به گزارش حافظ نیوز، خسرو شمسایی در مقاله ای درمورد امربه معروف و نهی از منکر نوشت:
"امر به معروف و نهی از منکر" در فقه اسلامی ناظر بر نقش سیاسی-اجتماعی هر مسلمان در تعیین سرنوشت خود و جامعه ای است که در آن زندگی می کند. از دیگر سو و به تعبیر استاد شهید مرتضی مطهری، "یگانه اصلی است که ضامن بقای اسلام است"(1). وی معتقد است منظور از امر به معروف و نهی از منکر تنها امر و نهی لفظی نیست بلکه اگر بخواهیم روح امر به معروف و نهی از منکر را با ترجمه و تعبیر فارسی بیان کنیم، باید بگوییم: "لزوم استفاده از هر وسیله مشروع برای پیشبرد اهداف اسلامی"(2).
از آنجا که به فرموده بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی(ره): "حفظ جمهورىاسلامى ... حفظ اسلام است"(3)وبه فرموده رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای(حفظه الله)، "بزرگترین نعمت خدا وجود این نظام است و بزرگترین معروف دفاع از این نظام است"(4) و "بالاترین تخلف ها، آن تخلف ها و جرایمی است که پایه های نظام را سست می کند"(5) ، لذا در شرایط حاضر، حداقل به دو دلیل "احیاء امر به معروف و نهی از منکر" برای جامعه و نظام اسلامی ایران امری ضروری و حیاتی است: دلیل اول: امر به معروف و نهی از منکر دو فریضه مهم در کنار دیگر فرائض الهی همچون نماز و روزه و حج و ... است که انجام آن بر هر مسلمانی واجب می باشد. در بیان جایگاه این دو فریضه در متون دینی و ضرورت و اهمیت آنها آیات و احادیث فراوانی آمده است که به لحاظ رعایت اختصار به ذکر یک آیه و یک حدیث اکتفا میگردد. خداوند در سوره حج آیه 41 بر این امر تاکید دارد که:
"اَلّذینَ اِن مَکّنّاهُم فی الارضِ اَقاموا الصّلاةَ و آتَوُا الزّکاه و اَمَروُا بالمعروفِ و نَهَوا عَنِ المنکرِ"
آنانکه اگر در زمین قدرتشان بخشیم، نماز را برپای می دارند و زکات می دهند و امر به معروف کرده و نهی از منکر می نمایند.
و حضرت امیر در نهج البلاغه می فرمایند: "تمام کارهای نیک و حتی جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهی از منکر چون قطرهای است در برابر دریای پهناور".(6)
اما، چرا امروزه این دو فریضه الهی آنطور که شایسته نظام و جامعه اسلامی ایران است به اجرا در نمی آید؟ به عبارت ساده تر، علی رغم تاکیدات مکرر در آیات و احادیث و با اینکه خداوند بر مردم مسلمان ایران منت نهاده و در برپایی نظام سیاسی اسلام به عنوان قدرت پشتیبان، آنها را یاری نموده، چرا این دو فریضه، آنطور که باید و شایسته است، در سبد فرهنگی خانواده های مسلمان ایرانی جا ندارد؟ پاسخ این سئوال را باید در دلیل دوم جستجو نمود.
دلیل دوم: پس از فروپاشی نظام دوقطبی، نظام سلطه و در راس آن آمریکا، نظم نوینی را مطرح نمود که از دل آن نظریه "دهکده جهانی" بیرون آمد. البته، لازمه تحقق دهکده جهانی نیز "سکولاریزه کردن" دیگر جوامع است. این سناریو، "جنگ نرمی" است که در صورت موفقیت، تمامی جوامع از فرهنگ و هویت بومی تُهی می گردند و حداکثر اینکه فرهنگ های بومی به تدریج به حوزه خصوصی و فردی کوچ داده می شوند و به جای آن فرهنگ، سیاست و اقتصاد مورد نظر "کدخدای" دهکده جهانی، یعنی ایدئولوژی لیبرالیسم، بر جوامع حاکم می گردد. در حوزه اعتقادی نیز باورها به حوزه خصوصی خزیده و آن قرائت رسمی که خود را نماینده باورهای کل یا اکثریت جامعه می دانست از حیّض انتفاء ساقط می گردد؛ به عبارت روشنتر، تلاش می گردد تا "پلورالیسم دینی" یا تکثر اعتقادی بر جامعه حاکم گردد. در این مرحله و صرف نظر از اینکه سرنوشت افراد از "حیث اجتماعی" به دست چه افرادی با کدامین تفکر رقم خواهد خورد، خود به خود بستر ظهور "سکولاریسم"یا همان "دین عرفی" فراهم میگردد، که همان هدف راهبردی "کدخدای" دهکده جهانی است. یعنی به اسم "آزادی عقیده"، که در واقع نیاز واقعی تمامی جوامع می باشد، دیگرعقاید را به بهانه "ایدئولوژیک" و انحصار گرا بودن، به حوزه خصوصی میرانند و در ادامه و به بهانه لزوم حاکمیت قانون بر جامعه، قانونی را به جامعه تحمیل می کنند که برگرفته از ایدئولوژی "لیبرالیسم" است.
"گری سیک" مشاور امنیت ملی روسای پیشین آمریکا در جریان فتنه سال 1388 با این تصور که فتنه گران در اهداف شوم خود موفق خواهند شد، نسخه ای برای مردم و نظام اسلامی ایران می پیچد که طی آن هم سکولارها و هم متحجرین با آن موافق اند؛ وی با لحنی که حکایت از مطالبه از موضع قدرت دارد، از مردم و نظام اسلامی ایران دین عرفی را مطالبه می کند:
"خواست ما این است که دین در سیاست دخالت نکند! البته هر کس بخواهد می تواند آنقدر نماز بخواند و تسبیح بچرخاند که پوست پیشانی و انگشت وی ضخیم شود" (7)
امروزه، جریان های متعددی، همچون باستان گرایی، غربگرایی، فرقه گرایی و سلفی گرایی در جامعه ایرانی مشغول به فعالیت می باشند که فصل مشترک تمامی آنها، قائل بودن به "جدایی دین از سیاست" است و هر کدام به گونهای در فرایند"سکولاریزاسیون" یا "عرفی سازی دین"ایفای نقش می کنند. عرفی سازی هدف راهبردی غرب از تهاجم فرهنگی بر علیه جمهوری اسلامی است.
از دیگر سو، با گذشت بیش از سه دهه از عمر پُر فراز و نشیب جمهوری اسلامی ایران، وضعیتی نگران کننده در سطح اجتماعی قابل مشاهده است، یعنی روند تدریجی و آرام "بی تفاوتی" نسبت به احکام و ارزش های دینی که تالی فاسد آن گسترش"واجب های فراموش شده و ترویج منکرات" در جامعهمی باشد. آنچه مسلم است، این "بی تفاوتی" رابطه مستقیمی با روند "سکولاریزاسیون یا عرفی شدن دین دارد.
عرفىگرایانکه امروزه تحت مدیریت "حلقه لندن" و به رهبری "دکتر سروش" فعالیت می کنند، بر اساس این فرض که ارزشهاى اسلامى عامل اصلى همبستگى اجتماعى و تثبیت حاکمیت دینى در جمهورى اسلامى ایران به
شمار مىرود، در مقابله با آن و در جهت تغییر درونمایههاى دین اسلام، برنامه عرفی سازی دینرا دنبال میکنند. آنها به دین تا آنجا حق اظهارنظر میدهندکه مفاهیم دینی و آموزههای دینی، بتوانند تفسیر هایسکولار، مادی و این دنیایی را بپذیرند. بنابراین، دین عرفی دینی است که طی آن هیچ امر یقینی واحدی مبنای رفتار مومنین نباشد و هر کس، خود مرجع تقلید خود بوده و حلال و حرام و خوب و بدها را خود تشخیص می دهد. با عرفی سازی دین، "صراط مستقیم" جای خود را به "صراط های مستقیم"می دهد.
با این اوصاف، عرفی سازی چیزی جز بشری سازی دین و به تبع آن، عادی سازی گناه و فساد در جامعه نمی باشد. در این صورت است که با محو و استحاله شدن قالب ها و چارچوب هایی که دین برای مردم تعریف و تعیین نموده است، مواجه می شویم. با عرفی سازی می توان "آموزه های اصیل دینی" را که فقها و مراجع عظام به نیابت از معصوم(ع) در حوزه های علمیه از متون و منابع اصیل دینی، یعنی قرآن و اهل بیت(ع)، استخراج می کنند، به حاشیه رانده، موجبات انحراف مسلمانان را فراهم ساخت و مقاومت جوامع پویا و مبارز اسلامی را در هم شکست و همچنانکه رهبر معظم انقلاب اشاره دارند، این جوامع را به سرنوشت جوامعی چون مدینه النبی، کوفه و آندلس گرفتار ساخت.
اما، این "مصیبت" در آن جوامع محقق نشد، مگر زمانی که این واجب ها به فراموشی سپرده شدند و به تدریج منکرات جای خود را به معروفات دادند و برعکس. پیامدی که پیامبر اعظم (ص) هم نسبت به آن هشدار داده اند:
"تا زمانی که مردم امر به معروف و نهی از منکر نموده و یکدیگر را بر نیکی یاری کنند، همواره در خیر و سعادت بسر خواهند برد و در غیر این صورت ، برکت ها و خیر الهی از آنان گرفته
خواهد شد و برخی[اشرار] برآنان مسلط خواهند گردید و یاوری، نه در زمین و نه در آسمان، نخواهند داشت" (8)
عرفی سازی یعنی از حرکت انداختن موتور محرکه امر به معروف و نهی از منکر در مومنین؛ فرایندی که سالهاست در قالب"جنگ نرم" در دستور کار دشمنان قرار گرفته و رهبری آگاه نظام نام "تهاجم فرهنگی" بر آن نهاده و مکرراً خطرات محسوس و نامحسوس آن را به مردم و مسئولین گوشزد نموده و بر تکلیفی که مردم، خصوصاً خواص طرفدار حق نسبت به این هجمه ها بر عهده دارند، تاکید نموده اند :
"جنگ نرم، راست است. این یک واقعیت است. یعنی الآن جنگ است. البته این حرف را من امروز نمی زنم. من از بعد از جنگ [از] سال 1367 همیشه این را گفته ام. بارها و بارها؛ علت این است که من صحنه را می بینم؛ چه بکنم اگر کسی نمی بیند؟! چکار کند انسان؟! من دارم می بینم صحنه را، می بینم تجهیز را، می بینم صف آرایی را، می بینم دهان های از حِقد و غضب گشوده شده و دندان های از غیظ به هم فشرده شده علیه انقلاب و علیه امام و علیه همه این آرمان ها و علیه همه آن کسانی که به این حرکت دل بسته اند را؛ اینها را انسان دارد می بیند. خب، چکار کند؟این تمام نشده، چون تمام نشده، همه وظیفه داریم".(9)
آنچه مسلم است، دشمن استکباری بعد از ناکامی از روش های تهدید و تطمیع، آخرین استراتژی خود در مقابله با نظام جمهوری اسلامی ایران به عنوان کانون جبهه مقاومت اسلامی در منطقه و جهان را استراتژی جنگ نرم قرار داده است که خروجی آن "دین عرفی شده" است، و تنها راه مقابله با آن،حفظ شعائر مذهبی است که از طریق احیاء "واجب فراموش شده" یعنی امر به معروف و نهی از منکر در جامعه امکان پذیر می باشد. صرف نظر از ابعاد سلبی این فریضه که بر عهده دستگاه های حکومتی است، "تذکر لسانی" بزرگترین حربه در مقابل مروجین گناه و منکر در جامعه به شمار می رود، آنطور که رهبر معظم انقلاب اصلاح جامعه را در گرو انجام آن می دانند:
"عاملی که جامعه را اصلاح می کند همین نهی از منکر زبانی است".(10)