مانی که خاله اش به شیراز می آمد خاله را می بوسیدو دست در جیبش می کرد و می گفت : خاله تو جیبت چی داری؟ بگذار دست داخل جیبت کنم در همین حین برایش پول توی جیبش می گذاشت. اهل سر زدن به فامیل بود. در همین سر زدن ها به مشکلاتشان رسیدگی هم می کرد.با یک تیر دو نشان می زد، هم به صله رحم می رفت وهم دستگیری می کرد. دو برادرم با هم شریک بودند و ریخته گری داشتند برای حساب و کتاب هایشان به مشکل می خوردند، فضل اله بین آنها قضاوت می کرد.بعد از شهادت همسرم مشکل بینشان دیگر حل نشد. یک خاله ای داشت که وضع مالیش خوب نبود، همیشه دست پر به خانه اش سر می زد یا زمانی که خاله اش به شیراز می آمد خاله را می بوسیدو دست در جیبش می کرد و می گفت : خاله تو جیبت چی داری؟ بگذار دست داخل جیبت کنم در همین حین پول توی جیبش می گذاشت. این ها را ما بعد از شهادت فضل اله فهمیدیم. هنوز هم هر زمانی که مشکلی دارد فضل اله به خوابش می رود به او آدرس دقیق می دهد تا بیاید از من بگیرد. او همیشه معتقد بود فقیر را نباید دست خالی رد کرد.
خاطره فوق به بیان همسر شهید فضل اله همت است. ایشان در سال 1343 در کامفیروز بدنیا آمد. ودر سال 4/3/67 در شلمچه ی عراق به فیض عظمای شهادت نائل گشتند.