وقتی یک فرد روستایی با ماشین آخرین مدل به روستایی که در آن متولد شده برمی گردد آن مرد چوپان یا کشاورزی که با دست های پینه بسته سهم زکات خود را پرداخت می کند چطور می تواند به این دین پایبند بماند.
به گزارش حافظ نیوز، محمدرضا نوراللهیان در گفتوگو با شفقنا بیان کرد: اشرافیت امری نیست که بخواهیم همچنان به آن نگاه منفی داشته باشیم اگر پسوند "گری” کنار اشراف قرار بگیرد عملکرد ناپسند و زشتی به حساب خواهد آمد وگرنه اشراف در ذات بسیار پسندیده است؛ برای مثال اگر خواجه نصیرالدین طوسی را با آن همه بلندی مقام و رافت علمی کم نظیر که موسس رصد خانه مراغه است در نظر بگیریم از او در جهان هم به عنوان یک محور بزرگ فضیلت یاد می شود. خواجه نصیر الدین طوسی که در فتح بغداد نقش وزیر هلاکوخان را داشت، بسیار تاثیر گذار بود یکی از کتاب های خواجه نصیر الدین طوسی "اوصاف الاشراف” است؛ در همین کتاب اوصاف الاشراف می بینم که اشراف خوب و اشرافی گری بد است یعنی وقتی من خوی اشرافی پیدا کنم. اگر چنین موضوعی در میان عامه مردم وجود داشته باشد بسیار ناپسند است و اگر هم در خواص به ویژه روحانیت به وجود بیایید بی نهایت مخرب و زیان آور است.
اشرافی گری در روحانیت دید مردم نسبت به روحانیت را تغییر داده است
این استاد دانشگاه تربیت مدرس ادامه داد: برای مثال همانطوری که شرافت یک فضیلت محسوب می شود کسی هم که ادای شرافت را در بیاورد زشت و ناپسند است و این اشرافی گری به حساب می آید، هم چنین آیت الله زادگی نیز ناپسند است یا به واسطه اینکه فرزند یک روحانی برجسته هستی باید از یک اعتباری برخوردار شوی؛ این بلایی است که اگر در خانه روحانیت اتفاق افتاد ابتدا خود آن پرچم دار را بر زمین می زند و بعد دیدگاه مردم نسبت به روحانیت تغییر پیدا می کند.
او با بیان اشراف در نگاه پیامبر(ص) توضیح داد: پیامبر(ص) در روایات ما اشراف را توصیف می کند و می گوید، «الاشراف امتی» یعنی شرفای امت من. در اسلام همیشه یک طایفه ای بزرگ و محترم بودند به اسم بنی هاشم که از نسل حضرت فاطمه (س) هستند؛ در تونس، مغرب و بسیاری از مناطق دیگر به آنها شریف یا شرفا می گویند.
مشاور سازمان سمت درباره وزارت اشراف تصریح کرد: در یک برهه ای ما وزارت اشراف را داشتیم وزارت اشراف مانند دوران وزارت خواجه رشید الدین فضل الله همدانی، بوعلی سینا، نظام الملک یا دوره وزارت امیر کبیر وزارت اشراف بوده است. این موضوع مذموم و ناپسند است که برخی از آیت الله زادگان که باید برای رسیدن به درجه و مرتبه ای تلاش کنند صرف اینکه چون فرزند یک شخص عالم و بزرگواری هستند از مزیت ها و امکاناتی برخوردار شوند و می رسیم به همان مثل "از فضل پدر تو را چه حاصل”. اشرافی گری این است که با اتصال به این ریسمان های بی بنیان خودمان را از مزیت ها بهره مند کنیم. البته امام موسی صدر هم فرزند مرجع بزرگ سید صدرالدین صدر است که خود این پسر هم بزرگ و شریف است.
این استاد حوزه درخصوص واژه شریف عنوان کرد: اگر واژه شریف را جستجو کنیم می بینیم که چقدر رویکرد مثبتی در این لغت وجود دارد اشراف جمع شریف است. در یکی از دعاهای امام سجاد(ع)، ایشان پیامبر (ص)، را اشراف خطاب می کند اما اینکه بگوییم من پسر پیامبر(ص) هستم اشرافی گری است البته که هیچ فخری هم در آن نیست مانند شرافت و اشراف که می توان در حضرت یوسف(ع) مشاهده کرد و در مقابل آن هم اشرافی گری ۱۱ برادر حضرت یوسف را به خوبی می توان دید.
