۰
plusresetminus

مرثیه ای برای یک برج، رنجنامه ای برای یک شهر / «شهر من! اینجا کسی به تو نمی اندیشد!»

تاریخ انتشارچهارشنبه ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۳ ساعت ۲۲:۵۸
آیا وقت آن نرسیده است که دست از بازی های سیاسی و انتقام کشی های جاهلانه برداریم و برای سرمایه گذار پاک و سالم فرش قرمز بگسترانیم و به جای داد و فریاد، راهکار منطقی برای هدایت سرمایه اش ارائه دهیم؟
حافظ نیوز/ محمود فریدونی - سرویس اجتماعی - اینجا شیراز است سومین حرم اهل بیت(ع)، شهری سرشار از راز و رمز و مردمانی خونگرم و دوست داشتنی، نقل است که برخی وزرای خارجی که از شیراز و جاذبه های بیشمار گردشگری، تاریخی و مذهبی اش دیدن کرده اند گفته اند اگر ما حاکم این بلاد بودیم شیر چاه های نفت را می بستیم و از راه جذب سرمایه خارجی و توسعه گردشگری کسب درامد می کردیم. روزگاری، شیراز را با شهری چون اصفهان مقایسه می کردند و از پیشرفت اصفهانیها در زمینه های مختلف با حسرت و غبطه یاد می شد اما امروز نه اصفهان! بلکه شیراز با شهری مثل یزد نیز قابل قیاس نیست. یزد، شهری بیابانی در دل کویر که همواره با مشکلاتی نظیر تامین آب شرب مواجه بوده، نه اثر تاریخی چشمگیری دارد و نه جاذبه گردشگری چندانی؛ اما امروز از ده ها کیلومتر مانده به ورودی این شهر، در دو طرف جاده می توان کارگاه ها و کارخانجات فراوانی را مشاهده کرد که چهره این شهر را به کلی دگرگون کرده و حتی بیکاران شیرازی را نیز به کوچ به این شهر ترغیب کرده است! آری! تنها کافی است سری به شهرک صنعتی شیراز بزنی تا به قول استاندار محترم از کثرت واحدهای صنعتی تعطیل شده یاد اموات و قبرستان بیفتی! و آنگاه با خود بیاندیشی و حسرت بخوری که اصفهان که هیچ! یزد هم آرزوست!
اما درجا زدن شیراز مربوط به امروز و دیروز نیست! باغ فرزانه ای که این روزها به مدد برخی، پس از ده ها سال از زیر خاک نبش قبر شد و به مساله اول شهر شیراز مبدل شد، ده سال پیش بحث هایی برای تبدیل آن به یک مجموعه گردشگری و هتل با کمک بخش خصوصی مطرح بود. اما آن سالها هیچ سرمایه گذاری حاضر نبود در این محل هتل بسازد! چرا که بر اساس یک براورد ساده از میزان سفر گردشگران داخلی و خارجی به شیراز، چنین هتلی در چنین محلی تنها چهار الی پنج ماه از سال امکان جذب حداکثری گردشگر دارد و در دیگر ایام سال حتی خرج مالیاتش را هم در نمی آورد! به عبارت صحیحتر و با عرض تاسف، شیراز با وجود یک دنیا جاذبه بی نظیر گردشگری، هنوز توانایی و ظرفیت جذب گردشگر در دوازده ماه سال را ندارد!
کمی به عقب تر بازمی گردیم. سالها قبل سرمایه گذار دیگری از راه رسید و پیشنهاد داد سامانه حمل و نقل درون شهری شیراز را به جای مترو، به صورت ال آر تی (سیستم حمل و نقل ریلی سبک) به اجرا در می آورد و سرمایه مناسبی را نیز برای این امر اختصاص داد و پیشنهاد کرد؛ غافل از اینکه مسئولان تا به خود بیایند و تصمیم به تشکیل کارگروه های تخصصی مربوطه دهند و نهایتا اعلام نظر کنند، وی باید چند سال دچار خواب سرمایه شود! به همین راحتی پس از چندی معطلی پشت دربهای اتاق مسئولان و ارگان های مختلف، عطای حضورش را به لقایش بخشید و از شیراز رفت و امروز باید برای بهره برداری از سیستم قطار شهری به سبک آنچه که در جنگ جهانی دوم طراحی شد و بیش از هفتاد سال پیش در برخی شهرهای انگلیس به اجرا درامد لحظه شماری کنیم!
