مسئولان چگونه میتوانند «بیدارگران جامعه» را وامدار خود کنند؟
تاریخ انتشارسه شنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۰۸:۱۶
همه از خبرنگار و تحلیلگر رسانهای توقع دارند فریادگر بیداری باشد و حقیقت و عدالت را بدون لکنت زبان از مسئولان مطالبه کنند؛ بنابراین یک بار تجلیل شدن در طول سال برای چنین قشری اگر کم نباشد قطعا زیاد هم نیست.
روز خبرنگار
حافظ نیوز/ یادداشت اختصاصی این روزها بازار تجلیل از خبرنگاران و اصحاب رسانه داغ است. هر روز اداره ای و یا ارگانی همایشی برگزار می کند و از زحمات یک ساله اصحاب رسانه و خبرنگاران تجلیل می کند. البته تجلیل شدن حق مسلم قشری است که در طول سال با انواع بی مهری ها و مخاطرات دست و پنجه نرم می کنند، تهدید می شوند، امنیت شغلی آنها به خطر می افتد و یا با اشاره فلان مسئول سمت خود را در رسانه محل خدمت خود از دست می دهند و همه این موارد در حالی اتفاق می افتد که درامد قشر عظیمی از خبرنگاران در برخی موارد حتی کفاف هزینه رفت و آمد آنها به محل تهیه خبر را هم نمی دهد.
در عین حال، همه از خبرنگار و تحلیلگر رسانه ای توقع دارند فریادگر بیداری باشد و حقیقت و عدالت را بدون لکنت زبان از مسئولان مطالبه کنند. بنابراین یک بار تجلیل شدن در طول سال برای چنین قشری اگر کم نباشد قطعا زیاد هم نیست.
اما این مسئله وجه دیگری نیز دارد. متاسفانه چند سالی است که گویا مسئولان راه وامدار کردن اصحاب رسانه به عنوان «بیدارگران جامعه» را آموخته اند. در همایشهایی که به مناسبت روز خبرنگار در این ایام در شیراز و یا دیگر شهرهای کشور برگزار می شود و بلکه در بسیاری از کنفرانس های خبری مسئولان، بدعتی گذاشته شده است به نام «اعطای کارت های هدیه به خبرنگاران» ؛ کارت هایی که در ابتدا دارای مبالغی در حدود سی الی پنجاه هزار تومان بود و پس از مدت چند سال، در این ایام بعضا به چند صد هزار تومان هم می رسد! اینکه محل تامین بودجه این کارت های هدیه از کدام منبع قانونی در نهادهای دولتی تامین می شود پرسش بی پاسخی است که کمتر رسانه ای حاضر است به آن بپردازد چرا که احتمالا اصحاب همان رسانه در زمره محروم شوندگان از کارت های هدیه قرار خواهند گرفت اما نتیجه اعطای این کارت های هدیه به وضوح مشخص است: وامدار شدن اصحاب رسانه به مسئولان!
به راستی چقدر سخت است خبرنگاری که حقوق و دریافتی خالص وی در طول یک ماه گاهی به سختی به پانصد هزار تومان می رسد، از دریافت کارت هدیه فلان مسئول خودداری کند و چقدر سخت تر است اگر کارت هدیه ای از مسئولی دریافت کنی و همچنان بتوانی وی را به نقد کشی و از او مطالبه حقیقت و عدالت کنی!
در واقع کارت های هدیه ای که مسئولان به اصحاب رسانه می دهند نوعی حصار آهنین پیرامون آنها می تند که بر این اساس کمتر خبرنگاری به خود می تواند اجازه دهد با وی وارد چالش و نقد صریح گفتمانی شود.
و در سطحی بالاتر، رپورتاژ های آگهی قرار دارند که این راهکار جدید نیز سالهاست توسط برخی مسئولان برای خط دهی و بلکه مهار رسانه ها بکار می رود. مسئول و یا روابط عمومی فلان اداره گزارشی از عملکرد چندماه گذشته و یا برنامه های آینده آن نهاد تهیه می کند و با آب و تاب فراوان در صفحه نخست فلان خبرگزاری و یا روزنامه به چاپ می رساند و البته بابت این مسئله پول خوبی نیز پرداخت می کند. ماحصل این اتفاقات شوم آن است که سالهاست بسیاری از رسانه های استان فارس در حال مخابره اوضاع خوب استان و تلاش شبانه روزی و بی وقفه مسئولان و دستاوردهای بی نظیر آنها هستند و در عین حال، انتشار برخی اخبار و آمارها درخصوص وضعیت بیکاری و یا تورم و یا فقر و یا هر شاخص مهم دیگر، نشان می دهد که انگار یک جای قضیه می لنگد!
و باز هم در سطحی بالاتر، گاهی اوقات دبیر خبری و یا روزنامه نگار فلان رسانه مطرح با حفظ سمت به عنوان مسئول یا کارشناس روابط عمومی یا مسئول دفتر و یا هر عنوان دیگر فلان سازمان و نهاد نیز منصوب می شود تا نه تنها خود او و رسانه اش وامدار شوند، بلکه وی تلاش نماید نظر مساعد دیگر اصحاب رسانه را نیز به آن نهاد و مسئول مربوطه جلب کند!
در انتها خاطرنشان میشود؛ این نوشتار به هیچ عنوان قصد توهین به اصحاب شریف رسانه و یا مسئولان نظام اسلامی را نداشته و معتقد است مواردی که قداست کار خبری را به مخاطره انداخته است، قطعا شامل همه اصحاب رسانه و مسئولان نبوده و نیست و چه بسیار خبرنگارانی که در شیراز و بلکه کشور، علبرغم همه محدودیت های مالی و معیشتی، هیچگاه وامدار نهاد و یا مسئولی نشده و همواره در راه اعتلای حقیقت کوشیده اند و در سوی دیگر نیز حیف است اگر از مسئولانی نام برده نشود که هیچگاه در پی وامدار کردن رسانه ها به خود نبوده اند و همواره عملکرد شفافشان را با پاسخگویی صریح به رسانه ها به اثبات رسانده اند اما در عین حال، مواردی که ذکر شد بخشهایی از حقایق موجود و تلخ این روزهای جامعه خبری است، حقیقتی تلخ که اگر فکری به حال آن نشود همانند یک غده سرطانی پیشرفته در کالبد جامعه خبری گسترش میابد و منجر به ذبح حقیقت و عدالت می گردد.