م (1371ش) در یکی از هتلهای شهر برلین آلمان، به نام «میکونوس»، اتفاقی رخ داد که روایت اروپاییان از آن موجب شد تا بحرانی در روابط ایران با کشورهای خارجی رخ دهد. در این روز، تعدادی از فعالان سیاسی ایرانی و غیرایرانی، که در دستهی مخالفان نظام جمهوری اسلامی قرار داشتند، در رستوران «میکونوس»، هدف حملهی گروهی از مردان مسلح ناشناس قرار گرفتند که در اثر آن، چهار نفر به نامهای «دکتر صادق شرفکندی»، دبیرکل حزب منحلهی دمکرات کردستان ایران؛ «فتاح عبدلی»، مسئول حزب دمکرات کردستان ایران در اروپا؛ «همایون اردلان»، مسئول حزب دمکرات کردستان ایران در آلمان و «نورالله محمدپور دهکردی»، از فعالان کرد ایرانی، به قتل رسیدند.
پلیس و دستگاه امنیتی آلمان، پس از این واقعه، در صدد شناسایی عاملین این ترور برآمد و اندکی بعد، تعدادی از مظنونین را به عنوان عاملین ترور هفدهم سپتامبر، تحویل دستگاه قضایی آلمان داد. در میان این متهمین، یک نفر ایرانی و پنج نفر لبنانی دیده میشدند. تصمیم قضایی دادگاه آلمان خیلی زود با تصمیم سیاسی دولت آلمان، مبنی بر اخراج چهار دیپلمات ایرانی از این کشور پیوند خورد. پس از اخراج دیپلماتهای آلمانی، یازده کشور عضو اتحادیهی اروپا نیز با اعلام همبستگی خود با آلمان، سفیران خود را از ایران فراخواندند. در دهم اردیبهشت 1376 نیز پانزده کشور عضو اتحادیهی اروپا، در نشستی در لوکزامبورگ، تصمیم به قطع گفتوگوهای انتقادی خود و کاهش سطح روابط سیاسی خود با ایران گرفتند، بنابراین دولت آلمان و چهارده کشور دیگر عضو اتحادیهی اروپا، سفرای خود را از تهران فراخواندند. همچنین اتحادیهی اروپا دیدارهای مقامات مملکتی خود را در سطح وزیر به ایران قطع کردتا تیرگی بر فضای روابط ایران و اروپا حاکم شود.
جمهوری اسلامی ایران، به دستور رهبر انقلاب پس از اقدامات کشورهای اروپایی در اخراج دیپلماتهای خود، فراخواندن سفیرهای غربی و توقف مذاکرات، به اعتراض و اقدام متقابل روی آورد. در مقابل اقدام آلمان در اخراج دیپلماتهای ایرانی، جمهوری اسلامی ایران نیز ضمن اعتراض شدید به مواضع این کشور، چهار دیپلمات آلمانی را از ایران اخراج کرد و در برابر اقدام کشورهای اتحادیهی اروپا در فراخواندن سفرای خود از ایران، سفیران ایران در این یازده کشور نیز به ایران بازگشتند.
در مقابل اقدامات آلمان و کشورهای عضو اتحادیهی اروپا، «مقام رهبری» به عنوان بالاترین مقام سیاسی کشور، با حفظ اصل عزت و غرور ملی، به کوچکنمایی بحران رخداده در سیاست خارجی ایران پرداختند. ایشان جریان رسیدگی دادگاه آلمان به پرونده را «خیمهشببازی» خواندند، حادثهی رخداده را تجربهای مشترک برای ملت ایران و اروپا دانستند و چرایی پیدایی این مسئله، انگیزه و اهداف غرب را بخش عمدهی قضیه عنوان کردند. ایشان با تأیید بر مواضع رسمی ایران و با توسل به سهگانهی عزت، حکمت و مصلحت، از دولت خواستند تا «با کمال قدرت عمل کند.» گامهای بعدی پس از تعریف چگونگی برخورد، در مقابل کشورهای اروپایی و به خصوص آلمان، به مثابهی آغازکنندهی بحران، از سوی ایشان به سختی و قاطعانه تعریف شد. بر این اساس، مرحلهی اول، جلوگیری از بازگشت سفیر آلمان به ایران بود که «فعلاً تا مدتی نباید... به ایران بیاید.» مقام رهبری بازگشت سفرای سایر کشورها را نیز در قالب حرکت آشتیجویانه بدون مانع دانستند و این گونه گفتند: «خودشان رفتهاند، خودشان هم برمیگردند. دیدند که رفتنشان هیچ اهمیتی ندارد. اینها میخواهند برگردند، مانعی ندارد.» در مقابل بازگشت سفرای ایران به کشورهای اروپایی را در چارچوب اصل عزت و مصلحت بیهیچ تعجیل و «سر صبر و فرصت» تبیین کردند. بدین ترتیب، بحران میکونوس بدون هیچ دستاوردی برای غرب و هیچ گونه لطمه دراز مدت برای جمهوری اسلامی به پایان رسید.
اولین هشدار های فرهنگی به دولت اصلاحات در اولین دیدار!
