حافظ نیوز/ مصطفی مشفقیان - سرویس اجتماعی - خبر کوتاه بود و خلاصه، «یک دانشجوی دختر در پارکینگ دانشگاه آزاد شیراز خودسوزی کرد!» تیتری که چند روزی بر تارک صفحه حوادث روزنامه های کشور نقش بست و خبرگزاری هایی چون ایلنا، از یک ماجرای عشقی میان این دختر و پسری جوان خبر دادند که ناکامی در این رابطه، دخترک بخت برگشته را به خودسوزی واداشته است اما واقعیت آن است که علت اصلی این حادثه بسیار فراتر از این حرفهاست!
باید دانشجوی دانشگاه آزاد باشی تا بفهمی چرا در قضیه خودسوزی یک دختر دانشجو در پارکینگ این دانشگاه بیش از همه باید انگشت اتهام را به سمت مسئولان این دانشگاه نشانه گرفت هرچند که آنها بگویند پارکینگ دانشگاه را به بخش خصوصی اجاره داده اند و ذره ای در قبال مرگ دردناک این دختر و سرنوشت شوم او مسئول نبوده اند.
دانشگاه آزاد به ویژه دانشگاه آزاد شیراز مدتی است به معنای واقعی کلمه مفهوم «آزاد» بودن را تجربه می کند. نگارنده چهار سال در دوره کارشناسی در این دانشگاه افتخار دانشجویی داشته که در این مدت، به دلیل حضور یک ساله در شورای فرهنگی دانشگاه به عنوان مسئول بسیج دانشجویی می تواند مدعی باشد از چند و چون مناسبات، نگاه برخی مسئولان و سیاستهای حاکم بر این مجموعه اطلاع کافی و دقیق دارد.
واقعیت یک کلمه است: دانشگاه آزاد برای بقای خود ناگزیر شده است چشم خود را بر روی بسیاری از مسائل ببندد!
چرا که این دانشگاه نه ردیف بودجه مشخصی در دولت دارد و نه در شرایط فعلی کشور، از حمایت مالی خاصی از سوی دولت برخوردار است. حیات و ممات این دانشگاه وابستگی واقعیت یک کلمه است: دانشگاه آزاد برای بقای خود ناگزیر شده است چشم خود را بر روی بسیاری از مسائل ببندد!
مستقیم به تعداد دانشجویان و میزان شهریه هایی دارد که از آنها دریافت می کند، حال در شرایطی که از یک سو با توجه به کاهش جمعیت جوان کشور تعداد دانشجو نسبت به سالهای گذشته افت فاحش داشته و از سوی دیگر ظرفیت پذیرش دانشجو در دانشگاه های دولتی و پیام نور هر سال بیش از سال گذشته افزایش میابد، دانشگاه آزاد ناگزیر است برای حفظ حیات خود دست به اقدامات ابتکاری و غیر ابتکاری بزند! از انحلال برخی رشته های تحصیلی با متقاضیان کم گرفته تا انحلال واحدهای علوم و تحقیقات و الحاق امکانات سخت افزاری آنها به دیگر واحدها، همه راهکارهایی هستند که به مجموعه عریض و طویل دانشگاه آزاد با بیش از 357 واحد آموزشی در سراسر کشور کمک می کند چند صباحی مرگ تدریجی کَمّی ترین واحد دانشگاهی کشور را به تاخیر بیاندازد.
و اما مساله دیگری که متاسفانه به بهانه افزایش دانشجو گریبان اخلاق را در این دانشگاه گرفته، کاهش حساسیت مسئولان فرهنگی و انضباطی نسبت به رعایت شئونات دانشجویی و بعضا اخلاقی از سوی برخی دانشجویان در برخی واحدهاست.
واقعیت آن است که عدم رعایت شئونات عرفی و اخلاقی، برخی از این واحدهای دانشگاهی را به وضعیت بغرنجی کشانده است تا جایی که مسئولان این دانشگاه، بعضا از کنار بسیاری از زیرپا گذاشته شدن حریم های اخلاق و عُرف به راحتی عبور می کنند. از نوع پوشش و تیپ های آنچنانی برخی دانشجویان که طبعا وقتی مخالفتی از سوی مسئولان دانشگاه نبینند، هر روز با وضعیت نامناسب تری در دانشگاه حاضر می شوند تا اختلاط غیر شرعی، بیش از حد و غیر معمول دانشجویان دختر و پسر در کلاس ها و محوطه های دانشگاه گرفته و ارتباطات و مسایلی که طبعا خارج از محیط دانشگاه نیز ادامه خواهد یافت، همه حقایق تلخی است که چه مسئولان این دانشگاه بخواهند و چه نخواهند، در برخی واحدهای آن در جریان است.
حال چرا احتمال برقراری روابط خارج از عرف میان دانشجویان دانشگاه آزاد تا این اندازه زیاد شده است؟
یک بار دیگر بازگردیم به ماجرای خودسوزی یک دختر دانشجو در پارکینگ دانشگاه!
آنگونه که یکی از خبرگزاری های رسمی اعلام کرده است، این دختر با پسر جوانی که احتمال فراوان دانشجوی همان دانشگاه بوده است درگیر یک رابطه نافرجام می شود و سرانجام تصمیم می گیرد در پارکینگ دانشگاه خودسوزی کند!
ابهام نخست این است: چرا احتمال برقراری روابط خارج از عرف میان دانشجویان دانشگاه آزاد تا این اندازه زیاد شده است؟
به راستی چرا برخی واحدهای دانشگاه آزاد به محلی برای تکوین روابط نافرجام و بعضا غیر اخلاقی میان برخی دختران و پسرانی تبدیل شده است که برای تحصیل علم به آنجا آمده اند؟ آیا اگر مسئولان برخی از این ئاحدهای دانشگاهی با اغماض از کنار اختلاط غیر شرعی و یا تیپ های آنچنانی برخی دانشجویان به هر بهانه ای عبور نکنند احتمال به وقوع پیوستن چنین روابطی به شدت کاهش نمیابد؟ آیا عادی شدن چنین روابطی سرمایه معنوی و ایمان نسل جوان دانشجو را با مخاطره مواجه نکرده است؟
در هر صورت، هرچه که بود دختر جوانی در پارکینگ دانشگاه آزاد صدرای شیراز خودسوزی کرد و این اتفاق حتی باعث نشد مسئولان این دانشگاه نیاز به بازنگری در مقررات دانشجویی و فرهنگی این دانشگاه را احساس نمایند بلکه طی مصاحبه هایی، حتی ذره ای خود را در قبال مرگ این دختر دانشجو مسئول ندانستند و به کلی از زیر بار مسئولیت آن شانه خالی کردند!
هرچه که بود گذشت! سرگذشت این دختر از همین امروز در هیاهوی اجتماع پرآشوب ما به ورطه فراموشی سپرده می شود اما حداقل کاری که می توان انجام داد، انتشار عکسی از آخرین لحظات حیات این دختر است؛ عکسی که شاید باعث شود مسئولی به فکر فرو رود و با خود بیاندیشد که شاید در صورت تداوم اغماض و بی خیالی، سرنوشت فرزند او نیز همانند سرنوشت این دختر جوان خواهد شد.