حافظ نیوز/ سرویس فرهنگی ابعاد حماسه حسینی و قیام ابا عبدالله حسین(ع) در طول تاریخ همواره مورد تشکیک معاندان دین و تحریف جاهلان و یا مغرضان بوده است. بنابراین، یافتن پاسخی منطقی برای پاسخگویی به این شبهات، اقدامی لازم و ارزشمند محسوب می شود که در این نوشتار، تلاش کردیم پاسخهای مراجع معظم تقلید شیعه را به برخی از مهمترین این شبهات، جمع آوری نمائیم.
آیا حضرت سید الشهداء(ع) هنگام مواجهه با دشمن، نمیتوانستند با تصرّف تکوینی، دشمن خود را نابود کنند؟ اگر میتوانستند، چرا از آن قدرت خود استفاده نکردند و با فریاد ”هل من ناصر ینصرنی” و امثال آن، از مردم یاری میخواستند؟ و اگر نمیتوانستند، روایاتی که دلالت بر قدرت تکوینی ائمه می کند، چه توجیهی دارد؟
بیتردید، ائمه اطهار(علیهمالسلام) که واسطه فیض الهی هستند، قدرت تصرّف در تکوین و نابود کردن دشمن را با یک اراده دارا بودند؛ زیرا استمرار حیات دشمنانشان، حرکت دست و پا، بینایی چشم و حتی تیزی و برّندگی سلاح آنان که همگی فیض الهی است به برکت اذن تکوینی ائمه(علیهمالسلام) و وساطت آنها در فیض است، لیکن چنین قدرتی تکلیفآور نیست؛ یعنی پیغمبراکرم(ص) و ائمه اطهار(علیهمالسلام) برای تبلیغ دین، پیشبرد اهداف دینی، دفاع از خویشتن و از چنین قدرتی استفاده نمیکنند. البته، اختیار استفاده از این قدرت غیر عادی به اراده الهی وابسته است و هر گاه خداوند متعال اراده کند، آنها از آن استفاده خواهند کرد.
سرّش آن است که دنیا نشئه تکلیف است و بر مدار علم عادی و تکلیف معمول اداره میشود. اگر خداوند میخواست، خود از دشمنانش انتقام میگرفت، لیکن اراده کرد تا برخی از مردم را با برخی دیگر بیازماید: (و لو یشاء ا... لانتصر منهم و لکن دنیا نشئه تکلیف است و بر مدار علم عادی و تکلیف معمول اداره میشود. اگر خداوند میخواست، خود از دشمنانش انتقام میگرفت...
لیبلوا بعضکم ببعض). از اینرو ائمه(علیهمالسلام) نیز مانند دیگران، مکلّف هستند برای تبلیغ و پیشرفت دین، با استفاده از اسباب و عوامل عادی تلاش کنند. اگر بنا باشد آنان برای پیشبرد اهدافشان از قدرت غیر عادی استفاده کنند و دشمنان خود را با یک اراده از بین ببرند و اساس تکلیف از هم میپاشد؛ زیرا نه خودشان امتحان خواهند شد و نه هواداران صادق آنها.
بنابراین، فریاد ”هل من ناصر ینصرنی” امام حسین(علیهالسلام) برای اتمام حجّت بوده است.
ب. امام(علیهالسلام) الگوی دیگران در تبلیغ و ترویج دین است. اگر قرار باشد او در مواجهه با مشکلات، از قدرت غیرعادی استفاده کند و موانع را از سر راه بردارد. دیگر نمیتواند الگوی دیگران باشد و نمیتواند به دیگران بگوید: برای حفظ اسلام، از مرگ، تشنگی، زندان، گرسنگی، شکنجه، اسارت و نترسید؛ زیرا امّت خواهند گفت: چرا خودت ترسیدی و با قدرت غیر عادی، این موانع را از راه خود برداشتی؟
آيا شهادت امام حسين(عليه السلام) و ياران ايشان که ملاقات خداوند و عروج به سعادت ابدي ايشان است، باعث حزن و اندوه ما است يا عامل شادي ما مي باشد؟ در واقع چرا ما در عاشورا، به جای شادی عزاداری می کنیم؟
از ديدگاه عقلي، عروج به سعادت ابدي براي آن حضرات و لقاء حق تعالي که منتهاي مسئلت آنان بوده، موجب شادي و سرور عقل است و ليکن از حيث عواطف و احساسات بشري، موجب حزن و گريه و عزا است و توجه به هر دو جهت عقل و عاطفه، براي همگان بالاخص نسل جوان، ضروري است زيرا در پرتو همين عواطف و شعارهاست که عقل و شعور انسان به تکامل مي رسد و عبرت ها و درسهاي عاشورا در درون آدمي، رسوخ مي کند.
اگر امام حسین(عليه السلام) علم به شهادت خود داشتند، چرا به کربلا رفتند؟ و اگر علم نداشتند، پس روایاتی که دلالت بر علم ائمه دارد را چگونه باید توجیه کرد؟
الف. گاهی شرایط به گونهای است که آدمی، بناچار برای رسیدن به مقصد و مقصود خویش، هر کاری انجام میدهد؛ حتی اگر بداند به مرگ او میانجامد. رزمندگان اسلام که در دوران دفاع مقدس، برای استفاده از علوم غیر عادی به اذن خاص الهی بستگی دارد، نه به اراده ائمه معصومین...
عبور از میدان مین، بر هم سبقت میگرفتند، میدانستند سرانجام داوطلب شدن و سبقت گرفتن برای رفتن به میدان مین، شهادت آنان است، لیکن چون میدانستند برای دفاع از نظام اسلامی، چارهای جز این نیست، پا در این میدان بیبازگشت میگذاشتند.
حرکت امام حسین(علیهالسلام) به سوی کربلا نیز از این قبیل بود؛ زیرا انحراف در حکومت اسلامی به جایی رسیده بود که اگر قیام عارفانه آن حضرت و یاران باوفایش نبود، اسلام به پایان رسیده بود: ”و علی الإسلام السّلام إذ قد بلیت الأمّة براع مثل یزید” و این انحراف، جز با شهادت امامحسین(علیهالسلام) قابل اصلاح نبود.
ب. پیغمبراکرم(ص) و ائمه اطهار(علیهمالسلام) از دو علم برخوردارند: علومی که از راههای عادی به دست میآید و علومی که از راههای غیر عادی و غیر متعارف به دست میآید. با توجه به اینکه دنیا نشئه تکلیف است و آن پیشوایان نور نیز همانند سایر مردم، مکلّف به تکالیف الهی بودند، مکلّف به استفاده از علوم غیر عادی نبودند و تنها باید طبق علم عادی رفتار میکردند. اثبات حق بودن دعوت یا دعوا استفاده میکردند. پس استفاده از علوم غیر عادی به اذن خاص الهی بستگی داشت، نه به اراده خودشان. بنابراین، آگاهی ائمه(علیهمالسلام) از سرنوشت غیبی خودشان تکلیف آور نبود. از این جهت از آن علم استفاده نمیکردند؛ مگر در مواردی خاص که از سوی خداوند متعال مأمور استفاده از آن میشدند؛ وگرنه معیار تکلیف، علم عادی بود، نه علم غیر عادی.
با توجه به اينکه ياران سيدالشهداء(عليه السلام) همگي کشته شدند، حادثه کربلا با اين دقت در جزئيات، چگونه نقل شده است؟
اگر چه غالب آن منقولات تاريخي، سند فقهي- به معناي خاص آن که در علم فقه و اصول فقه است- ندارد، لکن قاعده تسامح در ادله سنن دلالت دارد که همين مقدار که بنابر نقل هاي تارخي و مقاتل، احتمال وقوع داده شود، کافي است و مي توان آن را نقل کرد و با آن عزاداري هر حادثه تلخ و ناگواری را باید بهانه کرد و برای سالار شهیدان اشک ریخت...
نمود؛ کما اينکه سيره هميشگي بر همين منوال بوده و مقاتل بسيار معتبر همانند مقتل شيخ مفيد نيز بر همين اساس ثبت و ضبط گردیده است.
گریه بر امام حسين(عليه السلام) که ۱۴۰۰ سال پیش به شهادت رسیده اند چه نفعی دارد؟
اشک ریختن بر مصیبت امام حسین(ع)، آثار فراوانی دارد، از جمله این که محبت اهل بیت (ع) در قلب شیعیان حضور پیدا میکند؛ آنگاه دوست امامان معصوم (ع) هرگز فکر و راه و روش آنان را رها نمیکند؛ زیرا رهبری جوارح به دست جانحه و دل است و زمامداری قلب را محبت به عهده میگیرد و دلِ دوستان حسین بنعلی (ع)جوارح را به صَوْب صراط مستقیم رهنمود میشود. خود آن بزرگوار نیز به این اصل کلی سفارش کردند که هر حادثه تلخی پیش آمد کرد، آن را بهانه کنید و برای من اشک بریزید: ”أو سمعتم بغریب أو شهید فاندبونى”هرگاه داستان غریب یا شهیدی را شنیدید، برای مظلومیت من گریه کنید”؛ زیرا اگر امام حسین (علیهالسلام) به خلافت میرسید، دیگر غریب یا شهیدی وجود نداشت. بنابراین، اصل کلی این است که هر حادثه تلخ و ناگواری را باید بهانه کرد و برای سالار شهیدان اشک ریخت؛ نه آنکه افراد داغدیده برای تسکین عواطف و احساسات خود آن حضرت (علیهالسلام) را بهانه کنند و برای التیام زخم خویش اشک بریزند و ندبه نمایند و بین این دو گونه عزا داری فرق وافر است؛ زیرا محصول یکی تعزیت برای حضرت امام حسین (علیهالسلام) است و نتیجه دیگری تسلیت برای خود؛ هر چند ممکن است بهانه قرار دادن واقعه جانسوز کربلا هم بیاثر نباشد.
آيا عزاداري براي امام حسين(عليه السلام) به اين شکل را سلسله صفويه به وجود آورده اند؟
اصل موضوع عزاداري براي حضرت ابي عبدالله الحسين(عليه السلام) مسئله تازه پديد آمده و حادثي نيست. اول کسي که براي سيدالشهداء(ع)عزاداري نموده است خود خداوند تبارک و تعالي است که براي انبياء عظام الهي عزاي حسين بن علي(ع) را بيان فرموده است و سپس جيرئيل امين و بعد ول کسي که براي سيدالشهداء(ع)عزاداري نموده است خود خداوند تبارک و تعالي است که براي انبياء عظام الهي عزاي حسين بن علي(ع) را بيان فرموده است...
از آنها نبي مکرم اسلام(ص) و سپس ائمه هدي (ع) از هر فرصتي براي برپايي مراسم عزاي سيدالشهداء بهره برداري مي فرمودند و اين سنت بزرگ را به شيعيان خود منتقل فرمودند و اين مسائل در روايات مختلف آمده است که به محل آن بايد رجوع کرد. لکن در اينکه در زمان صفويه، به واسطه تدبير و کوشش علماي بزرگ شيعه، معارف شيعي احياء گرديده و از اين جهت کار بزرگي انجام گرفته است.
بعضى از شبهه افکنان مى گویند: حادثه کربلا مربوط به بیش از یک هزار و سیصد سال پیش است و امروز هیچ یک از طرفین آن قضیه و نسل هاى آنها وجود ندارند، چرا هر سال یاد آنها را زنده نگه مى داریم؟
آنهایى که ایراد مى کنند، توجّه به این حقیقت ندارند که عاشورا یک ”حادثه” نبود بلکه یک ”جریان تاریخى” بود. جریان مبارزه حق و باطل، عدالت و ظلم. و این مبارزه در همه قرنها ادامه دارد و عاشوراى حسینى درس لازم را براى پیروزى حق بر باطل به طرفداران حق مى دهد و شعار ”هیهات منا الذّله” بیانگر این جهاد پرارزش است و ما از این درس در طول تاریخ استفاده فراوان برده ایم.
چگونه ممکن است سر بريده امام حسين(عليه السلام)، قرآن تلاوت کند؟ آيا اين يک معجزه است؟ دليل قرائت قرآن چيست؟
معلوم است که اين قضيه معجزه است؛ و معجزه، آن است که به حسب عادت، واقع نمي شود و اما چرا قرآن خوانده است، زيرا بهترين کلمات، قرآن است که از بهترين افراد در آن موقع حساس با آن جاذبه خاص واقع شده است. و اينگونه امور محل استبعاد نيست، قال الله تعالي: «أم حسبت أن أصحاب الکهف و الرقيم کانوا من أياتنا عجبا» (کهف/9) آيات الهي بسيار است و هيچ يک محل استبعاد نيست و چنان که نقل شده سر مطهر، همين آيه شريفه را تلاوت کرده است.
آيا جلو تير قرار گرفتن بعضي از اصحاب در نماز ظهر عاشورا مصداق خود را به مهلکه انداختن نيست؟
حفظ جان مطهر امامو شهادت در اين راه، نه تنها مهلکه نيست که فوزي عظيم است و به هر کسي عطا نمي شود و لذا مي خوانيم: ”يا ليتنا کنا معکم فنفوز فوزاً عظيماً”
مراجع پاسخ دهنده: آیات عظام مکارم شیرازی - مظاهری اصفهانی - جوادی آملی