باز هم کمی به عقب تر باز می گردیم. در سال 75 یک سرمایه دار شیرازی الاصل مقیم آمریکا پس از سالها به شهرش بازگشت تا مجوز مجتمعی تفریحی و سنتی را در شهر شیراز اخذ کند اما از آنجا که گروه های فشار و تخریب در آن سالها نیز فعال بودند، تهمتی نبود که نثار این سرمایه دار نگون بخت نشود! از عامل استکبار جهانی و مامور سازمان سیا گرفته تا عامل گسترش بی بند و باری و ... و همین شخص پس از فرار از شیراز! به تهران رفت و با فرش قرمز مسئولان شهری و استانی تهران مواجه شد و سرمایه اش را در خیابان ستارخان تهران، تبدیل به یکی از بزرگترین مجموعه های تفریحی و گردشگری آن روزهای پایتخت نمود، مجموعه ای که به حساب ارزش ریال آن روز، سالانه صدها میلیون تومان مالیات به شهرداری تهران می پرداخت.
حال بازگردیم به همین روزها و سالها و بازتولید مجدد گروه هایی که با یک قرائت مارکسیستی از اسلام، سرمایه دار را زالوصفتان جامعه نام می گذارند و هرگونه سرمایه داری را مترادف با لیبرال سرمایه داری تفسیر می کنند و گویا کمر همت به فرار سرمایه از شیراز بسته اند و این روزها باغ فرزانه و برج های دوقلوی 25 طبقه و حتی پاداش 45 میلیونی شهردار به کلیدواژه تخریب و هجمه های مجدد تبدیل شده است. اشخاصی که سالهای پیش در قبال پاداش های شصت میلیونی، سکوت می کردند این روزها برای پاداش چهل و پنج میلیون تومانی فریاد وا اسلاما سر می دهند و اگر در باب احداث برجهای 25 طبقه در باغ فرزانه، نقد منطقی هم داشتند آن را چنان بیان کردند که حاصلش عاید شخصی شود که سالها پیش مشارکت در تصویب برج های دوقلوی قصردشت واقع در مرکز باغات این محله را جزو افتخارات زندگی خود می دانست اما امروز مخالفت با این برج ها را افتخار می داند! گو اینکه احداث برج های قصردشت در وسط باغات این منطقه نه تخریب محیط زیست به حساب می آمد و نه مشکل ترافیکی و فرهنگی داشت اما احداث برج های دوقلو در باغ فرزانه یک فاجعه ملی است!
و شخصی که سالها پیش میلیاردها تومان بودجه فرهنگی ... را به ناکجا آباد هدایت کرده بود این روزها در قامت عدالتخواهی است که اعطای پاداش چهل و پنج میلیونی به شهردار را مخالف منویات رهبر انقلاب می داند!
این روزها سعید جلیلی در شیراز است و خبرهای واصله از سفر قریب الوقوع احمد توکلی به شیراز نیز حکایت دارد. آیا حضور این دو شخصیت ملی فرهیخته و تاثیرگذار در شیراز قرار است تکمیل کننده پازل همان جریانات مخرب باشد؟ آیا وقت آن نرسیده است که دست از بازی های سیاسی و انتقام کشی های جاهلانه از چپ و راست برداریم و برای سرمایه گذار پاک و سالم فرش قرمز بگسترانیم و به جای داد و فریاد، راهکار منطقی برای هدایت سرمایه اش ارائه دهیم؟ چه برنامه ای برای صنعت یا گردشگری این شهر و استان داریم؟
بگذریم! شهر من! اینجا هنوز هم کسی به تو نمی اندیشد!
کد مطلب : ۴۳۹۱
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما