اقتصاد ملی، خانه ای که باید از نو بنا شود / بایسته های اقتصاد مقاومتی
تاریخ انتشاريکشنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۱ ساعت ۱۳:۳۰
گروه اقتصادی/ چه بسیارند پدیده ها و مفاهیمی که در طول تاریخ اسلام، دچار تحریف و سو تفسیر شده اند مفاهیمی که اگر به درستی شناخته می شدند می توانستند عامل رستگاری بیش از پیش امت اسلامی را فراهم آورند. و امروز، پس از سی و چهار سال از تحقق عملی تلاش انبیا و اولیای الهی برای تشکیل حکومت توحیدی و عدل محور، و در شرایطی که این روزها ایران اسلامی در سخت ترین کارزار تحمیلی اقتصادی تاریخ خود به سرمی برد، قصد داریم به تبیین اساس جایگاه سرمایه و اقتصاد در اسلام و آسیب شناسی معضلات فرهنگ اقتصاد ملی و بایسته های اقتصاد مقاومتی بپردازیم. چرا که باور داریم گذار از این پیچ تاریخی نیازمند عزمی ملیست و تغییر نگرش عمومی نسبت به اساس فرهنگ سرمایه و سرمایه داری و شناخت صحیح آسیبها و الزامات اقتصاد مقاومتی جز مهمی از این عزم ملی و عمومی به شمار می رود.
داستان از کجا شروع شد؟
پیش از انقلاب اسلامی، منابع مالی و اقتصادی کشور عمدتا در دستان گروه محدودی از وابستگان به رژیم طاغوت پهلوی بود. همین امر سبب شده بود که عده معدودی با در دست گرفتن عمده منابع اقتصادی کشور، در کاخ های آنچنانی و خیل عظیمی از مردم در کوخ ها و شرایط بد اقتصادی به سر ببرند. فعالیت اقتصادی در آن سالها، اگر مطابق با سیاست های اقتصادی رژیم پهلوی و دولت وابسته به آن نبود، هیچگاه امکان رشد و ترقی نمی یافت و اگر سهم رژیم از این فعالیت اقتصادی پرداخت نمی شد، تقریبا محال بود که برای آن فعالیت اقتصادی بتوان آینده روشنی در نظر گرفت. در آن زمان، پیدا کردن یک سرمایه دار که سرمایه اش را از راه شرعی و قانونی بدست آورده باشد شاید بسیار سخت و مشکل بود! و همین امر سبب شد نگاه توده های مردم به سرمایه داران جامعه و فرهنگ سرمایه داری حاکم بر عمل آنها طی چند دهه سبب ایجاد نفرت و انزجار عمومی نسبت به سرمایه داران شود. لذا به روشنی می توان به فحوا و درستی کلام حضرت امام (ره) پیرامون انزجار از کاخ نشینان و خوی اشرافیگری پی برد که البته این امر پیش از آنکه ابداع حضرت امام بر اساس شرایط زمانه بوده باشذ، اصلی لایتغیر از آموزه های اسلام ناب است.
حاکمیت اقتصاد مارکسیستی و آغازی بر افول اقتصادی
اما در این بین آنچه که در عمل نباید اتفاق افتاد، این بود که بر خلاف هدف اصلی آموزه های انقلاب اسلامی، به سمت نفی تولید سرمایه و ثروت برویم. متاسفانه انقلاب اسلامی ما پس از پیروزی و تثبیت خود، و با تغییر ساز و کارهای اقتصادی حاکم بر آن، روزهایی به خود دیده است که به سرمایه دار به شکل متهم نگریسته می شد و اگر به شخصی نسبت سرمایه دار اطلاق می شد، وی باید تلاش می کرد تا اتهام دزدی و رانت خواری و ... را از خود برهاند و اثبات کند که مالش را از راه مشروع کسب کرده است و نسبتی با سرمایه داران زالو صفت پیش از انقلاب ندارد! از سوی دیگر سیاست های اقتصادی دولت در آن سالها، به شکل فزاینده ای به سمت حکومتی و دولتی کردن کل اقتصاد و صنعت در حرکت بود و طی یک بازه زمانی کوتاه مدت تمام مراکز و بنگاه های اقتصادی و صنعتی به یک باره دولتی شدند و این دولتی شدن محض سرآغاز افول اقتصادی بود. چرا که زین پس شاهد آن بودیم که مراکز اقتصادی و صنعتی بدون توجه به کارکرد و سود ده و یا زیان ده بودنشان، به فعالیت مشغول بودند و اتکای کشور به درامد های نفتی، عاملی بود برای سرپوش گذاشتن و دیده نشدن توجیه اقتصادی فعالیت مراکز و بنگاه های اقتصادی و صنعتی! و این فاجعه ملی تا سالها بعد و ابلاغ رسمی سیاست های اصل 44 و واگذاری آنها به بخش خصوصی ادامه داشت طبیعی است که واگذاری بنگاه ها و مراکزی که ده ها سال به سود دهی و توجیه اقتصادی آنها توجهی نشده است برای بخش خصوصی که بیش از هر چیز به سود نگاه می کند جذابیت لازم را نداشته باشد. فلان کارخانه تولیدی که بر اساس تکنولوژی دهه هشتاد میلادی در حال تولید محصول است هیچ گاه برای بخش خصوصی جذابیت سرمایه گذاری را نخواهد داشت. چرا که بازده این کارخانه پایین است، استهلاک دستگاه ها و مواد اولیه فراتر از استاندارد است و محصول تولید شده به لحاظ کیفیت، در بازار آزاد قابلیت رقابت با اجناس مشابه خود را ندارد از طرفی ارتقای تکنولوژی و به روز کردن دستگاه های تولیدی هم هزینه های گزافی خواهد داشت که مجموعه این عوامل سبب می شود سرمایه گذار برای سرمایه گذاری به سمت طرح ها و پروژه هایی با حاشیه سود بیشتر برود. در واقع در تمام این سالهای اقتصاد دولتی ما، واقعیت تلخ این بود که کارمندان و کارگران کارخانجات و صنایع ما، در واقع کارمند و کارگر کارخانه خود نبودند! آنها حقوق بگیر دولت متکی به درامدهای نفتی بودند که فارق از سود و یا زیان بنگاه اقتصادی، حقوق ثابت و مشخصی داشتند. در حالی که اصل اقتصاد صنعتی، حقوق و مزایای اعضای هر بنگاه اقتصادی و صنعتی را در ارتباط مستقیم با سود و زیان آن تعریف می کند. مجموعه این عوامل و کم رقبتی بخش خصوصی و برخی سواستفاده ها سبب شد خصوصی سازی در طی این سالها عمدتا با مشکل مواجه شود و به جای اینکه موجب رونق اقتصادی گردد، خود به معضلی اساسی تبدیل شود. در این واگذاری ها، معمولا برای ایجاد رغبت در سرمایه گذار و بخش خصوصی، تسهیلات ویژه و حتی تخفیف های کلان اعطا می شد به نحوی که در برخی موارد قیمت کارخانه واگذار شده به بخش خصوصی حتی از ارزش زمین آن کارخانه نیز کمتر بود! و این امر سبب شد عده ای سودجو اقدام به خرید برخی صنایع کنند و پس از چندی با اعلام ورشکستگی و اخراج کارگران، از فروش زمین و دستگاه های آن کارخانه سود کلان به جیب بزنند! در دیگر سو، عدم وجود توجیه اقتصادی سبب شد آن دسته از سرمایه گذارانی هم که با نیت فعالیت اقتصادی سالم و به واسطه مشوق ها و تسهیلات اقتصادی به سمت سرمایه گذاری در این بخش آمده بودند، عملا با مشکل و بحران مواجه شوند. واگذاری ناموفق صنایعی چون لاستیک سازی دنا، مجموعه کارخانجات آزمایش و کارخانجات مخابرات راه دور در استان فارس نمونه هایی از این دست هستند.
