۰
plusresetminus

خداحافظ دریاچه ارومیه!

تاریخ انتشاردوشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۳ ساعت ۱۲:۴۱
معروف ترین دریاچه ایران از دهه ۱۹۷۰ تا حدود ۹۰ درصد کوچک شده است.
فاجعه ها و مشکلات زیست محیطی ایران تمامی ندارد. یکی بعد از دیگری از راه می رسند. ۳ سال از زمانی که رویترز گزارشی از وضعیت دردناک دریاچه ارومیه با عنوان «بزرگ ترین دریاچه ایران در حال تبدیل شدن به شوره زار» را به جهان مخابره کرد می گذرد. در آن گرازش کوچک شدن دریاچه ۶۰ درصد قیدشده بود. در تازه ترین گزارشی که پیش رو دارید و توسط ۳ نفر از محققین محیط زیست ایرانی دانشگاه های میشیگان، کالج امپریال لندن و کالیفرنیا که برای روزنامه گاردین به رشته تحریر درآمده است این نسبت به ۹۰ درصد رسیده است. برگردان این گزارش تحلیلی را در زیر می خوانید.
******
به گزارش "حافظ نیوز" به نقل از الف، جدیدترین تحقیقات حاکی از آن است که معروف ترین دریاچه ایران از دهه ۱۹۷۰ تا حدود ۹۰ درصد کوچک شده است. دانشمندان مصرانه خواهان اقداماتی برای نجات آن هستند.
در اواخر دهه ۱۹۹۰ دریاچه ارومیه در شمال غرب ایران دو برابر لوکزامبورگ وسعت داشت و بزرگ ترین دریاچه آب شور در خاورمیانه بود. از آن زمان این دریاچه به طور قابل ملاحظه ای کوچک شده است و در سال ۱۳۸۷ از طریق پل میان گذری به دو نیم تقسیم شد که عواقب و پیامدهای آن تا به امروز هنوز مشخص نشده است. این پل میان گذر به طول ۱۵ کیلومتر برای کوتاه کردن فاصله بین شهرهای ارومیه و تبریز طراحی شد.
ازنقطه نظر تاریخی این دریاچه پرندگان مهاجری شامل فلامینگوها، پلیکان ها، اردک ها و حواصیل ها را به خود جذب می کرد. خشک شدن دریاچه شبکه غذایی بوم را به تدریج از بین برده است، مخصوصاً باعث از بین رفتن بزرگ ترین زیستگاه طبیعی میگوی آب شور آرتمیا در جهان شده است. آرتمیا گونه ای مقاوم است که می تواند آبی با ۳۴۰ گرم نمک در لیتر یعنی ۸ برابر شورتر از آب اقیانوس ها را تحمل کند و به حیات ادامه دهد.
تأثیرات آن روی انسان حتی پیچیده تر هم شده است. بخش توریسم کاملاً از بین رفته است. بااینکه در زمانی نه چندان دور گردشگران را که بعضی از آن ها به خواص درمانی آن اعتقاد داشتند از دور و نزدیک به خود جذب می کرد اما حالا به زمینی خشک و لم یزرع و بیابانی سفید و نمکی تبدیل شده است. تصویر تکان دهنده قایق های به ساحل نشسته ترسیم کننده چیزی است که اتفاق می افتد.