وقتی اشرافی گری یک بحث اکثریت شد بلای عام می شود
نوراللهیان با توجه به رواج اشرافی گری در جامعه گفت: وقتی یک موضوعی شامل بحث اکثریت شد بلای عام می شود. به نظر جامعه در پی رسیدن به این خصلت های منفی است. برای مثال من وقتی در حجره نمناک و رطوبتی شهر مشهد درس می خواندم، شرایط ،نوع سلوک، خوراک و پوشش من به طور کامل متفاوت بود اما امروز اتومبیل، خانه و خانواده من فرق کرده است. البته در قم هم که طلبه بودیم گاهی پیش می آمد که جز نان خشک چیزی برای خوردن نداشتیم و به طور مداوم مشغول درس خواندن بودیم اما امروز شرایط بسیار متفاوت است در آن زمان شیوه خورد و خوراک طلبه ها بسیار ساده بود اما خوراک امروز ما با نان خشک آن سالها بسیار تفاوت دارد. البته باید توجه کرد که این موضوع در سطح عمومی جامعه تغییر کرده است.
این استاد دانشگاه تربیت مدرس درباره رفاه نسبی در میان روحانیون و افراد جامعه اظهار کرد: اگر در جامعه اغلب مردم از یک رفاه نسبی برخوردار باشند و اگر من هم به همان میزان از رفاه برخوردار باشم یا یک سطح از دیگران بالاتر باشم عجیب نیست اما اشکال زمانی به وجود می آید که خانه ها و اتومبیل ها به شکل کذایی مجلل می شود وقتی یک فرد روستایی با همان ماشین آخرین مدل به روستایی که در آن متولد شده برمی گردد آن مرد چوپان یا کشاورزی که با دست های پینه بسته سهم زکات خود را پرداخت می کند چطور می تواند به این دین پایبند بماند.
این استاد حوزه درباره زیست و سادگی امام خمینی (ره) عنوان کرد: امام خمینی(ره) تا آخرین لحظات عمر خودش در همان حسینیه جماران که بسیار ساده و مرکز اندیشه بود زندگی کرد باتوجه به اینکه ملاقات های مهمی هم در حسینیه امام (ره) انجام می شد اما امام(ره) همین طور ساده زندگی کردند و تا لحظات آخر عمرشان حتی راضی به تغییرات کوچکی در محل زندگی خودش نمی شد و معتقد بودند که تجملات از همین تغییرات کوچک شروع می شود و به مرور مساجد و معابد هم محل اشرافی گری می شود. زمانی که امام (ره) در کربلا بودند پیام شفاهی به من دادند تا ابلاغ کنم و پیام ایشان این بود که به آقایان بگو این اتومبیل ها و خانه های کذا مردم را از روحانیت دلسرد می کند. مردم روحانیت را حمایت می کنند اگر مردم ببینند که این روحانیت سفره خودش را از مردم جدا کرد یا رفاهی برای خودش دست و پا کرد به آنها پشت خواهند کرد.
او با انتقاد به سبک معماری آرامگاه امام خمینی(ره) بیان کرد: من با قطعیت می گویم که اگر خود ایشان بودند به شدت با چنین سبک اندیشه اشرافی گری مقابله می کردند. سبک ساده زیست امام خمینی (ره) برای ما ارزشمند است نه اینکه بخواهیم آرامگاهی با شکوه و پرزرق و برق برای ایشان ترتیب دهیم.
مشاور سازمان سمت افزود: وقتی امام خمینی (ره) از دنیا رفت افرادی با تراکتور ۱۷ ساعت سختی راه را به جان خریدند و به بمبئی مقابل کنسولگری امام خمینی (ره) برای عرض تسلیت آمدند و می گفتند که امام خمینی(ره) امام ما هم هستند و علاقه خاصی نسبت به ایشان داشتند. ما چنین دیدگاهی را با این حرمی که برای امام (ره) ساخته شد، گرفتیم؛ اگر آنها در این زمان به ایران بیایند و به آرامگاه امام خمینی (ره) بروند به طور قطع ابتدا به این زر و زیورها توجه می کنند و معنویت امام و شیوه ساده زیست ایشان در درجه چندم قرار می گیرد.
نوراللهیان با ابراز تاسف نسبت به عملکرد اشرافی گری برخی از سازمان ها عنوان کرد: برخی از سازمان هایی که قرار بود به نیازمندان کمک کنند، خودشان ماشین های آخرین مدل وارد می کنند و چنین رفتاری یک نمونه بارز اشرافی گری است. با مسوولین آستان قدس رضوی هم به چنین مشکلاتی برخوردیم که چرا آنقدر اصرار دارید حرم امام رضا(ع) از طلا ساخته شود؛ ایشان خودشان تا زنده بودند از مادیات فاصله می گرفتند و یکی از مسوولین آستان قدس تعبیر کردند که ابهت امام رضا(ع) است، آیا جلالت و ابهت امام رضا(ع) به این زرق و برق هاست؟ بزرگی امام رضا(ع) به اندیشه اوست؛ وقتی ما الگویی مانند امام علی (ع) داریم که اگر یک نفر بدون شام سر بر زمین بگذارد، خوابش نمی برد و معتقد بود که باید در شرایط سخت کنار مردم جامعه خودش قرار بگیرد چنین نکاتی ارزشمند است نه اینکه آرامگاه ائمه خودمان را پر از زرق و برق کنیم همانطوری که فقهای بزرگ ما به خانه گِلین حضرت امیر(ع) و حضرت فاطمه (س) اشاره دارند که در کنار کاخ معاویه قرار دارد چنین سبک زندگی آنها را در نظر مردم بزرگ می کند نه ضریحی که از طلا درست شده باشد.
این استاد دانشگاه تربیت مدرس ادامه داد: یک جوانی از ته دل امام رضا(ع) را دوست دارد وقتی که حرم ایشان را با آن همه طلا می بیند با خودش فکر می کند من برای یک نیم سکه به زندان میروم؛ بنابراین امام رضا(ع) را با این همه ظواهر به عنوان الگوی تاثیرگذار از مردم می گیرم و به طور قطعی ابتدا ظاهر آرامگاه و حرم ایشان به چشم این جوانان می آید نه شیوه تفکر و سلوک رفتاری امام رضا (ع).
جامعه ای که از اصول خودش فاصله بگیرد محکوم به شکست است
این استاد حوزه با بیان اینکه فقر در جامعه ما به شکل های مختلفی وجود دارد تصریح کرد: ما نباید خودمان را از سطح اکثریت جامعه جدا کنیم یا حداقل باتوجه به مسوولیت هایی که داریم یک درجه بالاتر از سطح عادی مردم باشیم نه اینکه یک فاصله زیادی میان ما و مردم ایجاد شود؛ مشخص است چنین جامعه ای از اصول و مبانی خودش فاصله گرفته است و با توجه به چندین متن صریح در نهج البلاغه جامعه ای هم که از اصول خود فاصله بگیرد محکوم به شکست است.
مشاور سازمان سمت باتوجه به تغییر عرف جامعه اظهار کرد: انسان های شریف و اشراف در ادیان و اسلام جایگاه بسیار ویژه ای دارند اشراف حتی در سودان، مراکش و موریتانی هم حضور دارند که سادات حسنی و اهل سنت هم هستند. اما اشرافی گری یعنی اینکه بخواهیم خودمان را با ظاهر سازی از ویژگی ها و شرافتی که نداریم، برخوردار کنیم و چنین عملی بسیار مذموم است. اما باید توجه کرد که عرف جوامع هم تغییر کرده است و ما در شرایط سخت و بدون امکانات زندگی نمی کنیم اما اتفاق ناگواری در روحانیت شیعه افتاده آن هم چشم هم چشمی است در صورتی که در گذشته نوع اندیشه و سلوک علما و روحانیون ارزش به حساب می آمد اما امروز ارزش در مادیات دیده می شوند. ما باید با مردمان خودمان را هم سطح کنیم.
نوراللهیان در پایان با اشاره به روایتی از امام علی (ع) گفت: حضرت امیر (ع) یک صحابه ای داشتند که انسان بسیار بزرگواری بودند و علاقه خاصی هم نسبت به ایشان داشتند. حضرت علی(ع) به او سمت قاضی القضات بصره را می دهد، چند روزی حضرت امیر(ع) در بصره می مانند و بعد نامه عزل او را می نویسد. ایشان هم که ارادت خاصی به امام علی(ع) داشتند و از ایشان می پرسند من که دنبال مقام و جایگاه نبودم شما این جایگاه را به من دادید پس چرا من را عزل کردید، من نه خیانتی کردم و نه جنایتی مرتکب شدم. امام علی (ع) می گوید، دیدم تو صدای خود را بر روی متهم بلند کردی، وقتی تو قدرت قضا و حکم داری و با فریاد با متهم حرف میزنی او نمی تواند از خودش دفاع کند و لرزه به تنش می افتد؛ هیچ امت و جامعه ای مقدس نیست که نتواند بدون لکنت زبان حقش را بگیرد بنابراین چنین جامعه علوی نیست.