مبعلی: روز اول حضورم در استقلال با مظلومی تصادف کردم
تاریخ انتشارچهارشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۳ ساعت ۱۹:۳۲
: هافبک تیم فوتبال استقلال گفت: نکته جالب و با مزهای که در روز اول قراردادم با استقلال پیش آمد تصادفم با مظلومی بود.
به گزارش ، ایمان مبعلی در ابتدای این فصل از تیم فوتبال الشباب جدا شد و به استقلال آمد. وی در فصل جاری روزهای پر فراز و نشیبی را همراه با آبیهای پایتخت تجربه كرده است.
هافبك تكنیكی با حضور در از شروع فوتبالی اش كه از شش ماهگی بود تا سال 90 ناگفته های را بیان كرد كه در زیر آن را میخوانیم:
* گذشتهام را فراموش نمیكنم
زندگی من، شغل و منبع درآمد، خانوادهام و همه اینها خاص بودند و همیشه در ذهنم این فكر را داشتهام كه زندگینامهام را كتاب كنم ولی باید بگویم با گذشتهام زندگی میكنم و هرگز آن روزها را فراموش نخواهم كرد.
* عكس شش ماهگیام را هنوز دارم
ما از یك خانواده معمولی بودیم. خودم چهار خواهر و سه برادر دارم و در یك خانواده 10 نفره بزرگ شدیم. افتخار میكنم كه پدر و مادری داشتم كه دست آنها جلوی كسی دراز نبود. از زمانی كه یادم میآید عاشق فوتبال و فوتبالیست شدن بودم. هنوز عكس شش ماهگی خود را دارم كه توپ كنارم است. آن صحنه در ذهنم عبور میكند.
روزی خانه پدربزرگم بودم و آن توپ را مادربزرگم به من هدیه داد.
* با توپ بسكتبال روپایی میزدم
ما در ایذه و در خیابان شهید علیپور محله جنب استادیوم زندگی میكردیم. خانه ما نزدیك به ورزشگاه بود و كلا شهر ما یك زمین هم بیشتر نداشت. همیشه وقتی بزرگها در زمین چمن فوتبال بازی میكردند ما پشت دروازه بودیم و وقتی توپ 40 تیكه سمت ما میآمد با سرعت آن را برمیداشتم و شوت میزدم. توپ تا وسط زمین هم میرفت. در آن زمان روپایی خوب میزدم و اگر فوتبالی بود بین دو نیمه آن را انجام میدادم. برادرم بستكبال بازی میكرد و توپ بستكبال وی استاندارد نبود. وقتی حیاط را میشستیم به آن توپ آب میخورد و شدیداً سنگین میشد ولی با آن توپ روپایی میزدم و تمرین میكردم.
* كلید برق را نشانه میگرفتم
همیشه آرزو داشتم تا كسی به من نگوید در حیاط بازی نكن. به داخل خانه میرفتم و یك كلید برق را نشانه میگرفتم. از دور تمرین میكردم تا به آن كلید ضربه بزنم و از این طریق لامپ را روشن میكردم. آن كلید هدف من بود و خیلی چیزها یاد گرفتم. نوع ضربه زدن و شعور فوتبال به بچگی برمیگردد. همه چیز را خودم یاد گرفتم و اگر كسی فوتبالیست است ذاتی اینگونه شده و شاید بعد از ورود به تمرینات حرفهای چند درصد به داشتههای او اضافه میشود. در ایذه شیشه، لامپ، مهتابی و گلدان زیاد شكستم. یادم میآید وقتی یكی از شیشهها را شكستم برادرم رفت یك تلق همرنگ شیشه خرید و آن را به جای شیشه گذاشت. آن تلق هنوز در آنجا هست.
