" قرآن می فرماید: در سرگذشت مردم سرزمين اَيكَه و دعوت پر مهر پيامبرشان شعيب (ع) و لجاجت ها و سرسختي ها و تكذيب هاى آنان و سرانجام نابودى اين قوم ستمگر با صاعقه مرگبار، نشانه و درس عبرتى است . "
به گزارش حافظ نیوز،قرآن کتاب خدا است و آیاتش روشنگر راه انسان هاست، خداوند در کتابش برای هدایت بندگانش قصه هایی را تعریف کرده است. اما هدف از این قصه ها، داستان سرایی و یا تاریخ نگاری نیست، بلکه هدف از داستان هاى قرآن رشد و تكامل انسان ها است. هدف پرتوافشانی نور و روشنائى، در جان ها و كنترل هوس هاى سركش است و بالاخره هدف مبارزه با ظلم و ستم و انحراف است .
حضرت شعیب(ع) پیامبر قوم اَیکَه است. این قوم در آبادی معروفی به نام اَیکَه که نزدیک شهر مَديَن و در جنوب شامات قرار داشت، سکونت داشته اند. آنها زندگى مرفه و ثروت فراوان داشتند و شايد به همين دليل غرق غرور و غفلت بودند و همه پیامبران الهی را تکذیب می کردند و حتی به حضرت شعیب(ع) که بر آنان مبعوث شده بود نیز ایمان نداشتند.
زمانی که شعیب (ع) به پیامبری این قوم مبعوث شد به آنها گفت : ای قوم ! من براى شما رسول امينى هـستم. تقوا را پيشه كنيد و از خدا بپرهيزيد و مرا اطاعت نمائيد، كه اطاعت از من اطاعت خداست.
شعيب (ع) بعد از دعوت قوم خود بـه تقوى و اطاعت فرمان خدا، در بخشی دیگر از تعليماتش روى انحرافات اخلاقى و اجتماعى آن ها انگشت گذارد، و آن را به نقد كشيد و از آنجا كـه مهمترين انحراف اين قوم مرفه، نابساماني هاى اقتصادى و حق كشى و استثمار بود، بيش از همه روى اين مسائل تكيه كرد.
شعیب (ع) به قوم خود گفت : ای قوم، "كم فروشى ننمائيد"، " مردم را به خسارت و زيان نيفكيد" ، "با ترازوى مستقيم و صحيح وزن كنيد"، "حق مردم را كم نگذاريد و بر اشياء و اجناس مردم ، عيب نگذارید " و "در روى زمين فساد نكنيد."
حضرت شعيب(ع) در این عبارات كوتاه پنج دستور به اين قوم گمراه داد. چرا که آنان در يك منطقه حساس تجارى که بر سر راه كاروان هائى كه از حجاز به شام و مناطق ديگر رفت و آمد مى كردند قرار داشتند.اين قافله ها در وسط راه ، نيازهاى فراوانى پيدا مى كردند كه گاهى افرادی كه در مسير قرار داشتند، از اين نيازها حداكثر سوء استفاده را مى كردند، اجناس آنها را بـه كمترين قيمت مى خریدند و اجناس خود را به گرانترين قيمت مى فروختند .
گاه بر اجناسى كه مى خریدند هزار عيب می گـذاشتند و جنسى را كه در مقابل آن مى فروختند، صد گونه تعريف مى كردند، و هنگام وزن و پيمانه جنس خود را دقيقا مى سنجیدند و گاه كم فروشى مى كردند، ولى جنس ديگران را با بى اعتنائى وزن مى نمودند و گاهـى بيشتر از مقدار لازم بر مى داشتند، و چون طرف مقابـل محتاج و نيازمند بود، ناچار می شد به تمام اين مسائل تن دهد.
اما از آنجا كه نابساماني هاى اقتصادى سرچشمه از هم گسيختگى نظام اجتماعى مى شود، در پايان اين دستورات به عنوان يك جمع بندى مى گويد، در زمين فساد نكنيد، و جامعه ها را به تباهى نكشانيد و به هر گونه استثمار و بهره كشى ظالمانه و تضييع حقوق ديگران پايان دهيد.امـا متاسفانه سخنان اين پيامبر دلسوز و بيدارگر در آنها مؤ ثر نيفتاد .
جمعيت ظالم و ستمگر كه خود را در برابر حرف هاى منطقى شعيب بى دليل ديدند براى اينكه به خودكامگى خود ادامه دهند، سيل تهمت و دروغ را متوجه او ساختند. به او گفتند: تو ديوانه اى! ، گمان مى كنى با اين سخنان مى توانى ما را از آزادى عمل در اموالمان بازدارى؟ تو بشرى همچون ما هستى، چه انتظارى دارى كه ما پيرو تو شويم، ما تنها گمانى كه درباره تو داريم اين است كه فرد دروغگوئى هستى !
بعد از گفتن اين سخنان ضد و نقيض و تهمت ها، بى شرمى و وقاحت را به آخر رساندند و كفر و تكذيب را به بدترين صورتى نشان دادند و گفتند بسیار خوب، اگر راست مى گوئى سنگ هاى آسمانى را بر سر ما فرو ريز و ما را به همان بلائى كه به آن تهديدمان مى كنى مبتلا ساز تا بدانى ما از اين تهديدها نمى ترسيم!
شعيب (ع) گفت: پروردگار من به اعمالى كه شما انجام مى دهيد آگاه تر است. و فرو باريدن سنگ هاى آسمانى و عـذاب هاى ديگر به دست من سپرده نشده كه از من مى خواهيد، او اعمال شما را مى داند و هر زمان شما را مستحق مجازات ببیند، عذابش را نازل می کند و ريشه شما را قطع خواهد نمود.
تا اینکه زمان پاكسازى صفحه زمين از اين آلودگان فرا رسيد و عـذاب الهی نازل شد. هفت روز گرماى سوزانى سرزمين آنها را فرا گرفت، و مـطلقا نسيمى نمى وزيد، ناگاه قطعه ابرى در آسمان ظاهر شد و نسيمى وزيدن گرفت، آنها از خانه هاى خود بيرون ريختند و از شدت ناراحتى به سايه ابر پناه بردند.در ايـن هـنگام صاعقه اى گوش خراش و مرگبار از ابر برخاست و به دنبال آن آتش بر سر آنها فرو ريخت و لرزه اى بر زمين افتاد و همگى هلاك و نابود شدند.
در حقيقت زمينى كه مهد آسايش آنها بود مامور نابوديشان شد و آب و هوا كه حيات آنها را تامين مى كرد، فرمان مرگشان را پذيرا گشت.
" قرآن می فرماید: در سرگذشت مردم سرزمين اَيكَه و دعوت پر مهر پيامبرشان شعيب (ع) و لجاجت ها و سرسختي ها و تكذيب هاى آنان و سرانجام نابودى اين قوم ستمگر با صاعقه مرگبار، نشانه و درس عبرتى است . "
منبع : تفسیر نمونه – آیت الله مکارم شیرازی – سوره شعرا ( آیات 191-176)
« محمد بارونی »