در ابتدای روی کار آمدن دولت اصلاحات و در اولین دیدار هیات وزیران با مقام معظم رهبری، ایشان ضمن درخواست از خبرنگاران برای خروج از جلسه، تذکراتی را خطاب به دولت اصلاحات و برخی وزرا از جمله عطا الله مهاجرانی بیان فرمودند که یاداوری آنها سبب روشن شدن بسیاری از حقایق خواهد شد.
ایشان در این جلسه خطاب به مهاجرانی وزیر فرهنگ و ارشاد دولت اصلاحات فرمودند: «آقای مهاجرانی! من شما را خوب میشناسم دیدگاههایتان را هم میشناسم و به آنها نقد هم دارم. نمیخواستم مقابل آقای خاتمی ایستادگی کنم و نگذارم شما را وزیر کند، اما با توجه به شناختی که از شما و دیدگاههایتان دارم نمیخواهم در کارهایتان کاری کنید که ضد انقلاب خوشحال شود؛ دوست دارم موضعگیریهایتان مثل آقای مظفر باشد که وقتی صحبت میکند روح و جان آدم از ارزشهای صحبتهای ایشان لبریز میشود میخواهم مثل ایشان باشید.»
جالب آنکه پس از این اظهارات بود که مظفر وزیر آموزش و پرورش دولت اصلاحات به دلیل حمایتی که از طرف رهبر انقلاب از وی صورت گرفته بود در هیات دولت و در بین دیگر وزیران مورد حمله و آماج کنایه های گاه و بیگاه مسئولان وقت واقع می شود. به عبارت صحیحتر به جای آنکه مهاجرانی که مورد عتاب رهبر انقلاب قرار گرفته، مورد کم لطفی و بی مهری دیگر مسئولان واقع شود مظفر که مورد تایید و تمجید رهبر انقلاب قرار گرفت مورد حملات گاه و بیگاه برخی مسئولان وقت در هیات دولت قرار می گرفت.
عدم توجه به هشدارهای فرهنگی مقام معظم رهبری سبب گردید رویکرد فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد وقت، حساسیت های فراوانی را در سطح جامعه و در میان نمایندگان مجلس برانگیزد.
مدیریت فتنه 78 و بحران قتلهای زنجیره ای
و اما نخستین نتایج ملموس جنگ نرم دشمن در عرصه های امنیتی در دوران موسوم به اصلاحات به بار نشست. قتلهای زنجیره ای که برخی افراد زاویه دار با نظام را هدف قرار داده بود، در کنار بسیاری دیگر از پروژه های ضد امنیتی در دو سال نخست ریاست جمهوری محمد خاتمی به وقوع پیوست و نهایتا به فتنه تیر 78 منتهی شد.ورود قاطعانه رهبر انقلاب به موضوع قتلهای زنجیره ای و دستور به نهادهای امنیتی برای پیگیری سریع و بدون اغماض موضوع، سبب شد به زودی زوایای پنهان این فتنه از پشت ابر بیرون آید و دستهای سرویس های اطلاعاتی غرب در هدایت این قتلها آشکار شود و نظام اسلامی از مظان اتهام بیرون آید. در فتنه 78 نیز که با هدایت و راهبری برخی مسئولان دولتی وقت، به راه افتاد نقش رهبر انقلاب در مدیریت بحران بی بدیل است. دستور اکید به نیروی انتظامی برای خودداری از برخورد سخت با معترضان خیابانی و تلاش حداکثری برای جلوگیری از گسترش نا امنی به دیگر نقاط تهران و از طرفی، بسیج و بکارگیری اساتید مستقر در کوی دانشگاه تهران برای روشنگری پیرامون زوایای فتنه ای که روزنامه سلام آتش آن را شعله ور ساخت و مسئولانی از درون دولت بنزین بر روی آن ریختند، سبب گردید پس از گذشت چند روز بدنه مردمی جمعیت معترض به شدت تقلیل یابد و سرانجام در زمانی مناسب، با راه پیمایی سراسری 23 تیر ماه در تهران این فتنه چند روزه خاتمه یابد.
شهادت دیپلماتهای ایرانی در مزار شریف و خطر ورود ایران به جنگ با طالبان
مسئله دیگری که در آن سالها به عنوان یک بحران فراروی نظام اسلامی قرار گرفت، حمله طالبان به کنسولگری ایران در مزار شریف و قتل عام دیپلماتهای ایران بود. اتفاقی که واکنش های خارج از تصوری را درون دولت و بخشهایی از بدنه فرماندهان نظامی در پی داشت. طرح حمله به بخشهایی از مناطق تحت نفوذ طالبان در خاک افغانستان از جمله مباحثی بود که در بالاترین سطح از سوی برخی مقامات اجرایی و نظامی در آن سالها مطرح گردید. و اما دوراندیشی رهبر انقلاب و مخالفت قاطع با ورود نظامی ایران به خاک افغانستان برای پاسخ به تجاوز صورت گرفته، باعث گردید ایران از سقوط به ورطه و باتلاقی که دشمنان برای زمینگیر کردن قوای نظامی کشور از طریق عدم دستیابی ایران به اهداف از پیش تعیین شده در مناطق تحت نفوذ طالبان تدارک دیده بودند نجات یابد.