* خیلیها میگفتند به خاطر قدم به جایی نمیرسم
چون قدم كوتاه بود پیراهن آستینكوتاه بزرگسالان اندازه من نمیشد. من در سال دوم راهنمایی در تیم بزرگسالان خوزستان بازی میكردم البته تربیت بدنی استان مخالف این قضیه بود، اما سرپرست تیم پرسپولیس ایذه این اجازه را داد كه من بازی كنم. خیلیها میگفتند تو به جایی نمیرسی. شاید باورتان نشود در حمام قد خود را اندازه میگرفتم. دستم را به دوش آب میرساندم تا ببینم قدم چقدر تغییر میكند. مدام استرس داشتم كه نتوانم پیشرفت كنم اما حالا كه فكر میكنم میبینم كه به آن چیزهایی كه میخواستم رسیدم.
* برنجكاری میكردم و از دستانم خار بیرون میآمد
معمولا در دوران نوجوانی چند كار را با هم انجام میدادم تا كمك مالی شود شاید در ماه 10-12 روز برنجكاری میكردم و وقتی به خانه میآمدم شبها خواهرم خارها را از دستم بیرون میآورد. زمینهای جنوب مثل شمال نیست. اكثر شبها نمیخوابیدیم و خیلی زحمت میكشیدیم.
* با یك گل چیپ به جوانان استقلال اهواز رفتم
قبل از فولاد برای تست دادن به تیم جوانان استقلال اهواز آمدم. آن زمان در مدارس نونهالان خوزستان یك روز در نیمی از زمین تیم بزرگسالان استقلال تمرین كرد و در نیمی دیگر تیم جوانان. اواخر تمرین دو تیم با هم بازی میكردند و من در ارنج اصلی تیم جوانان بودم. یادم نمیرود برای تماشای تمرینات استقلال اهواز 2 هزار نفر به استادیوم تختی میآمدند. آن زمان ابراهیم تهامی، سیروس نعمتینژاد، رحیم حلفی و خیلیهای دیگر در استقلال اهواز بودند در همان بازی یك گل چیپ زدم كه تمام تماشاگران مرا تشویق كردند. در همان زمان به بازیكن فیكس جوانان استقلال اهواز تبدیل شدم.
* با كل تیم از استقلال به فولاد رفتم
آن زمان مشكلات مالی و مدیریتی در استقلال اهواز زیاد شد. این مسئله باعث شد كه تمامی اعضای تیم به یك باره به فولاد برویم. حتی تداركات تیم هم آمد. البته من دیرتر رفتم، ولی با توجه به شرایط استقلال به فولاد رفتم و نمیخواستم كه این كار را انجام دهم. شرایط تیم فولاد از لحاظ مالی و مدیریتی خوب بود. سپس به تیم ملی جوانان دعوت شدم و در سال 76 به بزرگان فولاد خوزستان پیوستم. در یك بازی وینگو بگوویچ 15دقیقه مقابل فجر سپاسی به من بازی داد و در بازی دوم مقابل پاس در تهران عالی بازی كردم و به فیكس فولاد تبدیل شدم. زمانی كه به فولاد رفتم هنوز علوی و كاملی مفرد نیامده بودند. در آن زمان بهنام سراج، یحیی گلمحمدی و سعداوی در فولاد حضور داشتند.
* هر چه به خانوادهام كمك كنم حقشان است
چون انسان احساسی هستم در اهواز خانه خواهرم زندگی میكردم. نمیتوانستم در خانه فامیل بمانم. خواهرم خیلی به من كمك كرد و بعدها همگی به اتفاق خانواده به اهواز رفتیم. ما هر جا هستیم با هم هستیم. خانوادهام خیلی دست مرا گرفتند. بعضی وقتها همه به من میگویند چرا اینقدر به برادرت میرسی و من هم میگویم به این خاطر كه آن زمان كه هیچ كس نبود دستم را بگیرد و من را كسی نمیشناخت، خانوادهام كنارم بودند هر چه به آنها كمك كنم حقشان است.
* سقف قرارداد به فوتبال ما كمك نمیكند
فوتبالیست جماعت با آدم معمولی فرق دارد. او سختیهای زیادی میكشد و پولی كه میگیرد حلال است. این روزها بحث سقف قرارداد در فوتبال ما مطرح شده و فكر نمیكنم این مسئله به فوتبال ما كمك كند. ستارهها همه از لیگ ایران میروند و در همین لیگ امسال دیدیم كه برخی تیمها از قانون سقف قرارداد پیروی كردند و جایگاهشان مناسب نیست. راههایی است كه برخی از باشگاهها كه قدرت لازم را دارند پولهای بیشتری هزینه كنند و فوتبالمان را در سطحی بالاتر نگه دارد.
* اگر قانون دستور بدهد باید اجرا كنیم
اینكه میگویند بازیكنان باید 150 میلیون تومان بگیرند هنوز برای ما قطعی نشده است. اما اگر قانون باشد، ما باید آن را اجرا كنیم ما فوتبالیستی هستیم كه در ایران كار و زندگی میكنیم.
* خطا روی دایی یك فصلم را تحت الشعاع قرار داد
سالی كه با فولاد قهرمان شدم همه چیز فوقالعاده بود. پیشنهادات زیادی از امارات به من شد، اما آقای رضائیان مخالف بود چون قرارداد داشتم و ایشان نمیخواستند به راحتی من را از دست بدهند. به همین خاطر معتقد بودم باید به اروپا بروم. در فصل بعد بزرگترین مشكل ما نداشتن زمین بود كه مجبور بودیم در آبادان بازی كنیم. شاید اگر مشكلات جمع نمیشد من به امارات نمیرفتم. آن زمان خطایی را كه روی پای علی دایی انجام دادم تمام فصل را تحتالشعاع قرار داد و خیلی فكرم را مشغول كرد. روی پیشنهاد الشباب خیلی فكر كردم و همه چیز سبك و سنگین شد و پس از مشورت این تصمیم را گرفتم.
* با اولادی طوری بازی كردیم كه در كل امارات پیچید
الشباب یك تیم معمولی بود كه همیشه در وسط جدول قرار داشت. سالی كه به امارات رفتم الوحده را در زمین خودشان بردیم . یكی دو ماه بعد مهرداد اولادی را آوردند كه ما با هم فوقالعاده كار كردیم. به شكلی بازی كردیم كه در امارات شاید یكی از دلایلی كه بازیكنان ایرانی خیلی زود پایشان به امارات باز شد، عملكرد من و مهرداد بود. البته پیش از من مجیدی و كریمی بازی كرده بودند و شرایط خیلی فرق داشت. در آن زمان قراردادم یك ساله بود.
* چون به تیم ملی دعوت نمیشدم با پرسپولیس مذاكره كردم
فصل كه تمام شد قرارداد دوساله را مقابل من گذاشتند. نمی خواستم قرارداد را امضا كنم و فقط به فكر برگشتن به ایران بودم. برانكو من را به تیم ملی دعوت نمیكرد. درست تا روزی كه روی پای دایی خطا كردم و حتی زمانی كه رفتم به تیم ملی دعوت شدم، اما وقتی در امارات بهتر از ایران كار میكردم كسی من را نمیدید. حس رقابت داشتم و میخواستم به ایران بیایم. حتی در آن زمان به تهران آمدم و با محمد حسن انصاریفرد مدیر عامل پرسپولیس صحبت كردم. حتی به مدیران پرسپولیس پیشنهاد قرارداد 2 ساله مسئولان الشباب را نشان دادم اما فقط میخواستم به ایران بیایم و بروم جام جهانی. میخواستم نشان دهم ایمان مبعلیام. وقتی با دوستانم مشورت كردم و گفتم میخواهم به پرسپولیس بیایم و الشباب چنین پیشنهادی داده همه به من خندیدند و گفتند در امارات بمان. حتی زمانی كه رفتم دوست نداشتم بمانم اما رفته رفته عادت كردم.
* خیلیها فكر میكنند پرسپولیسیام، اما اولین تیم من استقلال اهواز بود
شاید خیلیها فكر میكنند من پرسپولیسی بودم. اولین باشگاه من در ایذه پرسپولیس بود. ولی اولین قرارداد حرفهای را با استقلال اهواز بستم. شاید اگر آن زمان شرایط استقلال اهواز به هم نمیریخت در این تیم میماندم. آنهایی كه تصور میكنند من پرسپولیسی بودیم شاید این ذهنیت به خاطر مذاكراتم با مدیریت سابق پرسپولیس بوده است كه در ذهنشان چنین مسئلهای نقش بسته است. 6 سال در فولاد بودم و همه فولاد را تیم دوم پرسپولیس میدانستند، اما من حرفهای هستم و هر جا كه بهتر باشد كار میكنم.
* حقم را از این فوتبال گرفتهام
شاید خیلیها فكر كنند من حقم را نگرفتم، ولی اینگونه نیست. من حقم را از فوتبال گرفتم. هر چند شاید در تیم ملی زیاد بازی نكرده باشم. سالی كه با فولاد قهرمان شدم بهترین بازیكن ایران بودم. بیشترین بازی را داشتم. 14 پاس گل دادم و 12 گل زدم و شرایط برایم فوقالعاده بود.
* در بین 5 ستاره تیم ملی ضربه آزاد زدم
شاید به خاطر بودن بازیكنان بزرگ در تیم ملی نتوانستم زیاد بازی كنم. یك عكس از زمان مربیگری برانكو دارم كه وقتی پشت 18 قدم كاشته شد، دایی، مهدویكیا، نكونام،علی كریمی و من دور توپ بودیم كه ضربه بزنیم، اما آن ضربه را من زدم و این برایم بزرگترین افتخار است. یك جوان 19 ساله در بین آن همه ستاره ضربه ایستگاهی میزند.
* شاید خیلیها حقم را ندادند اما...
نمیدانم چرا به تیم ملی دعوت نمیشوم. اگر كسی در حق من بدی كرده باشد، من او را میبخشم. نمیدانم چه اتفاقاتی میافتاد ولی من مدعی اصلی حضور در جام جهانی بودم. مگر میشود در حساسترین شرایط از تیم ملی خط بخورم؟! من 6 سال در تیم ملی بودم و به یك باره كنار رفتم. نمیدانم چه كسی تصمیم گرفت كه مبعلی به جام جهانی نرود. اما من یك اعتقاد قلبی دارم. اگر در جایی حقت را بخورند و مانع پیشرفتت شوند، تو در جایی دیگر با عزت و سرافراز میشوی و خدا نیروهای دیگرش را در زمان دیگر به كمك تو میفرستد. شاید خیلیها حق مرا ندادند، ولی من به شكل دیگری حقم را گرفتم به این خاطر میگویم حقم را از فوتبال گرفتم.
* زمان به عقب برگردد باز هم این اتفاقات میافتد
شاید اگر به تیم ملی دعوت میشدم به امارات نمیرفتم. میتوانستم 4-5 سال در تیمهای سطح اول كشور بازی كنم یا حتی در فولاد میماندم، اما قسمت من این بود كه شرایط زندگیام تغییر كند. آنجا در حقم بدی شد اما من به امارات رفتم و قرارداد 2 ساله میلیون دلاری بستم. 5 سال از لحاظ مالی به شرایط ایدهآل رسیدم و اینها را از تقدیر میدانم. مطمئن باشید باز هم اگر به عقب برگردیم باز هم این اتفاقات تكرار میشود و باز هم من این تصمیم را خواهم گرفت.
* با دعوت قلعهنویی از بیانگیزگی درآمدم
زمانی كه قلعه نویی آمد مرا به تیم ملی دعوت كرد و پس از مدتها بیانگیزگی انرژی مثبت گرفتم. در یكی دو سال اول همهاش به دنبال این بودم كه از امارات برگردم، اما رفته رفته عادت كردم. اینكه چرا ایرانیها به لیگ خودمان بازگشتند به خاطر افت ما نبود. آنها نظرشان نسبت به ما عوض شد و در سال قبل یكی دو مسائل انضباطی به وجود آمد. سپس شكستهای اقتصادی به خاطر پولهای پرداختی به ایرانیها خوردند و مسئله دیگر این بودكه اماراتیها در آسیا با ما همگروه شده بودند. اینها مسائل بازگشت لژیونرهای ایرانی بود نه اینكه آنها ما را نخواستند.
* قصدم از آن حرف متلك به مربیام نبود
همین چند وقت پیش مصاحبه كردم و یكی از روزنامهها تیتر زد عادت ندارم با مربی ایرانی كار كنم. این حرف من خدای نكرده متلك به مربیام نباشد. من واقعیت را گفتم. چون امسال اولین سالی است كه در لیگ باشگاهی با مربی ایرانی كار میكنم. در تیم جوانان با آقای مناجاتی،در بزرگسالان با آقایان شاهرخی، قلعهنویی و قطبی ولی در رده باشگاهی با هیچ مربی ایرانی كار نكرده بودم.
* بارسا بهترین تیم دنیا است ولی من رئالیام
بارسلونا بهترین تیم دنیا است، اما من رئالی هستم. از اینكه مورینیو شخصیت خاصی دارد. روانشناس است و با بازیكنانش رابطه گرمی دارد خوشم میآید. او گفته بازیكنش را با هیچ كس عوض نمیكند و از هیچ چیز به همه جا رسیده. مورینیو مربی عنوانها است. وقتی به همه میگویم رئالی هستم تعجب میكنند. من میدانم بارسلونا بهترین تیم دنیا است. اصلا مگر میشود بارسا را قبول نداشت، اما همه اینها را بگویید و باز من میگویم رئالیام.
* ما به جای سپاهان باید قهرمان میشدیم
استقلال این فصل نقاط ضعف زیادی داشت ولی با وجود اینكه همه میگویند كه سپاهان باید قهرمان میشد را قبول ندارم. با احترام به اصفهانیها میگویم شانس ما و آنها 50-50 بود اما آنها مثل ما در برخی مسابقات راحت امتیاز از دست ندادند. به خاطر اینكه تیمم را قبول دارم میگویم استقلال مستحق قهرمانی بود. ما امروز با سپاهان 4 امتیاز فاصله داریم و آنها قهرمان شدند. شاید اگر در 3-4 بازی كه در تهران اشتباه داشتیم آن اتفاقات نمیافتاد قهرمان بودیم.
* با مظلومی حرف نزدم تا فكر منفی نكنند
اواسط فصل مصاحبهای انجام دادم كه از آن صحبتها سوء برداشت شد. منظور من از اینكه مربیان حمایتم نكردند، این بود كه اگر در دو بازی هم بد بازی میكردم میتوانستند به من فرصت بیشتری بدهند و اعتماد كنند. البته من یك بازیكن حرفهای هستم و همیشه به مربی حق میدهم. نمیدانستم مربیان هدفشان این است كه از آن نیمكت نشینی به من آمادگی تزریق كنند. یك مقدار هم خودم توقعم از مربیان بالا رفته البته نگرانیهایی در دل داشتم كه تا جام ملتهای آسیا و قبل از گل به عراق ادامه داشت، اما حمایت مربیان پس از آن بازی فوقالعاده بود. البته در خصوص مشكلاتم هرگز با مظلومی حرف نزدم كه خدای نكرده برخیها فكر منفی نكنند.
* خوزستانیها در استقلال باند ندارند
از برخی دوستانم شنیدهام كه به شوخی گفتهاند شایعاتی پیرامون باند خوزستانیها در استقلال شنیده میشود. پژمان منتظری دوست خوبم است. شریفات و میداودی به همین شكل و شاید همین حرفها بود كه در ابتدای فصل روی آقای مظلومی تاثیر هم داشت ولی خدا میداند ما اهل باند و باندبازی نیستیم. من ایران پرستم و شمال و جنوب برایم فرقی نمیكند و تمام بازیكنان دوستان صمیمی من خواهند بود.
* به هیچ بازیكن ایرانی در امارات 2 میلیارد نمیدهند
آن بازیكنی كه همه میگویند در فوتبال امارات برای فصل آینده قرارداد 2 میلیاردی میبندند من نیستم و واقعا نمیدانم چه كسی است، اما این حرفها را جدی نگیرید چون به هیچ بازیكن ایرانی در امارات 2 میلیارد نخواهند داد.
* منتظری در استقلالی شدنم نقشی نداشت
در ابتدای فصل كه میخواستم به استقلال بیایم با صمیمیترین دوستانم مشورت كردم البته پژمان راهنماییهای خوبی به من كرد اما خودم استقلال را انتخاب كردم و همیشه حرف آخر را خودم میزنم.
* پیشنهاد پرسپولیس رسمی نبود
در ابتدای فصل صحبتهایی انجام شد كه این صحبتها همیشگی است و این پیشنهادات كه از سوی باشگاه پرسپولیس مطرح شده بود، به شكل رسمی نبود و من هم فكری به آن صحبتها نكردم.
* میداودی 10 بار دیگر هم اول فصل باشد به استقلال میآید
نسبت به آقای امیدوار رضایی و محسن رضایی ارادت دارم. آنها كسانی هستند كه ما به وجوشان افتخار میكنیم اما این مسئله هم باعث نشد ما به استقلال بیاییم. خودتان میدانید میلاد یك استقلالی دو آتیشه است و اگر 10 بار دیگر هم شرایط اول فصل رخ دهد او به استقلال میآید. البته من و میلاد میدانستیم كه كسی مثل امیدوار رضایی در استقلال هست كه او را میشناسیم و انتخابمان راحتتر بود.
* شرایط استقلال از لحاظ فوتبالی بهتر از پرسپولیس است
در صحبتهایم اشاره كردم من به سطحی رسیدم كه برای هر دو تیم استقلال و پرسپولیس ارزش قائلم. شاید عدهای بگویند اگر دایی در پرسپولیس نبود من به این تیم میرفتم ولی من شرایط فوتبالی و مالی استقلال را بهتر دیدم و به همین خاطر اشتباه بود كه بخواهم تصمیم دیگری بگیرم.
* در استقلال ركورددار شدم
تا به امروز در استقلال ركورد زدم كه شاید كسی این مسئله را نداند. ركورد من این است كه یك هافبك وسط نفوذی تا امروز گلی برای این تیم نزده است. شاید این ناراحت كننده باشد اما خوشحالم كه در اكثر بازیها بازی كردم و شاید باورتان نشود در 4 مسابقه كه تیم ما شكست خورد من در تركیب نبودم.
* با اولادی بحثم شد، كاظمیان قهر كرد
ماجرای اختلاف من و كاظمیان جالب است. روزی من با مهرداد اولایی در اردوی اتریش قهر كردیم. جواد كاظمیان وساطت كرد كه ما را آشتی بدهد و حرفی زد كه باعث ناراحتیام شد. باورتان نمیشود من آدمی هستم "كه دست به قهرم خوب است " حتی اسم همدیگر را نمیآوردیم، ولی بعد از مدتی آشتی كردیم و الان هم با مهرداد و هم با جواد كاظمیان رابطه خوبی دارم.
* مظلومی مثل من اولین تجربهاش را سپری میكند
تعریف ایمان مبعلی از پرویز مظلومی این است كه او مثل من اولین تجربهاش را سپری میكند و فشار زیادی را متحمل شده است. فكر میكنم استقلال تا به امروز خوب نتیجه گرفته و فراتر از حد تصور ظاهر شده است.
* سرزو بهترین مربی فوتبالم بود
با مربیان زیادی كار كردم و چیزهای زیادی آموختهام اما سرزو در الشباب مربیام بود كه فوقالعاده كار میكرد و با او توانستیم قهرمان امارات شویم. البته یك مربی خوب دیگر كه در حال حاضر سرمربی الشباب است با من كار كرده و از او چیزهای زیادی یاد گرفتم.
* فكر میكنم حقم است كه به تیم ملی دعوت شوم
از كیروش یك شناخت كلی دارم و میدانم كه مربی بزرگی است. او به فوتبال و بازیكنان ایرانی كمك زیادی میكند. نمیدانم نظرش نسبت به من چیست اما فكر میكنم حقم است كه به تیم ملی دعوت شوم هر چند بازی در تیم ملی سخت است و در این 12-13 سال همیشه شرایط سختی داشتم.
* به باشگاه استقلال كه رفتم با مظلومی تصادف كردم
روز اولی كه به باشگاه استقلال رفتم تا به آقای فتحالله زاده صحبت كنم ماشینم برخوردی كوچك با ماشین پرویز مظلومی داشت. خیلی برایم جالب بود البته من یك پورشه با مدل كایان توربو داشتم كه باطریاش خالی شده بود و وقتی قصد داشتم سوار ماشین شوم روشن نمیشد. هیچ كس باور نمیكرد چنین ماشین مدل بالایی روشن نشود. چون ماشین یك مدت خوابیده بود و استارت نخورده بود روشن نمیشد.
* با جباری در خط هافبك راحتم
خیلیها میگویند یا من باید بازی كنم یا جباری. یكی از بازیها استقلال خوب نتیجه نگرفت ومن و جباری كنار هم بودیم. بعد از آن همه انتقاد كردند كه چرا مظلومی از این دو نفر كنار هم استفاده میكنند. اكنون ما 8 بازی است كه با یك هافبك دفاعی بازی میكنیم و میبینیم كه چقدر خوب هستیم و همه راضی هستند. من مجبورم كمتر در 18 قدم حریف و بیشتر توپ بگیرم و به او برسانم. اما او بازیكن باهوشی است و ما در كنار هم راحت هستیم.
* كنار خانوادهام راحت هستم
بیشتر سرگرمی من حضور در كنار خانواده است و دوست دارم در كنار آرشا كه فردا 2 سالش تمام میشود و آریو كه 6 ماهش است، باشم. كلا فوتبالیست كم حاشیهای هستم و سعی میكنم زندگی سالمی داشته باشم.
* اگر به كسی كمك كردی بدان خدا تو را دوست دارد
در مورد كمكم به فاطمه كوچولو صحبتی نمیكنم اما این را میدانم كه كمك كردن به دیگران چه از لحاظ مالی و چه از لحاظ عاطفی بزرگترین نعمت است.اگر شرایطی پیش آمد كه به كسی كمك كردی بدان كه خدا تو رادوست دارد. خدا این را به هر كسی نمیدهد. مطمئن باشید در درازمدت به خاطر آن كمكی كه انجام دادی خدا یكی از گرههای زندگیات را باز كرده و شاید تو اصلا خبر نداشتی.
* از كسانی كه نمیدانند به من كمك كردند تشكر میكنم
رسم بر این است كه بعداز مصاحبه از مربیان و كسانی كه به تو كمك كردهاند تشكر كنیم اما من این را نمیگویم من از كسانی كه ناخواسته به من كمك كردند و خودشان هم خبر ندارند،تشكر میكنم. شاید كسی روزی با نخواستن ایمان مبعلی او را به تقدیر اصلی خود رسانده است و خودش هم خبر ندارد. من از او تشكر میكنم و برایش آرزوی موفقیت دارم.
گفت و گو از میثم رحمانی