رئيسجمهور به وزير خارجه و رئيس سازمان انرژي اتمي ارزش حقوقي و فني چنداني ندارد.
به گزارش "حافظ نیوز"،يکم- فرمان ديروز رئيسجمهور به وزير خارجه و رئيس سازمان انرژي اتمي ارزش حقوقي و فني چنداني ندارد. در اين نامه، هيچ نشانهاي از انجام يک اقدام عملي وجود ندارد و صرفا از رئيس سازمان انرژي اتمي خواسته شده براي ساخت پيشران هستهاي کشتيها و توليد سوخت آن، «برنامهريزي» کند. علاوه بر اين، حتي اگر اين برنامهريزي انجام و اجرا هم شود – که من آن را بسيار بعيد ميدانم - باز هم دکتر صالحي موظف است آن را «در چارچوب تعهدات بينالمللي ايران» از جمله برجام، نگه دارد بنابراين ارادهاي براي خروج از تعهدات برجامي وجود نخواهد داشت. همچنانکه از ظريف هم خواسته شده براي اعتراض به آنچه آقاي روحاني آن را تعلل و اهمال آمريکا در عمل به تعهداتش خوانده، «به اجراي مراحل پيشبيني شده در «برجام» براي رسيدگي به موارد نقض بپردازد که طبعا چيزي بيش از مراجعه به مکانيسم داوري مندرج در برجام نخواهد بود. ميدانيم – و آقاي ظريف بهتر از همه ميداند - اين مکانيسم براي ايران قابل مراجعه نيست و ايران هيچ شانسي براي اعاده هيچيک از حقوق خود با استفاده از اين مکانيسم ندارد و سهل است که اگر بر اعتراض خود اصرار کند، تحريم هم خواهد شد.
دوم- از حيث سياسي اما اين دستور آقاي روحاني را بايد به مثابه يک اعتراف تاريخي، در روند تحولات مرتبط با امنيت ملي ايران ثبت کرد. اين نخستينبار است که آقاي روحاني به عنوان رئيسجمهور برجام، ولو در مقام سخن، ميان خود و برجام فاصلهاي ميگذارد، کارنامه آمريکا در اجراي برجام را با عباراتي چون «تعلل»، «اهمال» و «نقض» توصيف ميکند و از واکنشي سخن ميگويد که در يک سناريو ميتواند از طريق افزايش درصد غنيسازي، برجام را بلاموضوع کند. براي دولت و رئيسجمهوري که يک سال و نيم است هر خلف وعدهاي از جانب آمريکا درباره برجام را لاپوشاني و بيش از آمريکا، به منتقدان داخلي آمريکا حمله کردهاند، اين يک چرخش سياسي کاملا محسوس محسوب ميشود که طبعا بايد درباره دلايل آن براي مردم توضيح داده شود. وضع برجام، بويژه باقي بودن تحريمها و برنامهريزي براي تحريمهاي بيشتر، مگر چقدر وخيم شده که ديگر حتي آقاي روحاني هم نميتواند آن را انکار کند؟
سوم- فرمان ديروز روحاني يک نقطه عطف در تکميل شدن «تجربه برجام» است. برجام از روز نخست مستعد آن بود که 2 نوع تجربه در ايران خلق کند؛ نخست - تجربه به پايان رسيدن دوران انقلابيگري و آغاز زمانه مذاکره و شراکت با آمريکا و حل مشکلات کشور از اين طريق، و دوم - تجربه غيرقابل اعتماد بودن آمريکا و مسدود بودن مسير حل مشکلات کشور از طريق مذاکره و تفاهم با آن. رويه عملي دولت در يک سال و نيم گذشته اين بود که افکار عمومي جامعه ايران را در مسير تجربه نوع اول هدايت کند. به همين دليل گفته ميشد برجام آفتاب تاباني است که بايد بابت آن شکرگزار بود و به تعبير آقاي روحاني، خود را در آن پيروز دانست. فرمان ديروز اما براي افکار عمومي جامعه ايران داراي اين پيام است که بايد همه آنچه را که تاکنون درباره برجام از قول روحاني و تيمش شنيدهاند فراموش کنند، چرا که حقيقت پس پردهاي که تاکنون به لطايفالحيل پنهان نگه داشته شده ديگر قابل پوشاندن نيست. اين فرمان «ابراز بياعتمادي پس از اعتماد» است و به سادگي ميتوان از آن نتيجه گرفت روحاني هم ديگر از حقانيت راهي که در 3 سال گذشته رفته دفاعي ندارد. دولت در سالهاي گذشته در مواجهه با هر مشکلي آدرس آمريکا را به ملت داده و حالا اين نامه به ما ميگويد آن آدرسها يکسره اشتباه بوده است. امروز اين دلواپسان و منتقدان نيستند که ميگويند نميتوان به آمريکا اعتماد کرد، آمريکا تعهداتش را نقض کرده و بايد به آن واکنش نشان داد، بلکه اين آقاي حسن روحاني است که از «برنامهريزي براي غنيسازي بالاي 50 درصد» سخن ميگويد و اين وزير امور خارجه او است که از ضرورت منزوي کردن آمريکا در جهان حرف ميزند.
چهارم- لفاظي و مانورهاي تبليغاتي چيزي را حل نخواهد کرد همچنانکه تاکنون نکرده است. برجام تا امروز منجر به هيچ کاهش واقعا اساسي در تحريمها نشده بلکه برعکس، در حال تبديل شدن به زيرساختي براي آغاز دوران جديدي از تحريم ايران در دولت آينده آمريکاست. برجام محاسبات آمريکا را به نحو خطرناکي به اين سمت سوق داده که توان پاسخدهي ايران به تهديدها و اقدامات آمريکا ضعيف شده و بدتر از آن، اين توهم را ايجاد کرده است که تيمي در ايران وجود دارد که قائل به «زاد و ولد برجام» است. زمان آن رسيده است که بر اين روند نقطه پاياني نهاده شود و چه بهتر که اين کار توسط دولتي انجام شود که خود برجام را خلق کرده و تا اينجا آورده است. آقاي روحاني اگر حقيقتا به فکر تقويت سياسي خود در آينده باشد هم بايد راهي براي خلاصي از اين بنبست بيابد و به مردم نشان دهد همه چيز کشور را فداي برجام نخواهد کرد. اين نامه نشان ميدهد روحاني هم ديگر اميدي به برجام ندارد، بنابراين روا نيست مردم بيهوده به برجام اميدوار نگه داشته شوند و کشور از فرصت امتحان روشهاي جايگزين محروم شود.
پنجم- اگر فرمان آقاي روحاني روي کاغذ بماند و اگر پس از امضاي قانون ايسا توسط اوباما – که رئيسجمهور خود گفته آن را نقض برجام ميداند - گامي عملي و ملموس برداشته نشود، بايد به منتقدان حق داد تصور کنند نامه ديروز هم ترفندي براي ساکت کردن افکار عمومي و پرش از روي فاجعه تمديد مجدد تحريم ايران از سوي آمريکا بوده است. اما اگر گام عملي برداشته شود، شايد بتوان اميدوار بود راهي به روشنايي گشوده شده است.
انتهای خبر/111