۰
plusresetminus
رحلت پیامبر؛

وفات پيامبر خاتم (ص) روز اندوه بزرگ

تاریخ انتشاريکشنبه ۷ آذر ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۳۴
رحلت پيامبر(ص) آغازگاه اندوهي بزرگ بود، اندوه بزرگ علي(ع)، اندوه بزرگ فاطمه(س) و اندوه بزرگ ياران راستينش.
وفات پيامبر خاتم (ص) روز اندوه بزرگ
به گزارش حافظ نیوز،على‌اصغر شعردوست نوشت:بيست و هشتم صفر سالروز عروج ملكوتي پيغامبر خاتم است؛ بزرگمردي كه به انسانيت معنا داد و به زندگي روح. در جامعه بدوي عربستان سر برآورد و نور وجودش پهنه آفاق را درنورديد و به اندك زماني گستره‌اي وسيع از پهنه گيتي را به روشني آذين بست. تمام زندگي‌اش هدايت و آمرزش بود و در ساعات فرجامين حياتش نيز اين رسالت را پيش چشم داشت. آن گاه كه با تن رنجور و تبدار در مسجد حاضر شد و از مردم خواست كه نهضت را صيانت كنند و نيز درسي داد كه آويزه گوش موحدان است؛ موحداني كه به تاسي آن بزرگمرد برآنند كه عالمي ديگر و آدمي ديگر بيافرينند. نهضتش در عرصه‌اي از نامرادي‌ها و نامردي‌ها شكل گرفت؛ زر و زور و تزوير، دست در دست يكديگر، زنجيرهاي اسارت را برپاي انسان محكم مي‌كردند. همه ارزش‌هاي بزرگ بشري در جامعه آن روزگار در خون و شمشير و اسب خلاصه مي‌شد. صداي رسايش در جامعه بشر آن روزگار پيچيد كه آدمي را به اتفاق و اتحاد مي‌خواند و خويشتن او را باز مي‌شناساند. آنان كه قرن‌ها از سفره ناداني مردم لقمه برگرفته بودند، اين صداي بزرگ را توفاني دانستند كه به زودي بساط كامراني‌شان را برهم مي‌زد. آب در خوابگه مورچگان ريخته شده بود و از هر سويي دشمني سر بر مي‌كرد. پيوند‌هاي خوني و قبيله‌اي كه بشر تنهاي آن روزگار را در حلقه حمايت خود مي‌گرفت، گسسته شد، چرا كه خاتم پيامبران (ص)، سر آن داشت تا فلك را سقف بشكافد و طرحي نو در اندازد و عالمي بنا كند كه در آن فضيلت‌هاى اخلاقى بر همه معايير رجحان داشته باشد و از همين رو هدف از بعثت خود را اتمام مكارم اخلاق عنوان فرمود «بُعٍثْتُ لأُتمِّم مكارم الأخلاق» صعوبت رسالتي را كه بر دوش گرفته بود تنها خود مي‌دانست و خدايش؛ يك تنه در مقابل نظام جائر و انسان‌هاى جابر زمانه ايستادن، كاري بزرگ بود كه تنها و تنها حضرتش از عهده آن برمي‌آمد كه مويد به تاييد خداوندي بود.

پيامبر خدا (ص) كه ديگر همه آنچه را از سوي پروردگار بر او فرو فرستاده شده بود، به مردم رسانده و رسالت خويش به تمامي گزارده است، روي به درگاه حق آورد كه: خدايا آيا پيامت را رسانده‌ام؟ و در آن لحظه زمين و آسمان‌ها در برابر شكوه ملكوتي‌اش كوچك و كوچك‌تر مي‌شد و او پيچيده در آواز پر جبرييل نزد پروردگارش رجعت مي‌كرد. آن روز عرشيان مرد بيكراني را به پذيره مي‌آمدند كه عاصيان زمين تن مطهرش را به طعن، فرسوده و جان ملكوتي‌اش را به لجاج آزرده بودند.

فاطمه(س) گوش به آخرين كلمات نوراني پدر داشت و علي(ع) خود را مهيا مي‌كرد تا رسالتي را كه پيامبر(ص) در «تنزيل» قرآن برعهده داشت، با «تاويل» قرآن پي بگيرد. اما رحلت پيامبر(ص) آغازگاه اندوهي بزرگ بود، اندوه بزرگ علي(ع)، اندوه بزرگ فاطمه(س) و اندوه بزرگ ياران راستينش. زيرا هنوز با پيكر خورشيد مثالش وداع نكرده بودند، كه پاره‌هاي شب بر فراز جزيره‌العرب گرد آمدند، تا مانع پرتو افشاني حقيقت شوند و چه سخت روزي بود آن روز، كه حضرت صديقه(س) در كنار تربت پدرش فغان برآورد: بر من مصايبي فرو ريخت كه اگر بر سر روزهاي تابناك مي‌باريد، شب مي‌شدند. در بيست و هشتم ماه صفر بود كه لحظات سخت فراق پيغمبر با امت رسيده بود، گويي زمين و زمان به ناگاه از حركت باز ايستادند، ملائك فريادكنان روي به سوي خاك نهادند، خاك هميشه پذيرا، اينك روي در نقاب شرم پنهان كرده و رسول خدا(ص) جاودانگي و گنجينه‌هاي دنيا را وانهاده، به ديدار دوست دل داده بود. او كه به مومنان سزاوارتر از خود آنان بود، در آستانه واپسين سفر از مدينه، نگران آينده امت خويش است، چه اينكه به ديدگان آينده‌نگر خويش مي‌ديد كه فتنه‌ها چونان پاره‌هاي شب تاريك در پي هم از راه مي‌رسند. هم از اين روي بود كه براي نوشتن مكتوب هدايت دوات مي‌خواست، هرچند تاريك‌انديشان نوشتن آن سطور روشن را مهلت ندادند و آخرين واژه‌هاي درخشان تاريخ را نانوشته نهادند.  اينسان، مدينه در غربت انسان‌ها، كوچك و كوچك‌تر مي‌شد و شانه‌هاي رنجور صديقه كبري حضرت فاطمه (س) چگونه مي‌توانستند اين اندوه بزرگ را برتابند؟ گويي مولي‌الموحدين علي (ع) آن روز نخستين پاره‌هاي شب را كه نه از آفاق جهان، بل از آفاق جان‌هاي ظلمت سرشت برمي‌آمدند، مي‌ديد. اينك كه از آن روز- روز اندوه بزرگ- قرن‌ها مي‌گذرد، جهان به احترام كلمات نوراني آخرين رسول خدا (ص)- كه جز كلام وحي نيست- به پا خاسته است و آن حقيقت جاودانه رفته‌رفته از ميان پاره‌هاي شب روي مي‌نمايد كه «الاسلام يعلوا و لايعلي عليه.»
انتهای خبر/111
کد مطلب : ۱۵۷۸۶
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما