به گزارش جهان به نقل از فرهنگ نیوز، جنگ نرم به وسیله کمیته خطر جاری در سال های پایانی دهه ۱۹۸۰ طراحی شد. این کمیته در اوج جنگ سرد و در دهه ۱۹۷۰ با مشارکت اساتید برجسته علوم سیاسی و مدیران ارشد سازمان سیا و پنتاگون برای نابود کردن بلوک شرق تأسیس گردید. پنتاگون و سیا با سه استراتژی دکترین مهار، نبرد رسانه ای و سامان دهی نافرمانی مدنی توانستند اتحاد شوروی را به فروپاشی درغلتانند.ابزارهای جنگ نرم عبارتند از : ابزارهای رسانه ای مانند مطبوعات، رادیو، تلوزیون، خبرگزاری ها، و ابزارهای فرهنگی مانند سینما، ماهواره، اسباب بازی، موسیقی، بازی های رایانه ای، و ابزارهای هوشمند مانند سایت های اجتماعی، وبلاگ ها، ویکی ها.جنگ نرم اهدافی براندازانه دارد. به گونه ای که در ارتباط تنگاتنگی با انقلاب رنگی و سپس انقلاب مخملی(۱) قرار می گیرد . شاهد مثال این همبستگی نامبارک را می توان حوادث سال۱۳۸۸ در ایران دانست. آقای موسوی با پذیرش برخی مبانی فکری غرب مانند نسبی گرایی معرفتی و قرائت های مختلف از دین در جنگ نرم غرب علیه اسلام مغلوب گشته و گرایش لیبرالیستی پیدا کرده بود . پیشنهاد کمیته صیانت از آراء چند ماه قبل از انتخابات و طرح شعار تقلب در انتخابات توسط اصلاح طلبان، اعلام رسانه ای موسوی مبنی بر پیروزی خود قبل از اتمام شمارش آراء، پشتیبانی رسانه های غربی از او، اصرار موسوی بر ابطال انتخابات و برگزاری مجدد آن زیر نظر ناظران بین المللی، تعیین رنگ سبز و... جملگی الگوبرداری از نمونه های انقلاب رنگی اتفاق افتاده در اروپای شرقی است . حال اگر موسوی پس از این انقلاب رنگی بر سر کار می آمد، این بار انقلاب مخملی را مطمح نظر خویش قرار می داد. چراکه بر اساس نوشته الگوی زیست مسلمانی(۲) به ایجاد تغییر در قانون اساسی باور داشت. نوشته ای که حاکی از تغییر مشی موسوی از گرایشات سوسیالیستی به گرایشات لیبرالیستی است . شایان توجه است که امروزه جنگ نرم غرب علیه ایران حتی در شاخه موسیقی پاپ نیز می خواهد لیبرالیسم و سرمایه داری را القا کند و در این جنگ و تهاجم فرهنگی خبری از سویه های سوسیالیستی نیست. موسوی نیز همنوا با جنگ نرم غرب علیه ایران و به عنوان سرباز جنگ آنها مغلوب و مسحور لیبرالیسم شده و از سوسیالیسم دست می کشد .جنگ نرم غرب علیه ایران بر محورهای پلورالیسم، نسبی گرایی معرفتی، القای پذیرش کثرت قرائت ها از دین و...قرار دارد که همگی از الزامات لیبرالیسم است. از این رو آنجا که موسوی به قرائت های مختلف از دین باور دارد، کاملاً مغلوب لیبرالیسم است و آنجا که از تغیییر قانون اساسی حرف می زند، نظر به انقلاب بنیادی و یا انقلاب مخملی دارد.می توان این گونه نتیجه گیری کرد که موسوی ابتدا در جنگ نرم غرب علیه ایران مغلوب شده (از طریق مجذوب لیبرالیسم شدن و نیز الگوبرداری از انقلابهای رنگی اتفاق افتاده) و سپس به دنبال انقلاب رنگی و نهایتاً انقلاب مخملی بوده است.در زمان حیات بلوک شرق و شووری نیز جنگ نرم غرب علیه شرق به طور کلی و کشورهایی مانند ایران وجود داشت و آن زمان هم غرب نگران این بود که مبادا ایران به دام کمونیسم بیافتد و از دست امپریالیسم غرب خارج شود. اما از دیگر سو شوروی نیز نگرانی مشابهی داشت که ایران را می خواست به اردوگاه خویش ملحق کند. بنابراین شوروی نیز گونه ای جنگ نرم علیه ایران به راه انداخته بود و با مدد مهره های فکری و ابزاری خود در ایران و نیز با توجه به مسئله همسایگی به خوبی توانسته بود عده زیادی را مجذوب اندیشه های سوسیالیستی خود کند. امثال موسوی در این دوره با توجه به همین ملاحظات مقهور اندیشه سوسیالیسم و بنابراین جنگ نرم شوری علیه ایران شده بودند. شوروی هم در دست اندازی به خاک ایران و اشغال آن کاملاً امپریالیستی رفتار می کرد و در واقع ماهیت نظام آن از نظر باطل بودن و غیرالهی و غیرانسانی بودن هیچ تفاوتی با امپریالیسم غرب به رهبری امریکا نداشت . امروز که جبهه نبرد نرم علیه ایران و انقلاب اسلامی از طرف روسیه و شوروی تعطیل شده است، کسی مانند موسوی که روزگاری در هوای جنگ نرم، مبهوت سوسیالیسم بود، اکنون در همان هوا و تنها با رفتن یکی از محورها و طرفین این جنگ، اینبار سر بر آستان لیبرالیسم و سرمایه داری می نهد . پی نوشت:۱- انقلاب رنگی ایجاد تغییراتی در جامعه در حد فاصل انقلاب و اصلاحات است. این انقلاب نوعی اقتدارگرایی و تغییر دولت نه تغییر نظام و حکومت- با کمک فکری و عملی بیگانگان است که از طریق اعتراض ها، ناآرامی های مدنی، تعارض های اجتماعی و طرح مشکلات ساختاری درون حکومت، با کمک سازمانه ای مردم نهاد یا NGOها و استفاده نمادین از رنگ ها صورت می گیرد. این شیوه تغییر دولت ، در انتخابات و با عنوان شعار تقلب و تأکید بر حضور سازمان های بین المللی برای برگزاری انتخابات همراه است . این نوع انقلاب پس از فروپاشی شوروی و گسترش نفوذ ناتو در اروپای شرقی خود را نشان داده است .انقلاب مخملی اما تغییر بنیادین نظام و ساختار حکومت بدون درگیری و خشونت و جنگ نظامی را انقلاب مخملی می گویند. همانند انقلاب مخملی چکسلواکی در سال ۱۹۸۹ توسط رهبری ضد کمونیستی واسلاو هاول. ۲- مطالعه این منشور نشان میدهد که موسوی به شدت از اندیشه های نولیبرالیستی متأثر گشته است.