رحمة للعالمیندر ماه ربیع الاول سال عام الفیل، حادثه ای شگرف رخ داد که تاریخ بشریت را می توان به پیش و پس از آن تقسیم بندی نمود. خاتم النبیین و اشرف مخلوقات، محمد مصطفی (ص) در چنین روزی پای بر عرصه هستی و نهاد و هر آنچه خدا آفریده است را به نور خود مزین نمود. ولادت رسول خدا (ص) در روایت ابن اسحاق، روز دوشنبه 12 ربیع الاول «عام الفیل»دانسته شده است. این در حالی است که بر اساس محاسبه محمد حمیدالله سالروز دقیق تولد آن حضرت، 17 ربیع الاول دانسته شده است.صفحات تاریخ گواهی می دهند که میلاد پیامبران با حوادث و رویدادهای خارق العاده ای همراه بوده است. مثلا میلاد حضرت موسی (ع) در زمانی رخ داد که حکومت وقت گروهی را مامور کرده بود تا تمام نوزادان ذکور بنی اسرائیل را ذبح کنند، دوران بارداری حضرت مریم(ع) و تولد حضرت مسیح (ع) با یک رشته حوادث عظیم و چشمگیر که مخالف قوانین عادی است همراه بوده است. مادر وی بدون آنکه با مردی ازدواج کند آبستن گردید، وضع به گونه ای بود که احدی از بنی اسرائیل از حمل او آگاه نبود، و او در نقطه ای خلوت وضع حمل کرد، خدا به او دستور داد که درخت خرمای خشکیده را تکان دهد تا رطب خرمای تازه از آن فرو ریزد، آنگاه فرزند خویش را به سوی قوم خود آورد، سیل اعتراض ها آغاز گردید، او برای دریافت پاسخ به نوزاد خود "مسیح" اشاره کرد که سئوال های خود را از او بپرسید. ناگهان نوزاد لب به سخن گشود و گفت: من بنده خدا هستم کتاب (انجیل) به من داده شده و از پیامبران می باشم، خدایم مرا به نماز و زکات امر فرموده است.فاکهی میگوید مردم مکه براین باورند که این شعب از آن بنی هاشم بود که سپس به فرزندش عبدالمطلب رسید و اومیان فرزندانش تقسیم کرد و محمد (ص) هم حق پدرش را از آنجا داشت.( فاکهی: 265.3 ).گفتهاند کهآن حضرت حق خود را بخشید و بیشتر یا همه شعب زمانی از عقیل بن ابیطالب بود.گفتهاند که معراج پیامبر هم از شعب ابیطالب بوده است. (همان).واقدی از امام باقر (ع) روایت کرده است که محمد (ص) روز دوشنبه دهم ربیع الاولتولد یافته و اصحاب فیل در محرم آن سال بود که به مکه آمدند و میان آمدن اصحاب فیل و تولد حضرت 55 شب فاصله بوده است.ابومعشر مدنی، سیره نویس دیگر مدنی، روز تولد پیامبر را دوشنبه دوم ربیع الاول دانسته است.برخی از منابع دوازده ربیع الاول و برخی هفدهم آن ماه را روز تولد محمد (ص)دانستهاند.در حال حاضر، اهل سنت روز دوازدهم و شیعیان هفدهم را جشن میگیرند.همه منابع متفق هستند که محمد (ص) در عام الفیل به دنیا آمده است.
آمنه میگوید که در وقت تولد فرزندش، همراه او نوری آمد که کاخها و بازارهای شام را روشن کرد و من گردن شتران را در بُصْری میدیدم.او گفت: در وقت ولادت فرزندم، گویی شهابی از من سر زد که تمام زمین را روشن کرد. همچنین نقل شده است که بعد از ولادت، سرپوشی بر او گذاشتم، سرپوش به یکطرف افتاد. نگاه کردم، دیدم چشم گشوده و به آسمان مینگرد. ابن اسحاق میگوید: وقتی آمنه وضع حمل کرد، به عبدالمطلب که همراه برخی ازبزرگان قریش در حِجْر اسماعیل نشسته بود، پیغام فرستاد که فرزندی برای تو متولد شده، بیا و او را بنگر.