خشک شدن دریاچه وقوع طوفان های نمک را که از روی بستر آن می وزند افزایش و بهره وری زمین های کشاورزی اطراف را کاهش خواهد داد. همچنین کشاورزان را مجبور خواهد کرد که به مکان های دیگری کوچ کنند. پایین بودن کیفیت آب، هوا و خاک تأثیرات جدی بر سلامت مردم دارد و باعث بروز بیماری های تنفسی و چشمی می شود.
حسن روحانی، رییس جمهور ایران نشان داده است که اهل گوش فرادادن به مردم است. او در تبلیغات انتخاباتی اش به دریاچه ارومیه اشاره می کرد و متعاقباً قول داد بودجه ای معادل ۵ میلیارد دلار برای کمک به احیای دریاچه در طول ده سال هزینه کند. بااین وجود راه حل ها نیازمند توافق روی علل و عواملی است که باعث بروز این مشکل شده است. این مسئله گروهی از محققان علاقه مند ایرانی در ایالات متحده، کانادا و بریتانیا را واداشته تا به یک ارزیابی دست اول، مستقل و بی طرفانه دست بزنند که شروعش ۲۰۱۳ بود. به علت در دسترس نبودن داده های معتبر و بودن تناقض بین داده هایی که توسط محققان در محل جمع آوری شده است، این گروه برای تخمین تغییرات فیزیوگرافیکی دریاچه از مشاهدات و رصدهای ماهواره ای ثبت شده در طول چهار دهه سود برد.
نتایج این تحقیق که اخیراً در مجله تحقیقاتی دریاچه های بزرگ منتشر شد نشان داد که در شهریور ۱۳۹۳ مساحت سطح دریاچه ۱۲ درصد اندازه میانگین آن در دهه ۱۹۷۰ است که بسیار کمتر از آن بود که قبلاً تعیین شده بود. این تحقیق اهمیت اندکی برای هر نوع اعتقاد به بحرانی که عمدتاً از طریق تغییرات آب و هوایی حادث می شود قائل است. تحقیق نشان می دهد که الگوی خشک سالی ها در منطقه زیاد تغییر نکرده است و دریاچه ارومیه خشک سالی های شدیدتری را درگذشته به سلامت پشت سر گذاشته است.
مساحت سطح دریاچه به طور طبیعی تا حدودی بین فصول خشک و مرطوب متغیر است و وضعیت آن با بارش های فصلی که از شهریور آغاز شد اندکی بهتر شده است؛ اما دامنه گستردگی و مقاطع زمانی کوچک شدن آن که به طور مکرر توسط مسئولین منابع آبی به سالهای پایین بودن میانگین نزولات آسمانی نسبت داده می شود بدون شک ماورای علل عادی است و نشان دهنده آن است که دریاچه به یک نقطه بحرانی رسیده است که هر آن ممکن است به مرگ ناگهانی آن منجر شود. اگر قرار است دریاچه ارومیه احیا شود مسئولین باید سریعاً توجه و تمرکز خود را به برنامه ساخت سدها و پروژه های آبیاری که برای سرعت دادن به تولید و فروش محصولات کشاورزی و برآوردن نیازهای آبی طراحی شده اند معطوف کنند.
مرگ غم انگیز دریای آرال در آسیای مرکزی تجربه ای ترسناک است. دریای آرال که زمانی یکی از بزرگ ترین دریاچه های جهان بود به علت منحرف ساختن آب های دو رودخانه آمودریا و سیردریا برای کشاورزی ناپدید شد. آب های این دو رودخانه قبلاً دریای آرال را تغذیه می کرد.
دریای آرال به نمادی از مدیریت ضعیف آب کشاورزی در دوران شوروی تبدیل شد. در خلال پنج دهه مساحت سطح آن به کمتر از ۱۰ درصد اندازه اصلی اش در دهه ۱۹۶۰ رسید.
جالب است که نابودی دریاچه ارومیه و دیگر گستره های آبی ایران ازجمله شادگان، گاوخونی، بختگان، انزلی و هامون ها در کشوری به وقوع می پیوندد که کنوانسیون ۱۳۴۸ رامسر در آن امضا شد. معاهده رامسر به عنوان پرچم دار معاهده بین دول برای حفظ و استفاده پایدار از تالاب ها، اقدامات عملی دولت ها و همکاری های بین المللی را ترسیم و پیش روی آن ها گذاشت.
درست پنج سال بعد یعنی در سال ۱۳۵۳ یونسکو (سازمان علمی، فرهنگی و آموزشی سازمان ملل) دریاچه ارومیه را به عنوان ذخیره گاه زیست کره انتخاب و ثبت کرد تا توسعه پایدار بر اساس مشارکت عموم و علوم معقول را ترغیب و تشویق کند.
با در نظر گرفتن تأثیرات گسترده اقتصادی-اجتماعی و اثرات آن بر سلامت انسان که ممکن است از مرزهای ایران فراتر رود مسئله نابودی دریاچه ارومیه مستلزم مشارکت فعال سازمان های بین المللی است. این سازمان ها می توانند اطلاعات کارشناسی و تخصصی و منابع مالی را حتی اگر تلاش های آنان برای کمک، با بلوکه کردن انتقالات مالی ناشی از تحریم ها با مشکلاتی مواجه شود تأمین کنند. این سازمان ها عبارت اند از یونسکو، برنامه توسعه سازمان ملل، تسهیلات زیست محیطی جهانی، بانک جهانی، برنامه تحقیقات آب و هوایی جهانی، اتحادیه اروپا، مرکز پژوهش های مشترک و سازمان بهداشت جهانی.

در حالت خوش بینانه، افزایش آگاهی عمومی درباره کمبود آب، سوء مدیریت و مشکل زباله ها راه را برای ایجاد دوباره توازن بین ذخیره آب طبیعی و تقاضا برای آب هموار می کند. سه استان آذربایجان غربی، آذربایجان شرقی و کردستان که حوزه های آبریز دریاچه ارومیه را تشکیل می دهند به همراه دولت نیروهای خود را برای تولید ایده های راهگشا جهت بازگرداندن دریاچه به وضعیت قبلی اش بسیج کرده اند. این ایده ها شامل متوقف کردن ساخت سدها، مدیریت ذخایر آب و ساماندهی استفاده از زمین های کشاورزی است. چنین تغییراتی می تواند آب ورودی به دریاچه را افزایش داده، استخراج آب های سطحی و زیرزمینی را محدود کرده و بادهای نمک و طوفان های شن را کم اثر کند.
با تمام این ها، این برای خوش بینی واقعی کافی نیست. طرح های مدیریت بخش تقاضا برای کاهش مصرف آب حوزه های آبریز باید فوراً حالت عملی به خود بگیرد و پیشنهاد ها انتقال آب که عوارض و پیامدهای جانبی اقتصادی-اجتماعی و اکولوژیکی مخربی در سایر قسمت های ایران دارد نیاز به بازبینی و تجدیدنظر کلی دارد. همچنین نیاز مبرم به طرح هایی جهت جبران آبی که در حال حاضر توسط مصرف کنندگان به هدر می رود است.
درحالی که کمک های بین المللی در جای خود اهمیت زیادی دارد اما ایرانیان باید هدایت اقدامات برای احیای دریاچه ارومیه و سایر گستره های آبی را بر عهده بگیرند. اصرار ایران برای توسعه، تأثیرات سویی بر منابع آبی در کشوری که عمدتاً خشک و نیمه خشک است می گذارد چراکه پروژه های زودگذر آب را به سمت تأمین آب کشاورزی ناکارآمد و مناطق شهری رو به رشد انتقال می دهد.
کد مطلب : ۵۲۴۳
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما