اما از آنجا که این تصور، بین برخی از طرفداران دیروز محمود احمدی نژاد دارد جا باز می کند که گویی، وی آنچنان هم که افکار عمومی فکر میکند در حال ساختارشکنی نیست.
"حافظ نیوز" ::: حجت الاسلام انجوی نژاد مدیر کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز و روحانی با اخلاصی که طی این سالها، تلاش زیادی برای تعالی فرهنگی نسل جوان انجام داده، طی یادداشتی به نقد رفتار و عملکرد این روزهای احمدی نژاد پرداخته و سعی کرده است به صورت همزمان، هم احمدی نژاد را محکوم کند و هم از او دلجویی و به نوعی دفاع نماید و بگوید احمدینژاد کموبیش حق هم دارد که علیه نظام اسلامی بشورد و ...
اما از آنجا که این تصور، بین برخی از طرفداران دیروز محمود احمدی نژاد دارد جا باز می کند که گویی، وی آنچنان هم که افکار عمومی فکر میکند در حال ساختارشکنی نیست، ذکر چند نکته ضروری به نظر میرسد:
میگویند نظام از سال ۹۲ احمدینژاد را دور انداخت! و به او هیچ پُست و منصبی نداد! جالب است که همین دیدگاه را بسیاری از اصلاحطلبان درباره #سید_محمد_خاتمی در سال ۸۴ داشتند و فکر میکردند نظام، خاتمی را برای همیشه به بایگانی سپرده و دیگر قرار نیست دیگر نامی از او به میان بیاید و البته همه نیک میدانیم واژه نظام در نظر آنهایی که که میگویند: نظام خاتمی و احمدینژاد را بایکوت کرد چه کسی است! اما آیا نظام(بخوانید رهبری) واقعا خاتمی و احمدینژاد را پس از اتمام دوران ریاست جمهوریشان بایکوت کرده و تنها گذاشته است؟
این سوال را به شیوه بهتری هم میتوان مطرح کرد: آیا احمدینژاد و پیشتر از او، خاتمی تصمیم گرفتند نظام را تنها بگذارند و با عبور از ولی فقیه، شخص رهبری را بایکوت و در منگنه قرار دهند و یا اینکه نظام و رهبری با آنها چنین کرد؟
چه کسی بر خلاف کلام و نظر رهبری، تصمیم به عزل وزیر اطلاعات گرفت و سپس خانهنشین شد و سرانجام یکشنبه سیاه مجلس را رقم زد و #همه را به مشایی فروخت و حتی نظر رهبر انقلاب که صراحتا اعلام کرده بودند: "حضور مشایی در دولت بر خلاف مصلحت جنابعالی و دولت و موجب اختلاف و سرخوردگی میان علاقمندان به شماست" را نشنیده گرفت و منابع مالی و اطلاعاتی کشور را در اختیار حلقهای قرار داد که حداقلش این بود که رهبر انقلاب نسبت به حضور آنها در دولت بدبین و به احمدینژاد هشدار داده بود؟
همین اتفاق سالها پیش از این به نوعی برای خاتمی و یارانش اتفاق افتاد. همانهایی که در دوران اصلاحات پروژه عبور از رهبری و استحاله از درون را کلید زدند و در ادامه با بحران آفرینیهایی مثل قتل های زنجیره ای و فتنه 78 و حتی پس از اتمام دوران ریاست جمهوری خاتمی، با ایجاد و دامن زدن به فتنه 88 عملا تبدیل به باغی انقلاب شدند.
حال باید صادقانه به این پرسش پاسخ داد که چه کسی، آن دیگری را تنها گذاشته است؟ آیا این تصور کودکانه در برخی وجود دارد که نظام باید از کسانی که عامدانه از رهبری فاصله گرفته و هزینهتراشی میکنند و هیچ اِبایی ندارند که اپوزسیون نظام نامیده شوند، همچنان در سطوح عالی استفاده کند؟!
به ادبیات این روزهای مشایی، بقایی و احمدی نژاد نگاهی بیندازید:
یکی با افتخار میگوید دستاورد اقدامات اخیر ما این بود که بسیاری از کسانی که معتقد به نظام و ولایت بودند الان دچار شبهه شدهاند! آیا رویکردی که چنین دستاورد فاجعهباری داشته افتخار است؟
آن دیگری میگوید اگر دستگاه قضایی به سراغم بیاید اسناد فوق محرمانهای را منتشر میکنم تا پایههای نظام بلرزد! یا آن دیگری میگوید اولین شبههها درباره حاج قاسم سلیمانی را ما داریم ایجاد میکنیم!! اسم این ادبیات و اینقبیل رفتارها و رویکردها اگر خیانت نیست پس چیست؟
زجرآور است که پایان کار بزرگمردی که برای رای آوردنش، در سال ۸۴ مستضعفان به پا خاستند و خانوادههای شهدا نذر و نیاز کردند و مردم به غایت او را دوست داشتند، اینچنین تراژدیک و تاسفبار باشد اما هنگامی که خود احمدینژاد چنین میخواهد چه باید کرد؟!