برگریزان آرمانهای دفاع مقدس در تماشاخانه ایرانشهر/ «پائیز» به جز چند شوخی، هیچ پیامی ندارد
تاریخ انتشاردوشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۳ ساعت ۱۸:۳۲
پاييز به جز چند شوخي امير جعفري و موضوع فراموشي هاي حمام و دستشويي رفتن دايي (بهرام افشاري) چيزي براي ديدن ندارد.
«پاييز» آخرين كار نادر برهاني مرند است كه در تماشاخانه ايرانشهر روي صحنه است. برهاني مرند در كارگرداني و نويسندگي كارنامه پر و پيماني دارد و متون و اجراهايش كم و بيش ، هم در جشنواره ها و هم ميان تماشاگران با اقبال خوبي روبرو شده است. برهاني مرند علاوه بر رويكرد به نمايشنامه هاي ايراني متوني از ايبسون، دورنمات و ميلر را نيز روي صحنه برده و در دراماتورژي و كارگرداني آنها با موفقيت چشمگيري روبرو بوده است.
پاييز متني بازتوليدي از برهاني مرند است كه در جشنواره ي بيستم تئاتر فجر در سال ۸۰ روي صحنه رفت و جوايزي نصيب آن شد. داستان پاييز درباره ي خانواده ي يك رزمنده است كه با مشكلات معيشتي و روزمره دست و پنجه نرم مي كند. علي (احمد كاوري) رزمنده ايست از جنگ برگشته اما جامانده در همان حال و هوا و روز و شب خود را با خاطرات و عكس هاي دوران جنگ مي گذراند. جواد (امير جعفري) برادر ديگر خانواده است و كاراكتري لُمپن دارد. با اينكه از طرف مادر با خواهر و برادرش ناتني است اما بار مالي خانواده را به دوش مي كشد. پروين (ستاره پسياني) دختر خانواده، يك كاراته كار است كه يكي از همرزمان سابق علي قرار است به خواستگاري اش بيايد. همرزمي كه در زد و بند جامعه ي بعد از جنگ رشد كرده و به ادعاي جواد از رانت رزمندگي خود سوء استفاده مي كند.
خانواده علي رغم دست و پنجه نرم كردن با مشكلات مالي در كنار مادري كم سواد و يك دايي آلزايمري علي الظاهر درگير مشكلات داخلي است كه بسط پيدا نميكند و به مخاطب منتقل نميشود. علي و جواد با يكديگر سر سازش ندارند و جواد از اينكه محمودي همرزم علي مي خواهد به خواستگاري پروين بيايد دلخور است.
متن و اجرا هيچكدام مسئله اي را مطرح نمي كند. اجرا كه از قوت حضور امير جعفري و ناهيد مسلمي (مادر) بهره مند است و با شوخي هاي خوب ِ اجرا شده ي جعفري مخاطب را درگير مي كند فاقد اوج و فرود داستاني است. مخاطب بعد از تماشاي پاييز نمي داند حضور پنج كاراكتر در لوكيشن خانه ي تئاتر پاييز چه موضوع، دغدغه و معضلي را مطرح مي كند و كدام گره را مي گشايد و اصولاً اين دعواها و بگو مگوها بر سر چيست .
علاوه براين كاراكترِ تيپيكال علي كه سعي دارد غم و غصه هاي يك رزمنده ي بعد از جنگ را مطرح كند مردي ناراحت، منزوي، بي حرف و بي كنش است. سكوتي بي معني بر قهرهاي علي مستولي است كه به طور مكانيكي اين كاراكتر را از ذهن مخاطب حذف ميكند. معلوم نيست چرا علي كار نمي كند و از خانه بيرون نمي رود، گرچه دو سه ديالوگ براي چاپ نشدن مطلبي از علي در مجله اوايل نمايشنامه مطرح مي شود اما اين مسئله دليلي بر بيكاري يك فرد كه خانواده اش در نياز مالي شديد به سر مي برد نيست. ضمن اينكه علي با آنكه وصيت همرزمش براي ازدواج با همسر او بعد از شهادت را مي داند بدون هيچ دليل و بهانه اي از طرح ازدواج طفره مي رود.
علي با خواهر، برادر، مادر و حتي دايي بيمارش هم رابطه ي خوبي ندارد. گويي نويسنده يادش رفته براي اين كاراكتر ديالوگ و نقشي طراحي كند. در عوض جواد لوده، پرگو، شوخ و كنشمند است. با آنكه برادر ناتني خانواده است و با مرگ پدرش، نسبت كمرنگي با خانواده دارد اما بار خانواده به دوش اوست، در شرف ازدواج است و تعامل خوبي با افراد خانواده دارد. جواد لاابالي است و پايبندي مذهبي هم ندارد.
برهاني مرند گرچه قصد داشته اثري در بزرگداشت دفاع مقدس بسازد اما با خلق كاراكتر معوج علي و در قبال آن با طراحي كاراكتر كنشمند و ضد جنگ جواد كه دائم علي و آرمانهايش را به سخره مي گيرد نه تنها مصائب بعد از جنگ رزمندگان را به چالش نكشيده كه خط بطلاني بر آن ها كشيده است.
پاييز به جز چند شوخي امير جعفري و موضوع فراموشي هاي حمام و دستشويي رفتن دايي (بهرام افشاري) چيزي براي ديدن ندارد. منبع : جهان نیوز