از جمله نقشهها كه معالاسف تأثير بزرگي در كشورها و كشور عزيزمان گذاشت و آثار آن باز تا حد زيادي به جا مانده، بيگانه نمودن كشورهاي استعمار زده از خويش و غرب زده و شرق زده نمودن آنان است؛
یادداشت "حافظ نیوز" // علی ریاحی پور؛دانشجو کارشناسی علوم سیاسی
«از جمله نقشهها كه معالاسف تأثير بزرگي در كشورها و كشور عزيزمان گذاشت و آثار آن باز تا حد زيادي به جا مانده، بيگانه نمودن كشورهاي استعمار زده از خويش و غرب زده و شرق زده نمودن آنان است؛ به طوري كه خود را و فرهنگ و قدرت خود را به هيچ گرفتند و غرب و شرق، دو قطب قدرتمند و را نژاد برتر و فرهنگ آنان را والاتر و آن دو قدرت را قبلهگاه عالم دانستند و وابستگي به يكي از دو قطب را از فرايض غير قابل اجتناب معرفي نمودند و قصه اين امر غمانگيز، طولاني و ضربههايي كه از آنان خورده و اكنون نيز ميخوريم، كشنده و كوبنده است.»
آنچه گذشت، شمهاي از وصيتنامه سياسي الهي امام خميني(ره) معمار كبير انقلاب اسلامي است كه به خودباختگي ملتهاي استعمارزده در برابر فرهنگ وارداتي بيگانه اشاره دارد. به طور كلي يكي از عوامل عقبماندگي جوامع اسلامي به ويژه كشور عزيزمان، نداشتن روحيه خودباوري، و ابتكار و توليد علم و تكنولوژي است.
اينكه كشورهاي قدرتمند و پيشرفته ، هميشه علم و قدرت و فرهنگ خود را به رخ كشورهاي اسلامي ميكشند، انگيزههاي متعددي دارد؛ مهمترين انگيزه، آن است كه مسلمانان و كشورهاي اسلامي، توانايي ذاتي خود را ناديده بگيرند و ازاين طريق قدرت ابتكار عمل در آنان بخشكد و توانايي و امكان توليد كالاهاي اساسي و حساس در آنها از بين برود و هميشه به فرآوردههاي بيگانگان چشم داشته باشند. اين همان نكتهاي است كه از آن به خودباختگي تعبير ميشود. استعمارگران تا آنجا كه امكان داشته باشد، مانع هر گونه رشد و پيشرفت جوامع اسلامي به ويژه كشور عزيزمان ميشود و فرهنگ و مظاهر قدرت و نفوذ خود را در ميان مسلمانان گسترش ميدهند. مصلح بزرگ جوامع اسلامي، امام خميني(ره)، در بخشي از وصيتنامه خود يادآوري ميكند كه: «و غمانگيزتر اينكه آنها [بيگانگان] ملتهاي ستمديده زير سلطه را در همه چيز عقب نگهداشته و كشورهاي مصرفي بار آوردهاند و به قدري ما را از پيشرفتهاي خود و قدرتهاي شيطانيشان ترساندهاند كه جرا‡ت دست زدن به هيچ ابتكاري نداريم و همه چيز خود را تسليم آنان كرده و سرنوشت خود و كشورهاي خود را به دست آنان سپرده و چشم و گوش بسته، مطيع فرمان هستيم و اين پوچي و تهي مغزي مصنوعي موجب شده كه در هيچ امري به فكر و دانش خود اتكا نكنيم و كوركورانه از شرق و غرب تقليد كنيم.»
آن عزيز سفر كرده، يكي از عوامل ترويج رسوم و آداب اجنبي را نويسندگان و گويندگان غرب و شرقزده ميداند، كه گويا جز تمسخر و انتقاد به فرهنگ و قدرت كشور و ملت خود و مأيوس كردن ملتهاي اسلامي از رسيدن به پيشرفت و رشد همه جانبه - كه مورد تأكيد اسلام است - وظيفه ديگري ندارند؛ آنجا كه ميفرمايد:
«از فرهنگ و ادب و صنعت اگر داشتيم،ِِِ نويسندگان و گويندگان غرب و شرق زده بيفرهنگ، آنها را به باد انتقاد و تمسخر گرفته و فكر و قدرت بومي ما را سركوب و مأيوس نموده و مينمايند و رسوم و آداب اجنبي را - هر چند مبتذل و مفتضح باشد- با عمل و گرفتار و كردار و نوشتار ترويج كرده و با مداحي و ثناجويي، آنها را به خورد ملتها داده و ميدهند».
امام راحل(ره) بارها و بارها با ذكر گوشهاي از مظاهر خودباختگي، آنها را گوشزد ميكردند و عمق فاجعه را بيان مينمودند كه فرهنگ بيگانه تا كجا در زندگي ما نفوذ كرده است. بار ديگر، آخرين پيام امام عزيز را مرور كنيم كه چگونه از خود بيگانه شدهايم و تا كجا در مسير فرهنگ دشمن حركتكردهايم: «في المثل اگر در كتاب يا نوشتهاي يا گفتاري، چند واژه فرنگي باشد، بدون توجه به محتواي آن، با اعجاب پذيرفته، و گوينده و نويسنده آن را دانشمند و روشنفكر به حساب ميآورند و از گهواره تا قبر به هر چه بنگريم، اگر با واژه غربي اسمگذاري شود مرغوب و مورد توجه و از مظاهر تمدن و پيشرفت محسوب، و اگر واژههاي بومي خودي به كار رود، مطرود و كهنه و واپسزده خواهد بود. كودكان ما اگر نام غربي داشته باشند، مفتخر و اگر نام خودي دارند سر بزير و عقب افتادهاند... فرنگي مابي از سر تا پا و در تمام نشست و برخاستها و در معاشرتها و تمام شؤون زندگي موجب افتخار و سربلندي و تمدن و پيشرفت؛ و در مقابل، آداب و رسوم خودي، كهنه پرستي و عقبافتادگي است».
رهبر فقيد و محبوب ايران، موارد زيادي از خودباختگي را در وصيتنامه خود ذكر ميكند كه با مراجعه به آن در مييابيم كه زماني تا كجا پيش رفته بوديم و چگونه ارزشهاي ملي، بومي و ديني مورد بيمهري واقع شده و از مظاهر عقبافتادگي شمرده ميشد. بياعتنايي به مذهب و معنويت، نشانه روشنفكري و تمدن، و در مقابل، توجه به اين امور نشانه عقبماندگي بود ! رفتن به انگلستان و آمريكا و ديگر كشورهاي غربي، افتخار و رفتن به حج و اماكن متبركه كهنهپرستي محسوب ميشد و ... اينها دردهايي است كه طبيب حاذق تشخيص داده و خود گامهاي بلندي براي از بين بردن مظاهر خودباختگي و غربزدگي و ايجاد روحيه خودباوري برداشته است. بيترديد، اگر ما و همه ملتهاي اسلامي به نسخه اين طبيب ماهر عمل ميكرديم و مانند آن پير روشن ضمير زندگي ميكرديم، وضعيت كشورهاي اسلامي و كشور عزيزمان، به گونه ديگري بود و به واردات كالاهاي مصرفي وابسته نبوديم.
حال سخن اين است كه وظيفه ما چيست؟ جوانان، تحصيل كردهها و نخبههاي كشور ما چه وظيفهاي دارند؟ آيا بايد همانند گذشته منتظر بود تا كشورهاي غربي محصولي را توليد كرده و ما با افتخار آن را مصرف كنيم؟ آيا هر روز بايد پيشرفتهاي آنان را ببينيم و جز تأسف خوردن كاري نكنيم؟
واقعاً بزرگان، فرهيختگان و دلسوزان كشور براي رهايي از اين وضعيت ذلتبار و تحقيرآميز چه برنامهاي دارند؟ ما در اين موقعيت حساس كه همه قدرتهاي جهاني دست به دست هم داده و براي نابودي اسلام و تضعيف قدرت ملتهاي اسلامي برنامهريزي ميكنند و بودجههاي كلاني را صرف ترويج خودباختگي ما و بيگانگي ملتهاي اسلامي از فرهنگ و قدرت اسلام ميكنند، واقعاً چه كردهايم؟ و چه برنامهاي داريم؟ باز به ياد آن رهبر كبير و دلسوز اسلام و مسلمين وصيتنامه را ميگشاييم تا ببينيم چه توصيهاي براي ما و ملت مسلمان ما دارد: «من وصيت دلسوزانه و خادمانه ميكنم به ملت عزيز كه اكنون تا حدود بسيار چشمگيري از بسياري از اين دامها نجات يافته و نسل محروم حاضر به فعاليت و ابتكار برخاسته و ديديم كه بسياري از كارخانهها و وسايل پيشرفته مثل هواپيماها و ديگر چيزها كه گمان نميرفت متخصصين ايران قادر به راه انداختن كارخانهها و امثال آن باشند و همه دستها را به شرق يا غرب دراز كرده بوديم، در اثر محاصره اقتصادي و جنگ تحميلي، خود جوانان عزيز ما قطعات محل احتياج را ساخته و با قيمتهاي ارزانتر عرضه كرده و رفع احتياج نمودند و ثابت كردند كه اگر بخواهيم ميتوانيم».
امام عزيز در بند «هـ» از وصيتنامه الهي سياسي خود، به ملت ايران سفارش ميكند:
«با اراده مصمم و فعاليت و پشتكار خود به رفع وابستگيها قيام كنيد و بدانيد كه نژاد آريا و عرب از نژاد اروپا و آمريكا و شوروي كم ندارد و اگر خودي خود را بيابد و يأس را از خود دور كند و چشمداشت به غير خود نداشته باشد، در دراز مدت، قدرت همه كار و ساختن همه چيز را دارد و به شرط اتكال به خداوند تعالي و اتكاء به نفس و قطع وابستگي به ديگران و تحمل سختيها براي رسيدن به زندگي شرافتمندانه و خارج شدن از تحت سلطه اجانب».
پس راه چاره را آن يگانه دوران به خوبي تبيين نموده است كه ملت بايد با اراده مصمم و پشتكار خود و تحمل سختيها به شرط توكل بر خدا، موانع را يكي يكي از سر راه بردارد و ننگ وابستگي به قدرتهاي بيگانه را از خود دور كند و با قدرداني از متخصصان و مبتكران و دلسوزان اين كشور عزيز، راه را براي ورود كالاهاي مصرفساز و خانه برانداز ببندند و با آنچه دارند بسازند تا خود همه چيز را بسازند و به سر منزل مقصود برسند. اميدواريم كه با عمل به رهنمودهاي امام عزيزمان كه فقط مقداري از آن در اين گفتار آمد، روح خودباوري و ايمان به توانايي ذاتي و بومي خود در ما بيش از گذشته زنده شده و گامهاي بلندي براي سرافرازي اين كشور پهناور اسلامي برداريم كه «ان الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم؛ همانا خداي مهربان حال هيچ قومي را دگرگون نخواهد كرد تا زماني كه آن قوم حالشان را تغيير دهند».