این انتخابات خاص، توجه و دغدغۀ نیروهای انقلاب وجه دیگری نیز دارد که به مختصات و مشخصات دولت فعلی باز میگردد.
به گزارش "حافظ نیوز"،در فرهنگ سیاسی جامعۀ ما در دو دهۀ اخیر همواره انتخابات ریاست جمهوری به عنوان برجستهترین لحظات و رخدادهای قلمروی سیاست مورد توجه بوده است. حساسیت این انتخابات به جهت سیاسی شدن مضاعف فضای عمومی کشور و درگیر شدن تمام عیار رسانههای داخلی و خارجی با آن به هیچ وجه با انتخابات مجلس یا شورا که خواه ناخواه مسائل غیر سیاسی محلی و قومی بر آن سایه میاندازد، قابل مقایسه نیست. از این جهت، طبیعی است که هماکنون در فاصلۀ کمتر از 9 ماه تا انتخابات دورۀ دوازدهم ریاست جمهوری توجه بسیاری به آن معطوف شود.
در این انتخابات خاص، توجه و دغدغۀ نیروهای انقلاب وجه دیگری نیز دارد که به مختصات و مشخصات دولت فعلی باز میگردد. دولتی که از یکسو با ارائۀ مقیاسی باور نکردنی از سست عنصری و بی عملی که در معجونی غریب با تفرعن اشرافی، نخوت روشنفکرانه و وابستهگرایی شبه قجری آمیخته شده، اسباب دغدغه و نگرانی از آیندۀ کشور و انقلاب را بر انگیخته و از سوی دیگر، درست به همین دلایل، امکان چهار ساله شدن آن (که امری خلاف عادت در دولتهای پس از انقلاب است) نزدیک و دست یافتنی به نظر میرسد. در واقع، فروپاشی ایدۀ اصلی و ستون فقرات دولت آقای روحانی که همانا حل مشکلات از طریق تعامل و عقب نشینی در صحنۀ بین المللی بود، آن را در آستانۀ انتخابات ریاست جمهوری شدیداً آسیب پذیر ساخته است. در این میان، تلاش برای خلق و تلقین دستاوردهایی از قبیل سهمیۀ نفت اوپک یا انعقاد قراردادهایی که قرار است صدها هزار شغل برای کارگران آمریکایی و فرانسوی خلق کند (!) آب در هاون کوبیدن است. در فقدان هر گونه دستاورد، تنها امکان پیش روی دولت «مدیریت وحشت» در فضای اجتماعی است. آنجا که دیگر تیغ وعده و وعید نمیبرد، چارهای جز به تمسک به سلاحِ ترساندن مردم نمیماند. ترس از جنگ، ترس از قحطی، ترس از کره شمالی و ونزوئلا شدن، ترس از دلار هفت هزار تومانی و الخ. این تنها گزینۀ دولت بی دستاورد است که البته چند ماهی است بهرهبرداری از آن آغاز شده و هر لحظه بیشتر نیز خواهد شد.
اما در این میان، دغدغۀ نیروهای انقلاب نسبت به اقدامات و شرایط دولت و نیز اهتمام آنان به تغییر این شرایط نباید موجب شود تا پرسشها و مباحث جدی دربارۀ فردای تغییر تأمل ناشده باقی بماند. واقعیت این است که حتی با فرض انسجام و اتحاد نیروهای انقلاب برای تغییر وضع موجود و شکلگیری نوعی آلترناتیو و نهایتاً شکستن فضای رعب و تردید حاکم بر افکار عمومی و یکدورهای کردن دولت روحانی، مسائل مربوط به فردای انتخابات در میان نیروهای انقلاب مسکوت و نیندیشیده باقی مانده و این بدان معناست که چه بسا پروژۀ احیای انقلاب و آرمان انقلابی قبل از آنکه به طور جدی جان بگیرد و بالنده شود، در زیر آوار مصائب و دشواریهای وضع موجود مدفون شود.
فراموش نباید کرد که کدامین مسائل و بن بستها در سالهای منتهی به 92 به اشرافیت سیاسی مقهور و سرخورده جان دوبارهای تزریق کرد و نهایتاً کلید دولت را بدانان واگذار کرد. در تمامی سه و نیم سال گذشته، نیروهای انقلاب با روزمرگی و انفعال، به سراغ گفتگو و مفاهمه در این باره نرفتند و گویی بازاندیشی در تجربههای شکست و پیروزی گذشته را به مثابه بستری برای بازسازی سیاست انقلابی درنیفتند. احیای سیاست انقلابی به معنای درست و واقعی کلمه، نه فقط در گرو مرزبندی با سیئات و کژیهای دولت کنونی، که علاوه بر آن به معنای دست یافتن به خطوط کلی طرح یا طرحهایی برای چاره کردن مسائل واقعی موجود است. بدون آنکه دربارۀ اموری همچون رکود، سیاست پولی و مالی، قانون کار، مسألۀ خصوصی سازی، مسألۀ فساد ساختاری، نظام عادلانه و فراگیر سلامت و بهداشت، عدالت آموزشی، مدیریت فرهنگی تکثر و امثال آنها، فراتر از شعارها و انشاء نویسیهای متداول، خطوطی از یک سیاست یا تدبیر مؤثر را در اختیار داشته باشیم، باز هم نتیجهای جز به هدر رفتن مجاهدات و تلاشهای نیروهای مخلص بدنه و سپرده شدن زمام امور به روزمرگی و بدنۀ چاق و ناکارآمد دستگاه بوروکراتیک در کار نخواهد بود. بدین معناست که میتوان انتظار داشت که در صورت استمرار شرایط موجود، ما در فردای پیروزی (احتمالی) در انتخابات ریاست جمهوری نیز همانجایی باشیم که در سال 92 بودیم و طبیعتاً بدون برداشتن گامی به پیش، سرنوشتی جز همان سرنوشت در انتظارمان نخواهد بود. امروز در حالی که به آخرین روزهای پاییز سال 95 رسیدهایم، برای تغییر شرایط دیر شده ولی هنوز زمان باقی است. مسأله اساسی این است که به موازات تلاشهای سیاسی و رسانهای، سامانهای برای هم اندیشی و همفکری نخبگان علاقهمند به انقلاب اسلامی و خط اصیل امام و رهبری شکل گیرد و به طور ضربتی دستور کارهایی برای بازسازی سیاست انقلابی و اصولگرایانه فراهم آورد.
دکتر سجاد صفارهرندی
انتهای خبر/111