۰
plusresetminus

گفتند چون تابلوي شما ميرشكاك است حمايت نمي‌كنيم/ ميرشكاك 20 سال پيش پته مهاجراني را ريخت روي آب!/همه از میرشکاک گفتند، میرشکاک از عزیزی

تاریخ انتشارچهارشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۱ ساعت ۱۱:۰۵
بايد از حضور و شعرخواني و سامان دادن به اولين شب شعر انقلاب در سال 58 شروع كرده باشي تا 33 سال بعد نوبت به خودت برسد. تا تازه نوبتت شود كه به احترامت بايستند و در برابر آزادگي‌ و ايمانت سر تعظيم فرود بياورند. بايد يوسف‌علي ميرشكاك باشي تا حالا بعد از اينهمه سال خون دل خوردن و كم نياوردن در فاصله‌اي قريب به دو ماه، دو بار از تو تجليل كنند. انگار زمانه سه دهه چشم در چشم تو بوده است تا خوب بزرگ شوي، مرد شوي و بعد به قامت يك پهلوان تمام عيار كه در آمدي به يكباره پرده‌ها را كنار بزند تا همه تماشايت كنند. زمانه براي خيلي‌ها انقدر صبر نمي‌كند؛ خيلي‌ها همان يكي دو سال اول مي‌رسند به انتهاي بزرگ شدنشان؛ اما تو هنوز جا داشت بزرگ شدنت، سي و سه سال جا داشت و هنوز دارد. يوسف‌علي ميرشكاك پهلوان عرصه ادب است و بايد هم از سعيد قاسمي و نادر طالب زاده گرفته تا عليرضا قزوه و مسعود ده‌نمكي زير سايه چند نخل جمع شوند و از پهلواني‌هاي او بگويند. ميرشكاك كه قريب دو ماه پيش در جشنواره شعر انقلاب مورد تجليل قرار گرفته بود، اينبار در نخلستان موسسه اوج و در سومين شب شاعر از او تقدير شد. يوسف شعر انقلاب ديشب همان ميرشكاكي بود كه همه مي‌شناختند، حتي ظاهر و لباسش! در این مراسم شاعرانی همچون علیرضا قزوه، مصطفی محدثی خراسانی، علی‌محمد مودب، جواد محقق، ناصر فیض، محمدعلی مجاهد(پروانه) و تنی چند از شخصیت‌های ادبی حضور داشتند و به شعرخوانی پرداختند. همچنین احسان محمدحسنی، رئیس سازمان هنری رسانه ای اوج ؛ سردار حاج سعید قاسمی؛ نادر طالب‌زاده، مستندساز؛ غلامعلی کویتی‌پور، مداح و جواد محقق، شاعر و نویسنده از دیگر مهمانان این مراسم بودند. مجاهدی: میرشکاک جرعه جرعه بلاهای فرهنگ عاشورا را چشیده است در ابتدای این مراسم محمدعلی مجاهدی شاعر آیینی گفت: استاد میرشکاک به معنای واقعی کلمه در مقوله ولایت آن هم ولایت اهل بیت (ع) معنا می‌شود. این شاعر آیینی کشور با بیان اینکه هیچ شخصیتی دارای صفات «اضداد» نبوده است، افزود: تنها امام علی (ع) هستند که هم تجلی‌گاه صفات جمالیه و هم صفات جلالیه ربوبی بوده‌اند. وی اضافه کرد: میرشکاک که دارای منش‌های جلالی و جمالی است؛ ریشه در قبض و بسط‌هایی دارد که خداوند برای بندگان مقرب خود قرار می‌دهد. مجاهدی با اشاره به اینکه این منش ریشه در هویت جلالی و جمالی حضرت حق دارد اظهار کرد: هرچه نصیب و سهم انسان از این دو کانون افزایش یابد به همان اندازه بصیرت و عیار معرفتی او بالا خواهد رفت. این شاعر آیینی کشورمان تصریح کرد: به وضوح این دو ویژگی صفات الهی در وجود میرشکاک مشاهده می‌شود. وی با بیان اینکه هرچه میرشکاک دارد از فرهنگ عاشورا است، افزود: او جرعه جرعه بلاهای این راه را چشیده و قدر این بلانوشی‌ها را می‌داند. مجاهدی