پدر گزارشگر، مجری و خبرنگار ورزشی شبکه خبر بعد از 5 روز دوری به کانون خانواده بازگشت.
پدر داوود عابدی پس از تقریبا چهار روز جستجو پیدا شد و آنطور که مجری و گزارشگر ورزشی شبکه خبر می گوید اطلاع رسانی وب سایتها در این راه موثر بوده است و از همه کسانی که در سایتها و شبکه های اجتماعی فراخوان داده بودند تشکر کرد.
عابدی در این باره به سایت برنامه نود گفت: پدرم را در کلانتری 145 میدان ونک پیدا کردم. او دو روز پیش در حالی که در اتوبان یادگارامام پیاده می رفته پیدا کرده اند. دقیقا او در کوچه های مقابل وزارت ورزش و جوانان نشسته بوده که یکی از اهالی منطقه به او مشکوک می شود و به پلیس 110 زنگ می زند. زمانی که پلیس می آید و سرو وضع پدرم را که پس از دو روز خستگی و تشنگی و گرسنگی با صورتی زخمی می بیند او را به کلانتری می برد.
از او می پرسند که اسمت چیست و فقط جواب می دهد اسمش امرالله است و به نام فامیلی اش اشاره نمی کند. البته او گفته در جنت آباد زندگی می کند و پلیس هم او را به جنت آباد می برد اما پدرم به دلیل همان آلزایمر خفیف که گفتم نمی توانسته آدرس خانه را پیدا کند. پدرم از جنب آباد و از وسط اتوبان نیایش تا اتوبان یادگار امام و مقابل وزارت ورزش و جوانان پیاده رفته بود و در سن 87 سالگی نشان داده که چه پیاده روی طولانی داشته است.
مجری شبکه خبر در پایان حرفهای جالب تری هم می زند: امروز ظهر می خواسته اند پدرم را از کلانتری ونک آزاد کنند که همان شخصی که به 110 زنگ زده بود تا پدرم را شناسایی کنند و به کلانتری ببرند، به کلانتری ونک زنگ می زند و می گوید که در وب سایت ها خوانده است که پدر داود عابدی گزارشگر شبکه خبر گم شده و عکسی که در سایتها منتشر شده با عکس کسی که آن روز به خاطر سرگردانی اش به پلیس زنگ زده یکی است. در هر حال خدا را شکر که به من زنگ زدند و من هم به کلانتری رفتم و پدرم را دیدم خوشبختانه در کلانتری به او غذای خوب داده بودند اما او نزدیک به یک روز و اندی هیچ چیزی نخورده بود و ظاهرا یک شب را در اتوبان نیایش سر کرده بود. البته صورتش زخمی است و باید بررسی کنیم چرا این اتفاق برایش افتاده است.
عابدی از همه سایتها که خبر گم شدن پدرش را کار کردند تشکر ویژه ای کرد و گفت: واقعا سایت ها و شبکه های اجتماعی قدرت تاثیرگذاریشان را نشان دادند و اگر سایتها این خبر را روز جمعه منتشر نمی کردند شاید به این زودی ها پدرم را پیدا نمی کردم و کلانتری هم ممکن بود او را آزاد کند و پدرم دوباره گم شود.