حافظ خبر // یادداشت به قلم دکتر مجتبی اشرافی
کافی شاپ، رستوران، کافه کتاب و ... به مکان هایی برای تجربه ی رفتارهای اجتماعی در میان جوانان شهرنشین تبدیل شده است. تجربه ی داشتن یک پاتوق، ارتباط گیری با گروه کوچکی از دوستان یا هم سالان که اگر در مهندسی فرهنگی ایرانی-اسلامی به آن بی توجهی شود، دردی بر دردهای اجتماعی این اجتماع فرهنگی نابسامان شده می افزاید.
صاحبان کافی شاپ ها برای دوام و بقای خود نیاز به سود بیش تر دارند. مشتریانی هم هستند که می خواهند مکانی آرام و دنج برای خلوت کردن خود بیابند، یا کسانی هم هستند که در مشغله ی روزانه ی خود به یک صندلی و یک میز و نوشیدن یک فنجان چای یا قهوه یا دم نوش حتی برای پنج دقیقه نیاز دارند. هم چنین نویسندگان، علاقه مندان به مطالعه، شطرنج بازان و حتی بازاریاب های شبکه ای برای برگزاری جلسات خود و یا مصاحبه های شغلی، محیط کافه ها را مکان هایی دنج برای مقاصد و اهداف خود می دانند.
زندگی کافه ای در میان اقشار مختلف جامعه ی ایرانی در حال گسترش است و حتی برخی از پیران بازنشسته و پارک نشین را مجذوب خود ساخته است. اما در این بین، در فرهنگ شهرنشینی ایران معاصر، آنچه به عنوان زندگی کافی شاپی خودش را نشان داده، روابط اجتماعی جوانان و تمایل به داشتن یک پاتوق ثابت برای تجربه های ارتباطی است. گذراندن ساعت ها وقت در کنار دوستان در یک مکان عمومی، برگزاری جشن تولد، قرار ملاقات های عاشقانه، خوردن و نوشیدن و احیاناً انجام بازی های گروهی، گپ های دوستانه و در اغلب اوقات هم صحبتی با جنس مخالف و یا فرآهم آمدن مقدمات لازم برای ورود به روابط خصوصی تر، قرارهای نامزدی و ... در زمره ی زندگی کافه ای قرار می گیرند.
مشتریان کافه و رستوران، اغلب یا ثابت هستند و یا اینکه از روی تنوع تمایل دارند تا مکان های مختلفی را تجربه نمایند. امّا داشتن مشتریان ثابت و اغلب جوان و وفادار به کافه، از اهداف و ایده آل های صاحبان اینگونه مکان ها می باشد. بنابراین، کافه دارها برای نگه داشت مشتریان خود به هر ترفندی دست می زنند، از دادن تخفیف های ویژه به مشتریان ثابت تا اجازه استفاده طولانی مدت از فضای کافه و نشستن در آنجا بدون دادن هزینه اضافی، پخش موسیقی زنده و یا موسیقی منتخب و جوان پسند، طراحی دکوراسیون داخلی سنتی تا مدرن و یا حتّی چشم پوشی از بسیاری از ناهنجاری های اخلاقی و بعضاً منافی فرهنگ و یا هرنوع خلاقیت دیگری که بتواند در جذب مخاطبان جوان مؤثر واقع شود.
این جاست که مهندسی فرهنگی متولیان و ناظران امر مورد محک و آزمایش قرار می گیرد. در این مورد بخصوص، نه می توان مانند موارد مشابه از قوه ی منکراتی استفاده کرد و نه می توان با اجبار و آمرانه رفتار نمود. بنابراین برای نگه داشت فضای عمومی کافه ها و جلوگیری از خصوصی و مخفی شدن چنین مکان هایی، لازم است که نظارت های فرهنگی دقیق تر و دادن مجوز به افراد صالح و بی حاشیه در اولویت قرار گیرد. خانواده ها نیز الزاماً بایستی فرزندان خود را در استفاده از چنین مکان هایی راهنمایی نموده و آنها را نسبت به مشکلات و ناهنجاری های احتمالی آگاه نمایند.
💡درمجموع، هنوز نمی توان در رابطه با مشکل یا موقعیت بودن این نوع تجربه ی اجتماعی جوانان ایرانی نظری قطعی داد. امّا با توجه به سابقه ی تاریخی قهوه خانه ها و شب نشینی های ایرانیان در چنین مکان هایی، نقالی و شاهنامه خوانی و در برخی موارد انجام امور عام المنفعه، گلریزان و ... و با الگوبرداری از این سوابق مثبت فرهنگی-تاریخی، با برنامه ریزی و مدیریت فرهنگی زندگی کافه ای و تأکید بر هنجارهای دینی-اسلامی، می توان برای تربیت و تعالی اجتماعی و رشد شخصیت جمعی جوانان و تجربه های مشترک اجتماعی و مثبت در بین آنها، زندگی کافه ای را به عنوان یک فرصت تلقی نمود.