اقتصاد ملی، خانه ای که باید از نو بنا شود
رونق و شکوفایی اقتصاد ملی یکی از مهمترین ارکان اقتدار هر حکومت و از مهمترین عوامل موثر در عدم وابستگی به شمار می رود، لکن اقتصاد ملی ما که پس از پیروزی انقلاب اسلامی شکل و نمو یافت، اقتصادی است که بیمار متولد شده است. اقتصادی که در ابتدای انقلاب اسلامی بر مبنای تئوری های اقتصاد مارکسیستی و در چند سال اخیر بر مبنای تئوری های اقتصاد لیبرال سرمایه داری اداره می شود. اقتصادی آلوده به ربا در سیستم بانکی، به نحوی که اغلب مراجع معظم تقلید به ربا آلود بودن آن معترفند و رییس کل سابق بانک مرکزی (عباس شیبانی) نیز معترف به شبهه آلود بودن نحوه عملکرد آن بود، اقتصادی که صنعت قابل توجهی در آن وجود ندارد و صنایع موجود نیز با مشکلات ذکر شده مواجهند. و در این شرایط، نفت تنها برگ برنده اقتصاد ملی ما به شمار می رود. و این برگ برنده زمانی که با تحریم مواجه شود خود منجر به فلج شدن اقتصاد خواهد شد. فلذا معتقدیم بزرگترین دلیل ناکارامدی امروز اقتصاد ملی ما به نسبت چند سال گذشته تحریم نفتی است که این معضل با عواملی چون سو مدیریت تنها تشدید می شود. اما سوال اینجاست که حتی اگر تحریم نفتی هم وجود نداشت اقتصاد نظام جمهوری اسلامی تا چند سال دیگر می توانست به نفت و درامد های فروش نفت خام متکی باشد؟ تا چند سال دیگر می توان اطلاق سود قطعی به ودیعه های مالی از سوی مردم را مبنای درامد بانک ها و مهار نقدینگی قرار داد؟
از طرفی آیا می توان دولت اجرا کننده این سیاست های اقتصادی را تنها مقصر وضع امروز اقتصاد ملی معرفی کرد؟ به راستی ساختار اقتصاد اسلامی که بر اساس شرایط زمان تدوین شده باشد کجاست؟ چرا پس از گذشت سی و چهار سال از پیروزی انقلاب اسلامی هنوز نتوانسته ایم به بازتولید تئوری های اقتصادی اسلام همت بگماریم و اجرای دقیق آنها را از دولت ها مطالبه کنیم؟ شاید انگشت اتهام را پیش از هر چیز باید به سمت مراکز تولید علم اسلامی چون حوزه های علمیه و دانشگاه های اسلامی دراز کرد که چرا در طی این چند دهه نتوانسته اند به استخراج و تدوین ساختار اقتصاد اسلامی منطبق بر شرایط زمان بپردازند.
لذا معتقدیم برای بنای اقتصادی که از پای بست ویران است؛ لازم است که با عزمی ملی و جهاد گونه به اصلاح و بازتولید ساختار آن بپردازیم. ساختاری که باید مبتنی بر آموزه های اسلامی باشد، ساختاری متکی بر تولید ثروت و عاری از ربا در سیستم بانکی
اصلاح فرهنگ عمومی و توجه به اساس سرمایه و سرمایه داری در اسلام، نخستین گام اقتصاد مقاومتی
با توجه به موارد فوق الذکر، در خواهیم یافت که برای رهایی حقیقی از تحریم و کارزار اقتصادی و همچنین احیای دوباره اقتصاد ملی مبتنی بر آموزه های اسلامی، می باید به سمت تولید ثروت و سرمایه ملی با توجیه منطقی و اقتصادی، به دست توده های مردم پیش رویم. و مبحث مهم تولید ثروت و سرمایه و فرهنگ و نگرش عمومی به آن شاید یکی از حلقه های مفقوده و اصلی اقتصاد مقاومتی باشد.
مردمی که قرار است تولید سرمایه و ثروت ملی به دست آنها شکل بگیرد چه دیدی نسبت به سرمایه و سرمایه داری دارند؟ اسلام در این باره چه نظری دارد؟
نکته نخست در تربیت اقتصادی دینی در اسلام، این است که اولا تلاش برای تولید ثروت و درآمد نه تنها یک امر مذموم و قبیح نیست بلکه بسیار بر آن تاکید شده است. تا جایی که در ادبیات دینی، تلاش برای تامین معاش و کسب رزق و درامد حلال مترادف جهاد در را خدا در نظر گرفته شده و کاسب حبیب خدا معرفی می شود. و نکته دوم که شاید اهمیت بیشتری هم داشته باشد، نیت است. در ادبیات دینی ما به ثروتمندان سفارش شده است به نحوی احسان کنید که اگر با دست راست صدقه و انفاقی دادید دست چپ شما نفهمد! واین نقطه مقابل احسان های ریا آلود و تظاهر آلود است. از امام صادق (ع) در کتب روایی معتبر شیعه چنین نقل شده است که روزی شخصی خدمت امام صادق (ع) رسید در حالی که ایشان در کوچه های مدینه به سختی مشغول کار بودند و عرق ریزان به فعالیت می پرداختند. از آنجا که این شخص آموزه های اقتصادی اسلام را اساسا درنیافته بود، اسائه ادب کرد و خطاب به امام فرمود: به جدت رسول خدا چه خواهی گفت اگر در همین حال عزرائیل به سراغت بیاید در حالی که شما سخت مشغول فعالیت و امور دنیا هستید؟ و امام فرمودند: در آن صورت بسیار شادمان و مشعوف خواهم بود و به رسول خدا عرض خواهم کرد که به کسب روزی حلال مشغول بودم تا به امثال این فرد محتاج نشوم! این نکته مفهومی در درون این کلام امام وجود دارد که نیت در تلاش اقتصادی یک اصل مهم است اینکه هدف از تلاش اقتصادی و تولید ثروت، تامین عزت خود و خانواده خود و دیگر آحاد امت اسلامی باشد. از "معلم بن خنیس" از امام صادق (ع) نقل است که ایشان مرا دیدند در حالی که نزدیک ظهر بود و هنوز برای امر تجارت به حجره خود در بازار مراجعه نکرده بودم. ایشان با دیدن من فرمودند: ( به سمت عزت خود در بامدادان بشتاب! ) تعبیر امام از تلاش اقتصادی بسیار مهم است. تعبیر ایشان از تلاش اقتصادی مفهوم تامین شغل و پیشه و درامد نیست بلکه مفهوم عزت است! فلذا امام نمی فرمایند به سمت شغل خود در بامدادان بشتاب، بلکه تعبیر عزت را به کار می برند. اگر این دیدگاه در بین آحاد امت اسلامی جاری و ساری شود آیا امکان دارد که جامعه اسلامی با تراز منفی تجاری و کسری بودجه مواجه شود؟ چرا هم اکنون تولید روزانه 75 میلیون ایرانی جوابگوی مصرف روزانه آنها نیست؟ و چرا این مصرف روزانه و سالانه با ده ها میلیارد دلار واردات هم تامین نمی شود؟ یک علت مهم آن، این است که ما همانطور که در تربیت دینی نسل های آینده، با همان جدیتی که بعضی مفاهیم دینی را مورد تاکید قرار می دهیم، امر تولید و تلاش اقتصادی را مورد توجه و تاکید و تکریم قرار نداده ایم. جامعه اسلامی یک جامعه تولید کننده است و نه یک جامعه مصرف کننده صرف؛ و تولید درامد و ثروت لزوما به معنای حرص و طمع مال دنیا نیست بلکه می توان تولید ثروت کرد با هدف تامین عزت و مایحتاج خود و امت اسلامی، تولید ثروتی که منجر به کاهش سلطه و نفوذ اقتصادی کفار بر امت اسلامی می شود آیا نمی توان به این امر، واژه جهاد مقدس را اطلاق کرد؟ آیا امروز در جامعه اسلامی ما به همان دیدی که به یک نخبه علمی و یا فعال فرهنگی نگریسته می شود، به یک فعال و نخبه اقتصادی ثروتمند نیز نگریسته می شود؟ باید حقیقتا به این نکته توجه کرد که می توان به فعالیت اقتصادی و تولید ثروت مشغول شد بدون اینکه خوی اشرافیگری و یا سرمایه سالاری بر انسان غلبه پیدا کند. می توان ثروتمند بود و همچنان پیشتاز در عرصه های مختلف اسلام؛ ثروتمند بودن و انقلابی مسلمان بودن هیچ تناقضی با یکدیگر ندارند چرا که نمونه های فراوان و عینی اثبات کننده آن هستند. علی (ع) و دیگر ائمه معصومین (ع) همه در زمان حیات خود به تولید ثروت و فعالیت اقتصادی مشغول بودند و بعضا از ثروتمندان زمان خویش به حساب می آمدند و همواره در خط مقدم مبارزه با کفر نیز حاضر بودند؛ به نحوی که اساسا ماهیت مسلمان بودن بر مبنای حضور آنها در عرصه های مختلف تعریف می شد. امیرالمومنین (ع) ثروتمندی است که خود ساده زندگی می کند و از مال دنیا به یک جامه پشمین و حصیری برای خواب و نان جو و نمک به عنوان طعام قناعت دارد ولی در عین حال چنان ثروتمند است که فقیران مدینه و کوفه پای سفره اطعام او هر روز حاضر می شوند! وی از اطعام مستمندان بیش از تناول طعام لذت می برد و در عین ساده زیستی و قناعت ورزی، چنان به تولید ثروت مشغول است که منفعت بیابان های نخلستان شده و چاه های استخراج آب حفر شده توسط وی، پس از هزار سال هنوز به امت اسلامی نفع اقتصادی می رساند! آری؛ آموزه های اقتصادی اسلام را می باید از نو شناخت و برای فرهنگ و نگرش عمومی حاکم بر آن طرحی نو درانداخت.