در پایان ضمن بیان اینکه اگر میرشکاک در سخنان خود از اساتید شرق و غرب یاد می‌کند در نهایت به نماد بسیار روشنی به نام امام حسین(ع) می‌رسیم، خاطرنشان کرد: امیدوارم رهروان این مسیر خطیر با قدرت قدم برداشته و از آثار این شاعر بهره‌مند شوند. ده نمکی: یوسف‌علی میرشکاک آوینی ثانی است مسعود ده نمکی در ابتدای سخنرانی خود با بیان اینکه بسیاری از افراد مدیون میرشکاک هستند گفت: ایشان توانستند ساحت شور و شعور انقلابی را در دهه گذشته پیوند بزنند. این کارگردان سینمای کشورمان با اشاره به اینکه در سال‌های اولیه پس از جنگ، حرف‌های زیادی وجود داشت که مانند بغض در گلو بعضی‌ها باقی مانده بود، افزود: این بغض‌ها تبدیل به فریاد شده که نام آنها را چماق و یا مطالبات انقلابی گذاشتند. وی اضافه کرد: مطالبات انقلابی نیاز به تئوریزه شدن داشت که ما بلد نبودیم و تنها می‌دانستیم که چه چیزهایی می‌خواهیم که آن هم کافی نبود. ده‌نمکی با بیان اینکه افرادی بودند که این پرچم را برافراشتند اما پیوند میان موج اجتماعی و اندیشه ورزی برقرار نمی‌شد، ادامه داد: زمانی که نوع فریادها با قلم میرشکاک در نشریات آن زمان پیوند خورد، شاهد این بودیم که از اندیشه‌های ما بیشتر از شمشیرمان می‌ترسند. کارگردان سه گانه اخراجی‌ها عنوان کرد: ورود میرشکاک به محافل اجتماعی تمرین دموکراسی میان بچه‌های حزب‌اللهی بود که تحمل نقد مخالفان و روشنفکران را افزایش می‌داد. وی یادآور شد: زمانی که نشریه شلمچه را توقیف کردند به برخی از روزنامه‌های اصولگرا گفتم چرا از ما دفاع نمی‌کنید؟که پاسخ دادند: چون تابلوی شما میرشکاک شده است. ده‌نمکی ادامه داد: پس از آن ماجرا در دیدار با مقام معظم رهبری بغض من ترکید و گفتم هم مداحان و هم روشنفکران و هم چنین گروه‌های چپ و راست با ما مخالف هستند که حضرت آقا فرمودند تاوان استقلال است که این اتهامات وجود دارد و این حرکت نشان دهنده استقلال شما است. کارگردان رسوایی اظهار کرد: ورود میرشکاک در کنار افرادی که مطالبات جنگ و جبهه را داشتند از جهت اجحافی که در حق آ‌وینی شده و در اینجا جبران گردید، پراهمیت بوده است.  به این معنا که از اندیشه‌های آوینی در زمینه مطالبات انقلابی استفاده نشد ولی ورود میرشکاک این نقیصه را جبران کرد. ده‌نمکی در پایان خاطرنشان کرد: اگر بگوییم میرشکاک آوینی ثانی است، کم نگفته‌ایم و باید ارزش این استاد را بدانیم. قزوه: گله‌ای که میرشکاک از اوضاع زندگی‌اش داشت علیرضا قزوه با تأکید بر برگزاری نکوداشت‌ها و بزرگداشت‌ها برای شعرا و افراد شاخص گفت: زمانی که قیصر و حسن حسینی در قید حیات بودند، پیشنهاد کردم که برای آنها بزرگداشت برگزار کنیم اما گفتند اینها زنده‌اند و بالاخره این کار انجام شد و اگر قیصر زنده بود، امشب در این مراسم حتما حضور می‌یافت. وی با اشاره به اینکه پشت سر یوسف و امثال ما خیلی حرف است، گفت: این مطالب در حالی عنوان می‌شود که من به‌خاطر دارم زمانی که با یوسف‌علی از سفری از مشهد برمی‌گشتیم، وی در هواپیما به من گله کرد که دیگر پیر شده‌ام و اگر از دنیا بروم نگران معیشت و سرنوشت خانواده‌ام هستم. وی با بیان اینکه در این روزگار به نام شعر کارهای مختلف و بیهوده‌ای صورت می‌گیرد از پیشنهاد خود به وزیر ارشاد یادآوری کرد و گفت: به وزیر پیشنهاد کردم به جای اینکه این همه کتاب در خصوص حافظ و سعدی تهیه شود، این مبالغ را هزینه افرادی مانند یوسف‌علی میرشکاک کنید. قزوه با بی‌اثر خواندن برخی اقدامات ظاهری از طرف مسئولین در مورد بزرگان ادبی کشور تصریح کرد: پیام رئیس جمهور به وزیر ارشاد به درد امثال خلیل عمرانی نمی خورد و باید قدر این افراد و شعرای والامقام را به معنای واقعی بدانیم. این شاعر انقلابی کشورمان در پایان تأکید کرد: اگر امثال یوسف‌ها را اروپا داشت روی سر می‌گذاشت و به نامشان خیابان درست می‌کرد اما ما چنین کارهایی بلد نیستیم. سعید قاسمی: میرشکاک با مقالاتش پته امثال مهاجرانی را روی آب ریخت همچنین سعید قاسمی در این مراسم شناخت یوسف‌علی میرشکاک را یکی از برکات شهادت مرتضی آوینی برای خود دانست. وی با اشاره به پیچیدگی روزگار فعلی کشور گفت: در چنین روزگار عجیب و غریبی که ما در خصوص قهرمانان فرهنگی کشور که خط نگهدارند، غفلت می‌کنیم باید بدانیم که این افراد برج‌هایی هستند که در این روزگار، ما حق را از باطل تشخیص دهیم. وی با اشاره به سوابق میرشکاک در عرصه‌های مختلف کشور خصوصا دوره موسوم به توسعه در کشور گفت: امثال میرشکاک از 20 سال پیش گیر و پیچ‌هایی که الان درگیر آن هستیم را می‌دیدند. سعید قاسمی خیانت‌های وزیر ارشاد دولت خاتمی را یادآور شد و گفت: آقا یوسف پته این آدم را همان زمان که هیچ کس تشخیص نمی‌داد، با مقالات مختلف روی آب ریخت و روشنفکری یعنی همین. این فعال فرهنگی کشور از اینکه امثال مهاجرانی در دوره‌های مختلف صدرنشین هستند و امثال یوسف‌علی‌ها زمینگیر، اظهار تأسف کرد. قاسمی همچنین با انتقاد شدید از نهادهای فرهنگی کشور نسبت به بی‌توجهی به این افراد گفت: چرا باید کسی با قد و قواره میرشکاک، دغدغه معیشت داشته باشد؟ نه بیمه‌ای نه حقوق مکفی. چرا باید وی برای گذران زندگی‌اش چند بار کتاب‌هایش را بفروشد؟ طالب‌زاده: دشمن از امثال یوسف‌علی میرشکاک‌ها می‌ترسد در ادامه مراسم، نادر طالب‌زاده برگزاری چنین بزرگداشت‌هایی را بهانه‌ای برای دور هم جمع شدن افراد دانست و با اشاره به اینکه وضع فعلی ما در حال دگرگونی است، گفت: وجود همین بزرگداشت ها علامتی است در تغییر زمان و این یعنی دشمن فهمیده از کجا ضربه می‌خورد و لذا با تمام وجود برای تغییر به میدان آمده است. طالب‌زاده با بیان اینکه نظام اسلامی هر لحظه در حال رشد و پیشرفت است گفت: دشمنان تلاش می‌کنند تا جایی که بتوانند جلوی این پیشرفت را بگیرند. کارگردان انقلابی کشورمان با تحسین برگزاری چنین بزرگداشت‌هایی گفت: یکی از بدبختی‌های ما این است که افراد باید حتما مدرک پی‌اچ‌دی داشته باشند تا از آنان تقدیر شود و این یک عقب‌ماندگی مطلق است. وی ایران را محل پرورش و وجود افرادی مانند یوسف‌علی میرشکاک‌ها و جذابیت کشور را از همین افراد دانست و گفت: دشمن از