او آمد و به غلام نگاه کرد و آمنه آنچه را که در وقت حمل دیده بود و بهاو گفته شده بود و آنچه به او در باره نامگذاری فرزندش به او دستور داده شده بود که نامش را احمد بگذار، برای عبدالمطلب بیان کرد. برای نوزاد، نام محمد و احمد و کنیه ابوالقاسم برگزیده شد.بعدها که فرزندی برای یکی از انصار به دنیا آمد، نامش را محمد گذاشت. دیگران گفتند که باید از پیامبر (ص)بپرسیم.وقتی پرسیدند، فرمود گذاشتن نام من بر دیگران رواست.ابن اسحاق میگوید: [راویان] چنین میپندارند که عبدالمطلب او را گرفت، به داخل کعبه برد و در آنجا ایستاده دعا کرد و به خاطر آنچه به او اعطا گشته شکر گزاری نمود.پس از آن بچه را نزد مادرش آورد و به او داد و به دنبال دایه برای رسول خدا (ص) گشت.اصولا لازم نیست که حوادث در همان روز وقوع مایه عبرت و وسیله پند و اندرز گردد، بلکه کافی است که حادثه ای در سالی رخ دهد و پس از سالیان درازی از آن بهره گرفته شود. مردم عصر رسالت و یا کسانی که پس از آن آمده اند وقتی ندای مردمی را می شنوند که با تمام قدرت به ضدیت با بت پرستی و ظلم و بیدادگری برخاسته است آنگاه که سوابق زندگی او را مطالعه و بررسی می کنند، ملاحظه می نمایند که در شب میلاد این مرد، حوادثی رخ داده است که با دعوت او کاملا هماهنگ است، طبعا تقارن این دو نوع حادثه را نشانه راستگویی او می گیرند و به تصدیق او بر می خیزند.وجود شریف حضرت محمد(ص) که بهانه خلقت است فصل جدیدی در زندگی بشریت به وجود آورد. تعالیم وسیع و گسترده ایشان همچو خورشید در شب های تاریک و ظلمانی تابید و انسانیت را احیا نمود. در روزگاری که اشرافی گری و تجملات ملاک ارزش انسان ها بود، زواید معیشت را از زندگی خود حذف نمودند و با وجود اینکه با کوچکترین اراده می توانستند خزاین عالم را در اختیار داشته باشند، ساده و بی آلایش بودند. در دوره ای که دختران حق زندگی نداشتند و زنده به گور می شدند ایشان دختر اطهر خود را تکریم نمودند و بر دستانش بوسه زدند. برادری و برابری را جایگزین برده داری و نژاد پرستی نمودند.از جاهلیت آغازین تا جاهلیت مدرنجنگ های خونین و دراز مدت را به مودت و دوستی مبدل ساختند و دو قبیله اوس و خزرج را که سالیان سال با هم در جنگ بودند، به صلح و دوستی رهنمون ساختند. خداپرستی و وحدانیت را جایگزین شرک و بت پرستی نمودند و قلب انسان ها را با نور خدا روشن و منور ساختند. در عصر بی سوادی و جهالت مردم را به کسب علم و دانش توصیه می کردند؛ «حتی اگر در چین باشد». این تنها قطره ای از دریای نعمتی بود که «ارحم الراحمین» با عطای «رحمه للعالمین» به بشریت کرامت نمود. نعمت بزرگ و وصف ناشدنی، که خدا به خاطر عطای او بر مومنین منت نهاد: «لقد من الله علی المومنین اذ بعث فیهم رسولاًمن انفسهم.»و اما امروز؛ در عصر فراصنعتی و در هزاره سوم نیز بشر درجاهلیت به سر می برد؛ جاهلیتی مضاعف و مدرن. جاهلیتی که به برکت! استعمار و استثمار اخلاقی و فرهنگی غرب و به واسطه زیاده خواهی و دنیا طلبی ایجاد شده است. امروز نیز ارزش های اخلاقی در جوامع مختلف رنگ باخته است. جاهلیت مدرن نیز دختران را زنده به گور می کند؛ نه جسم آنها را بلکه روح و روان وشخصیت و عفت آنان را. در عصر جدید هم شاهد جنگ های خونین طولانی هستیم؛ این بار با شعار دموکراسی، عدالتخواهی و بشر دوستی. شاهد شکنجه ضعیفان هستیم؛ این بار در زندان ابوغریب یا گوانتانامو. در عصر جدید هم بر سر پیامبر اکرم (ص) خاکستر می ریزند اما به شیوه خود؛ با کتاب، با فیلم سازی، با اهانت، با هتاکی و ... .باید بار دیگر دست به دامن «شمع جمع آفرینش» شویم. همان وجود شریفی که تا ابد «چراغ افروز راه اهل بینش است» و همان پیامبر رحمتی که همواره نگران انسان هاست. امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند دستیازی به سیره نبوی هستیم تا از جهالت رها شویم و به مکارم اخلاقی دست یابیم. تنها اوست که مکارم اخلاق را می تواند به اتمام برساند. باید تلاش کنیم تا زمینه ظهور و بروز سیره آن حضرت فراهم شود. باید آموزه های ایشان را برنامه زندگی خود قرار دهیم که به واقع اکنون بیش از هر زمان دیگری محتاج توجه و عنایت خاص حضرتش هستیمصادق آل محمد(ع) منادی وحدت بین مسلمیندر عصر امام صادق علیه السلام، كه عباسیان به بهاى خون علویان و فاطمیان و هواداران ایشان، بر كرسى خلافت دست یافته و همانند اسلاف امویشان براى تحكیم پایه هاى سلطه، باز خون مى ریختند و به همین هدف مى خواستند مردم را به نوعى، مشغول كنند لذا بازار مكتبهاى گوناگون فقهى، كلامى و فلسفى و حتى الحادى را رواج مى دادند و هر كس با گرد آوردن عده اى در اطراف خود با اندك مایه اى، مذهبى مى ساخت و پیروانى به دنبال خود مى كشید، امام به جهاد فرهنگى پرداخت و در حد توان جلو اختلافات بیشتر و براندازه تر را گرفت.معتزله از جمله فرقه هایى بودند كه در آن روزگار با انشعاب و اعتزال و ایجاد تفرقه و جدایى، با نظراتى من عندى و بى پایه، بنیاد فكرى خاصى را پى ریختند. این جمعیت گفتگویى با امام ششم علیه السلام كرده اند كه نقش تقریب و توحید را بخوبى ترسیم مى كند. عمروبن عبید، سخنگوى معتزله چنین آغاز سخن مى كند:مردم شام، خلیفه را كشته اند و خداوند جمعیت ایشان را درهم ریخته و پراكنده شان فرموده است و ما اندیشیدیم و مردى را جستیم كه داراى مردانگى، عقل و دین است و براى خلافت و رهبرى مناسب و شایسته. و او محمدبن عبدالله بن حسن است. ما در اطراف او گرد آمده ایم و مى خواهیم با او بیعت كنیم و آن گاه هدفمان را آشكار سازیم و دست به انقلاب زنیم و مردم را به پیروى او فراخوانیم. هر كس پذیرفت و با ما شد چه بهتر و هر كه نه بر ما و نه با ما بود ما را كارى با او نیست ولى كسانى كه در برابر ما بایستند و به مخالفت با ما برخیزند با آنان پیكار خواهیم كرد.ما خواستیم این مطلب را اول بار با شما در میان بگذاریم چون شما پیروان فراوانى دارید و داراى فضیلت و ارزش هستید و ما از مشورت با شما و نظر صائبتان بى نیاز نیستیم.پس از پایان سخنان نماینده جماعت معتزله، امام صادق علیه السلام خطاب به حاضران چنین فرمود: آیا همه شما با اظهارات عمروبن عبید موافق هستید؟ و پس از آنكه پاسخ شنید آرى به حمد و ثناى خداوند و سلام و درود بر پیامبر اكرم، پرداخت و چنین فرمود:ما اهل بیت پیغمبرصلى الله علیه وآله موقعى كه خداوند معصیت شود، به خشم مى آییم و وقتى مردم از او اطاعت كنند و فرمان ببرند، راضى و خشنود مى گردیم. اى عمرو! به من بگو اگر مسلمانان، حق حاكمیت و رشته زمامدارى را به تو واگذارند و تو بدون زحمت و جنگ، زمام امور را به دست گیرى و به تو گفته شود آن را به هر كه مى خواهى واگذار كن آن را به چه كسى تحویل مىدهى؟عمروبن عبید گفت: آن را به شور مى گذارم تا مسلمانان پس از رایزنى، فردى را از میان خود برگزینند.امام صادق علیهالسلام فرمود: آیا با همه مسلمانان اعم از فقها و دانشمندان و صلحا و نیكان و قریش و جز ایشان به رایزنى مى پردازى؟ عمرو پاسخ داد. آرى با همه مسلمین به شور مىنشینم و میان عرب و عجم فرقى نمى گذارم.اما صادق علیه السلام در ادامه سخن چنین فرمود: آیا تو ابوبكر و عمر (خلیفه اول و دوم) را تولى مى كنى و یا از عملكرد ایشان تبرى دارى؟ عمرو در پاسخ گفت: من آن دو را دوست مى دارم و عملكردشان را درست مى دانم.امام فرمود: اگر تو از آن دو و عملكردشان تبرى داشتى مانعى نداشت كه مخالف آنان سخن بگویى ولى پس از آن كه آنها را دوست مى دارى و به عملكردشان خرسندى چطور برخلاف روش ایشان رفتار مى كنى؟! عمر با ابوبكر بیعت كرد بى آن كه با مردم مشورت كند. سپس ابوبكر هم بدون رایزنى با احدى، خلافت را به عمر برگردانید و خلیفه دوم نیز به هنگام مرگ خلافت را میان شش تن به شورا گذاشت و از انصار جز شش نفر قرشى را داخل نكرد و درباره اعضاى شورا هم توصیهاى كرد كه گمان ندارم تو و دیگر همفكرانت آن را بپذیرید. عمرو پرسید او چه كرد؟ امام صادق فرمود: او صهیب را فرمان داد كه سه روز با مردم نماز گزارد و آن شش تن به شور بپردازند و جز پسرش احدى در آن رایزنى شركت نكند و خودش حق انتخاب شدن نداشته باشد. عمر تاكید كرد كه اگر سه روز بگذرد و شورا به نتیجه اى نرسد، گردن هر شش نفر زده شود و اگر پیش از سه روز، چهار تن از شش تن وحدت نظر داشته باشند و دو تن دیگر مخالفت كنند گردن آن دو نفر را بزنند. آیا شما با چنین شورایى موافق هستید؟ و آن را درست مى دانید؟! معتزلیان همگى یكصدا گفتند نه ما به چنین شورایى معتقد نیستیم.امام صادق علیه السلام فرمود: اى عمرو! از این مطلب بگذریم، اگر فرضا مردم با آن كس كه شما براى امامت و رهبرى برگزیدهاید، بیعت كردند و حتى دو نفر هم به مخالفتبا شما برنخاستند، هر گاه به مشركان برخوردید و آنها اسلام را نپذیرفتند و جزیه هم نپرداختند، آیا شما و صاحبتان علم و دانش آن را دارید كه به روش رسول خدا درباره آنان عمل كنید؟ عمروبن عبید گفت: البته، آرى. امام فرمود: چه مىكنید؟ عمرو پاسخ داد: آنان را به پذیرش اسلام فرا مىخوانیم و اگر امتناع كردند وادار به پرداخت جزیه مىكنیم. امام فرمود: اگر مجوسى بودند و اهل كتاب نبودند و یا آتش پرست، گاو و گوسالهپرستبودند و اهل كتاب نبودند، چطور عمل مىكنید؟ عمرو پاسخ داد: كه برابر عمل مىكنیم و فرقى میان آنها نیست. امام صادقعلیهالسلام پرسید: آیا قرآن مىخوانید و با آن آشنا هستید؟ عمرو گفت: آرى. امام گفت: بخوان، "قاتلوا الذین لایؤمنون بالله ولا بالیوم الاخر ولایحرمون ما حرم الله ورسوله ولایدینون دین الحق من الذین اوتوا الكتاب حتى یعطوا الجزیة عن یدوهم صاغرون " التوبة /92 . یعنى: با كسانى از اهل كتاب كه به خدا و روز آخرت باور ندارند، حرام خدا و رسول را پاس نمىدارند و به دین حق نمىگروند بجنگید و قتال كنید تا با خفت و خوارى جزیه بپردازند.پس خداوند فقط در مورد اهل كتاب چنان فرموده است لیكن شما بین اهل كتاب و دیگران در پرداخت جزیه فرقى نمىگذارید و همه را برابر مىدانید.عمرو گفت: نظر ما چنین است. امام پرسید: این علم و دانش را از كى آموختهاى؟ عمرو گفت: همه مردم چنین مىگویند. امام فرمود: از این موضوع هم بگذریم. اگر آنان جزیه نپرداختند و شما با ایشان پیكار كردید و غلبه یافتید و غنایمى به چنگ آوردید، آن غنیمتها را چه مىكنید؟ عمرو گفت: یك پنجم آن را كنار مىگذاریم و چهار پنجم را میان همه جنگجویان و سربازان قسمت مىكنیم؟ امام پرسید: غنایم را به طور برابر میان همه جنگندگان تقسیم مىكنید. عمرو گفت: آرى. امام فرمود: تو با این وضع، با عملكرد رسول خدا مخالفت مىكنى و داور میان من و تو در این مساله فقها و دانشمندان مدینه هستند. تو مىتوانى از ایشان بپرسى و آنان اختلاف ندارند كه رسول اكرم با عربهاى بادیه (مشركین) صلح كرد و توافق فرمود كه آنان در سرزمین خود باقى بمانند و هجرت نكنند به این شرط كه اگر دشمنى قد علم كند، آنان پیامبر را در سركوبى دشمن یارى كنند و از غنایم هم بهرهاى نداشته باشند. لیكن تو مىگویى غنایم جنگى میان همه كسانى كه در جنگ شركت جستهاند برابر تقسیم مىشود پس با روش و رفتار پیامبر با مشركان مخالفت مىكنى.امام صادق علیهالسلام فرمود: از این مطلب نیز بگذریم نظر شما در صدقه چیست؟عمرو آیه صدقه را تلاوت كرد: "انما الصدقات للفقراء والمساكین والعاملین علیها... " التوبة /60. یعنى: صدقهها از آن تهیدستان و مستمندان و كسانى است كه آن را گرد مىآورند و كارگزارند....امام فرمود: درست است. لیكن، چگونه تقسیم مىكنید. عمرو گفت: آن را هشت جزء مىكنیم و به هر یك از هشت گروه یك جزء مىدهیم. امام صادق علیهالسلام فرمود: اگر یك گروه و یك صنف ده هزار نفر بودند ولى صنف و گروه دیگر فقط یك و یا دو و حداكثر سه نفر بودند باز به این یكى، دو و یا سه نفر معادل آن ده هزار نفر مىپردازى؟ عمرو گفت: آرى چنین مىكنیم.امام صادق علیهالسلام فرمود: تو میان شهرنشین و صحرانشین فرق نمىگذارى؟ عمرو گفت: نه. امام فرمود: پس تو در همه كارهایت مخالف سیره و عملكرد رسول خدا، عمل مىكنى چون او زكات صحرانشینان را به فقرا و مستمندان روستا و صحرانشینان مىداد و زكوة شهرنشینان را به تهیدستان و فقراى شهرى مىداد و هرگز هم برابر تقسیم نمىكرد بلكه آن را به اندازه موجود براى افراد حاضر تقسیم مىفرمود. اگر در این مساله نیز شك و تردید دارى از فقهاى مدینه مىتوانى بپرسى كه آنان در این موضوع اتفاقنظر دارند.آن گاه امام رو به عمروبن عبید و دیگر همراهان و همفكران او كرد و فرمود: "اتق الله یا عمرو! و انتم ایضا ایها الرمط فاتقوا الله فان ابى حدثنى و كان خیر اهل الارض و اعلمهم بكتاب الله و سنة رسوله ان رسول الله قال من ضرب الناس بسیفه و دعاهم الى نفسه و فى المسلمین من هو اعلم منه فهو ضال متكلف " (5) یعنى: اى عمرو! از خدا بترس و شما اى ماعتحاضر، از خدا پروا كنید و از كیفر و خشم او بترسید. پدرم كه بهترین مردم روى زمین بود و به كتاب خدا و سنت رسول او، داناترین بود به نقل از رسول اكرم فرمود: هر كه شمشیر به روى مردم بكشد و آنان را به سوى خود فراخواند در صورتى كه در میان ایشان كسى وجود دارد كه از وى داناتر است، چنان كس گمراه و متكلف مىباشد.آیا آموزهاى جامعتر از این براى حفظ وحدت و صیانت اتحاد و اتفاق جامعه مىتوان ارائه داد؟ و آیا امام صادق علیهالسلام در این گفتگوى پربار، روى اصلى ترین مساله اجتماعى انگشت نگذاشته است؟ و چه زیبا فرمودهاند كه اگر نادان ساكت مىنشست و دم نمىزد و ادعایى نمىكرد، اختلاف، براندازى مىشد و ریشهكن مىگردید. چون عمدهترین عامل اختلاف و چندگانگى در هر محیط و جامعهاى از آنجا ناشى مىشود كه فرد و یا افراد بىكفایت مدعى مقام و منصبى مىشوند و بدون صلاحیت لازم و كارآیى متناسب، قدم جلو مىگذارند و در نتیجه خود گمراه مىشوند و جامعهاى را به دنبال خود تباه مىسازند.
متعجبم که چگونه دشمنان میتوانند بین مذاهب اسلامی تفرقه ایجاد کنندمرجع عالی شیعیان تاکید کرد: اختلاف حقیقی بین شیعه و سنی وجود ندارد و من خادم همه عراقیها [اعم از شیعه و سنی] هستم.وی افزود: من همگان را دوست دارم و دین همان محبت است و متعجبم که چگونه دشمنان میتوانند بین مذاهب اسلامی تفرقه ایجاد کنند.حضرت آیتالله سیستانی که برای نخستین همایش علمای شیعه و سنی پیام فرستاده، تصریح کرد: اینگونه مجالس و دیدارها مهم و مفید است چراکه سنی و شیعه میفهمند که اختلاف حقیقی بین آنها وجود ندارد و نقاط اختلاف تنها در مباحث فقهی است.وی افزود: شیعیان باید از حقوق اجتماعی و سیاسی اهل سنت قبل از حقوق خود دفاع کنند و گفتمان ما دعوت به وحدت است.آیتالله سیستانی تاکید کرد: همانگونه که قبلا هم گفتهام میگویم نگویید «برادران ما اهل سنت» بلکه بگویید «جان ما اهل سنت» و من به خطابه ائمه جمعه اهل سنت بیش از خطبای شیعه گوش میدهم و ما بین عرب و کرد تفاوتی قائل نیستیم و اسلام همه ما را جمع کرده است.وی با اشاره به مباحث فقهی اهل سنت افزود: ما در کعبه، نماز، روزه و … یگانه هستیم و هنگامی که برخی از اهل سنت در نظام سابق(دوران صدام) به من میگفتند ما شیعه شدیم میپرسیدم چرا؟ و آنها میگفتند برای ولایت اهلبیت(ع) و من میگفتم ائمه [چهارگانه] اهلسنت از ولایت اهلبیت(ع) دفاع میکردند.آیتالله سیستانی ادامه داد: گورهای دستهجمعی [عراق] هم اهلسنت و هم شیعیان را در بر دارد و من با همه کسانی هستم که به دنبال حقوقشان هستم.