انرژی هسته‌ای ما و سانتریفیوژ‌ها نمی‌ترسد بلکه از امثال میرشکاک‌ها واهمه دارد. کارگردان انقلابی کشورمان با قطع امید از نهادهای فرهنگی کشور نسبت به توجه به قهرمانان شاخص فرهنگی کشور گفت: ما باید خودمان به فکر خودمان باشیم و منتظر کسی نمانیم. طالب‌زاده با بیان اینکه تشکیل این گونه جلسات باعث از بین رفتن غفلت برخی مسئولین می‌شود گفت: پس از جشنواره عمار از ارگان‌های مختلف با من تماس گرفتند و گفتند ما در این مورد آماده همکاری هستیم. میرشکاک: 20 سال پیش مصاحبه با بی بی سی را نپذیرفتم در پایان این مراسم یوسف‌علی میرشکاک گفت: من به دلیل اینکه قدرت زورآزمایی با قافیه را ندارم شعر سپید می‌گویم. این شاعر انقلابی کشورمان با بیان اینکه نمی‌دانم چرا زمانی که زنده هستم برای من مراسم بزرگداشت برگزار می‌کنند، افزود: بسیاری از من ترس و وحشت داشتند و به من پاسپورت ندادند. وی ادامه داد: در سن 52 سالگی بودم که به من پاسپورت دادند و مهمان سفارت لبنان شدم و این به خاطر وحشتی بوده که آن جماعت از ما داشتند. میرشکاک عنوان کرد: مدت 34 سال است که به عنوان مزدور در نزد روشنفکران لقب گرفته ام. این شاعر آیینی کشورمان ضمن انتقاد از روشنفکری اظهار کرد: این چه روشنفکری است که باید به آیین، مردم و جامعه پشت کنم تا به‌عنوان روشنفکر شناخته شوم؟! وی با بیان اینکه یادمان نرود قاضی همگان حق و خداوند بوده و از رگ گردن به ما نزدیک‌تر است ادامه داد: هرگاه این مهم فراموش شود، روشنفکری مانند بیماری سرماخوردگی در وجود افراد ظاهر شده و آرام او را از پای درمی‌آورد. میرشکاک یادآور شد: کاوه گلستان بیش از 20 سال پیش نزد من آمد و گفت:‌ برای بی‌بی‌سی صحبت کنم که من نپذیرفتم. وی تصریح کرد: اینکه بعضی‌ها حقیقت را غلو و غلو را از حقیقت تشخیص نمی‌دهند مهم است. میرشکاک با بیان اینکه قلم بنده از الطاف اهل بیت (ع) بوده است خاطرنشان کرد: امیدوارم که اهل بیت (ع) در آخرت نیز ما را شفاعت کنند. ای‌کاش این بزرگداشت برای آیت الله جوادی آملی برگزار می‌شد و من در این مراسم به‌عنوان مصاحبه کننده، سوالاتی را از ایشان می‌پرسیدم. وی با اشاره به اینکه خیلی از افراد زیارت وارث را می‌خوانند ولی بر آن تأمل ندارند، بیان کرد: اگر بتوانید در حد اجمال به آن توجه کرده و یا وارث‌ها را دنبال کنید به نتایج مهمی خواهید رسید و به نسبت آنها پی می‌برید. میرشکاک در پایان دعا کرد: خداوند افرادی را که در قلم و قدم بسیجی هستند را سربلند کند. در پایان این مراسم، تصویری از یوسفعلی میرشکاک به همراه لوح تقدیر و هدایایی از سوی سازمان هنری رسانه اوج و خانه سرود انقلاب اسلامی به وی اهدا شد. شبی تقریبا پانصد بیت می‌‌گفت. با خط ریز عجیبی این ابیات را توی هم می‌نوشت و خودش هم می‌توانست ربط‌شان را پیدا کند. شعر عزیزی ابیاتش مستقلند و ربط دیگری به هم ندارند و پیش و پس خواندن شان هیچ اتفاقی پیش نمی‌آورد. به گزارش رجانيوز به نقل از فارس؛ بخش اول مصاحبه با یوسف علی میرشکاک را به مناسبت بزرگداشتش هفته پیش تقدیم حضورتان کردیم. حال بخش دیگر این مصاحبه که اختصاص دارد به حرف های میرشکاک درباره ی احمد عزیزی را بخوانید. فارس: جناب آقای میرشکاک! می‌خواستم از حیات احمد عزیزی و شعرهای ایشان برایمان صحبت بفرمایید. هم راجع به نثر و هم شعر احمد عزیزی. از نثرش شروع بفرمایید. اگر اجازه بدهید بهتر است بگوییم که احمد را چگونه شناختیم؛ جنگ تازه شروع شده بود، یعنی هنوز ماه اول جنگ تمام نشده بود، شب بود، یک بار دیدم درب روزنامه را زدند. شب‌ها ما در دفتر روزنامه می‌خوابیدیم... * با یک پالتوی روسی و یک چمدان باستانی آمد و گفت: من احمد عزیزی هستم فارس: روزنامه جمهوری اسلامی منظورتان است؟ بله، در را باز کردم. یک جوان کوتاه قامتی با یک پالتوی روسی و یک چمدان باستانی به دست آمد و گفت: من احمد عزیزی هستم و یک نامه هم از حاج آقا معطری (که خدایش بیامرزد) آورده بود و به روزنامه جمهوری اسلامی آمده بود. فارس: حاج آقا معطری که بود؟ یکی از بزرگواران همدان که فکر کنم یک مدتی رئیس دادگاه انقلاب بود. نامه ای برای سردبیر نوشته بود. خلاصه احمد آن شب پیش ما بود و از فردایش در روزنامه مشغول به کار شد. حافظه ی به شدت حیرت‌انگیزی داشت،‌ یعنی محال بود چیزی یک بار جلوی چشمش بیاید و این مطلب در حافظه‌اش نماند. از این بابت واقعا بی‌نظیر بود. شعر هم خوب می‌گفت، هم شعر سینمایی خوب می‌گفت و هم شعر کلاسیک. ولی بیرون از دایره مطالب سیاسی که دور اول زندگی احمد بیشتر به نویسندگی مقالات سیاسی گذشت. * عزیزی ذوقی بود که شکل خاصی پیدا نکرد فارس: یعنی شما احمد عزیزی را کشاندید و آوردید؟ نه، از شهرستان معرفی کرده بودند و اولین مواجهه ما این گونه بود. وقتی دید که ما شاعریم، خیلی سریع جذب همدیگر شدیم و کلا یک رفاقتی بین ما و احمد عزیزی پیش آمد. احمد در روزنامه مقالات سیاسی می نوشت. احمد در نقد لیبرالیزم التقاطی حدود هشتاد مقاله نوشت. حافظه حیرت انگیزی داشت و ذهن خیلی شگفت آوری؛ اما عیبی که به مرور پیدا کرد این بود که می گفت دیگر وقت تولید ماست، ما نباید مصرف کنیم و به همین خاطر از نقد و به ویژه شعر فاصله گرفت و قبول هم نمی کرد که کسی شعرش را نقد کند. به همین خاطر شعر احمد سره و ناسره زیاد دارد. ای کاش خودش رضایت می داد و در هنگامی که هوش و حواسش به جا بود کارهایش را یک گزینش دیگری می کرد و ... بنای کار عزیزی بر پندار است، یعنی تشبیه و استعاره و مجاز و همه چیزی را به همدیگر دوختن است که من اسم این قضیه را اشتغال به لفظ می گذارم. اصلا کارهای عزیزی نسبتی با «شط حیات» مثل حلاج و ... ندارد و همین اشتغال به لفظ بهترین تعبیری است که می شود برایش به کار برد. چون سرگرم می کند و لذت بخش هم هست، اما به هیچ نتیجه ای منجر نمی شود! اما جالب است که بعضی از این کارهایش شعر نیمایی است که این ها را پشت سر هم نوشته است. در عین حال نه نگران این بود که صدر مطلب با ذیل مطلب ربطی داشته باشد و نه بالعکس. یعنی تمام این تصاویر در ذهن عزیزی یافت می شدند و روی کاغذ می آمدند. در روزنامه ها و مطبوعات مختلف خوب چاپ می شد. شیوه ای هم بود که فقط خود ایشان می توانست بنویسد. آن هایی هم که از ایشان تقلید می کردند به هیچ نتیجه ای نرسیدند. تا مدت ها این کار رونق داشت و این شیوه را در کنار مثنوی گفتنش ادامه داد. به نظر من در مجموع آقای عزیزی ذوقی بود که شکلی خاص پیدا نکرد و به همین خاطر این ذوق فرجام مشخصی نیافت. فارس: یعنی "یاس ها پیغمبران خانه اند" ایشان جنس خلاف آمد داشت؟ تنها ایشان نیست، افراد دیگر از این حیث قابل یاد کردن هستند و این حرف من هم شان ایشان را پایین نمی آورد. به هر حال حضور احمد عزیزی در ادبیات بعد از انقلاب یک حادثه بود؛ اما حادثه ای نبود که یک التزام ویژه ای داشته باشد. شعر و نثر فی نفسه برای احمد مهم بود، یعنی خود این ها ذاتأ برای نویسنده و سراینده مهم بودند. نهایت دیگری بیرون از شعر ایشان نمی توانید برای آقای عزیزی پیدا کنید، چون شعر به خاطر شعر گفته می شد و نمی توانست نگوید. شبی تقریبا پانصد بیت می گفت. با یک خط ریز عجیبی این ابیات را توی هم توی هم می نوشت و خودش هم می توانست ربط این ها را پیدا کند. هر چند شعر عزیزی غالب اوقات ابیاتش مستقلند و ربط دیگری به همدیگر ندارند. این ها را پیش و پس خواندن در شعر عزیزی هیچ اتفاقی پیش نمی آورد. فارس:‌ حتی می شود بعضی از شعرهایش را به صورت فرادا خواند. تقریبا همه شان همین طور است. ذوق حیرت انگیزی داشت، یعنی همین طوری که به چیزی نگاه می کرد تمام اجزا را می توانست به یکدیگر ربط دهد. فارس: یعنی شما می فرمایید عزیزی پایه و مایه های شعری را داشت ولی آن را خوب هدایت نمی کرد؟ اهمیتی برای این قضیه قائل نبود. * هیچ واژه ای در شعر نبود که برای احمد دشوار باشد فارس:‌ شاید منش درویشی او را به این طرف برده باشد؟ گمان نمی کنم، تشویقی که خیلی ها می کردند و بیش از اندازه خیلی ها ایشان را تحویل می گرفتند... و شاید هم فریفته و شیفته ذوق خاص عزیزی بودند. هیچ واژه ای نبود که احمد برایش دشوار باشد که در شعر آن را به کار بگیرد. خیلی راحت همه واژه ها پشت سر هم می توانستند برایش قرار بگیرند. فارس: من شنیدم ایشان در حوزه فلسفه هم دستی دارد و شط حیات ایشان را که آدم می خواند بوی فلسفه به مشام می رسد. احمد اصطلاحات را به کار می برد. او اصول فلسفه و روش رئالیسم و شرح استاد مطهری، همه اش را در حافظه داشت و ... فارس: که جزء کتاب های سخت استاد مطهری هم هست. بله، این ها توی ذهن احمد مانده بود و از این بابت اگر در عالم فلسفه می افتاد، ما می توانستیم با یک فیلسوف صاحب ذوق آشنا باشیم؛ ولی فلسفه با این که همسایه دیوار به دیوار شعر است اما جدی گرفتن عامل از لوازم فلسفه است. جدی گرفتن خود، دیگران، وقایع اجتماعی، وقایع اخلاقی، سیاسی و فرهنگی آن هم در این روزگار ما. احمد پروای این مسائل را نداشت، بیشتر دنبال یک خلوتی می گشت که خودش بنشیند و به قول خودش تولید کند، شعر بگوید و شعرش را بنویسد. * ماجرای شعرخوانی عزیزی برای میرشکاک و سهیل محمودی فارس: پیش آمده بود که به او بگویید احمد! این جای شعر شما یا کار شما مشکل دارد؟ بله، بسیار، ولی به خرجش نمی رفت. من یک بار با سهیل محمودی عزیز مهمان احمد بودم. طبق معمول که یکی دو قطعه ما شعر خواندیم، قرار شد احمد شعر بخواند. قرار گذاشتیم هر بار که احمد بیت خوبی خواند ما یک بار بوسش کنیم و اگر بیت بدی خواند یک تو سری به او بزنیم! این گونه شد که درصد توسری ها زیاد شد و ما هم به شدت زدیم و این ماجرا داد احمد را در آورد! گوش نمی کرد و خیلی وابسته و دلبسته چیزهایی بود که می نوشت. فارس: شما می فرمایید یکی این که احمد ذوقش سرشار بود و دیگر این که اطلاعات ادبی و اندیشه اش هم پا بر جا بود؛ پس از یک شاعر مگر دیگر چه می خواهیم؟ ضلع سوم این قضیه چه می تواند باشد؟ اگر ما هیچ چیز از شاعر نخواهیم جز همین هایی که شما گفتی یک چیز دیگر که بخواهیم این است؛ از حیث صورت و مضمون کلام رو به ایجاز داشته باشد و کلام احمد متاسفانه اطناب زیاد دارد. کافی بود یک کلمه بیابد، مثلا شیعه یعنی فلان -که بعد به یک نحوی در کارهای مرحوم آقاسی هم تکرار شد- احمد بر اساس یک واژه که در ابیات می آورد چندین بار پشت سر هم مثل مسلسل در توضیح همین یک بیت شلیک می کرد. "بیا و حال درد بشنو/ به لفظ اندک و معنای بسیار" در نزد آقای عزیزی جایی نداشت. فارس:‌ عزیزی در برهه ای شعر انقلاب را تحت تاثیر قرار داد. بله، یک دهه احمد فضای شعر انقلاب را تحت تاثیر خودش قرار داد، اما این طبع و عارضه تمام شد و ماندگار نبود. فارس: ایشان بیشتر با چه کسانی دم خور بودند؟ رفقای احمدی عزیزی من و سهیل بودیم. در اهل سیاست و مدیریت با سید محمد بهشتی خیلی رفاقت داشت. او حامی احمد بود. احمد سالهای پنجاه و نه و شصت در روزنامه جمهوری اسلامی بود و موضع او همان موضع حزب و روزنامه بود. اما بعدا هواداری از جناح چپ می کردند، نه از حیث فکری بلکه از حیث عاطفی و مصداقی. چون آن هایی که از او حمایت می کردند عضو آن جناح بودند، به همین خاطر پشت آن جناح بود. البته این طوری نبود که به صورت فعال سیاسی باشد نه، همین طور شعر می گفت و آن ها هم از او توقعی نداشتند، ولی خب یک مدت علمدار عرفان اجتماعی شده بود. چیزی که خودش درست کرده بود و می گفت همه ما باید به سمت عرفان اجتماعی برویم. فارس: چه شد که عزیزی به تهران آمد؟ مرحوم پدرش مهدی خان عزیزی شهردار سرپل ذهاب در قبل از انقلاب بود. بعد از این که سرپل ذهاب مورد حمله عراق قرار گرفت، به کرمانشاه مهاجرت کردند و احمد بلافاصله آمده بود همدان و از همدان به تهران آمده بود. فارس: آخرین بار کی ایشان را دیدید؟ از وقتی که احمد بستری شده او را ندیدم و نرفتم سری بهش بزنم؛ فایده ای هم ندارد که حداقل بداند کی عیادتش آمده است. در عین حال خیلی خوش ندارم رفقایم را در حالات این چنینی ببینم. به هر حال برای من دردناک است که احمد را در برزخ مرگ و زندگی ببینم. فارس: آیا برای هم اخوانیه هم گفته اید؟ اوایل انقلاب خیلی برای هم اخوانیه می گفتیم. احمد در شرجی آوازه بیت هایی را برای من گفته است. خیلی با هم ارتباط داشتیم، رفت و آمد داشتیم و ...
کد مطلب : ۱۸۸۱
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما