دلیل انفعال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی چیست؟/ این انفعال به ظاهر فرهنگی اما در باطن سیاسی چه اهدافی را دنبال میکند؟
تاریخ انتشارسه شنبه ۱۰ شهريور ۱۳۹۴ ساعت ۱۶:۰۲
انفعال و عدم دخالت در شریان اصلی فرهنگ جامعه منجر به حکمرانی جریانهای حامی علوم انسانی مدرن (در بازار نشر کتاب) و همچنین عدم ایجاد توازن در نشریات و مطبوعات جناحی میشود؛ لذا به این نتیجه میرسیم که این انفعال کاملا تعمدی است.
فرهنگ
به گزارش "حافظ نیوز" به نقل از مشرق، پس از گذشت نیمی از عمر دولت پرسش اساسی در خصوص عرصه حیاتی فرهنگی آن است که دستاورد فرهنگی و ماحصل سیاستهای دولت در این حوزه چیست؟ آیا میتوان تنها به اکران فیلم «محمد رسول الله(ص)» بسنده کرد و یا مابقی تولیدات و دستاوردهای این وزارتخانه از چشم ما دور مانده است؟ اصلاً باید پرسید جایگاه کانونهای فرهنگی دولت در میان سیاستهای نئولیبرالی تعدیل ساختاری و کوچک سازی دولت چیست؟
این پرسش ما را در مسیری قرار میدهد تا توجه خود را به ارگانهای غیر دولتی عرصه فرهنگ و کتاب معطوف کنیم زیرا امروزه این ارگانها هستند که گلوگاه فرهنگی کشور را در دست دارند و از طرفی مطبوعات و ناشران جریان فرهنگی انقلاب اسلامی را متهم به برخورداری از امتیاز ویژه ای میکنند.
به راستی این امتیاز ویژه برای مطبوعاتی که نسبت جناحی آن (اصولگرا و اصلاحات) اظهر من الشمس است و ضعیف بودن توان ناشران در نشر و توزیع کتبی در نقد علوم انسانی مدرن نیز غیر قابل انکار است که دلیل این ناتوانی و ناکامی، مونوپولیسم (انحصار گرایی) بازار نشر و کتاب توسط جریان سکولار و مبلغ علوم انسانی مدرن (به ویژه در مراکز کتابفروشی در سطح تهران) است، چیست؟
در این وضعیت جایگاه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی کجاست؟ جهت گیری آن و نسبت آن با این دو جریان مزبور کدام است؟ پاسخ این است که انفعال و عدم دخالت در شریان اصلی فرهنگ جامعه منجر به حکمرانی جریانهای حامی علوم انسانی مدرن (در بازار نشر کتاب) و همچنین عدم ایجاد توازن در نشریات و مطبوعات جناحی میشود لذا به این نتیجه میرسیم که این انفعال کاملاً تعمدی است.
حال پرسش اینجاست که این انفعال به ظاهر فرهنگی اما در باطن سیاسی چه اهدافی را دنبال میکند؟ پاسخ متقن به این پرسش شاید حساسیت برانگیز باشد اما حذف صدای تئوریک و فرهنگی برآمده از جریان اصیل انقلاب اسلامی و سپردن عرصه فرهنگ به جریانهای روشنفکری و شبه بورژوایی که تنها معطوف به طبقه حداقلی شبه مدرن صاحب سرمایه است، یقیناً اهدافی را دنبال میکند. در لایههای اجتماعی این اهداف آنچه مشهود است تقویت و تحکیم طبقه شبه مدرن صاحب سرمایههای کلان و انحصاری برای گسترش آنها در مقابل طبقه حداکثری انقلابی است.
مصداق بارز این انفعال سیاسی - فرهنگی همچون شعار اصلی ماهنامه سکولار "مهرنامه" به ظاهر آن است که بگوید "قصد ما تغییر دنیا نیست بلکه تفسیر آن است" (بر گرفته از این سخن مارکس که گفت: فیلسوفان تا امروز جهان تفسیر کردهاند هدف تغییر آن است) اما اتفاقاً حوزه عملگرای این ماهنامه و اغراضی که پی میگیرد در تقویت و تکثیر باورهای نولیبرالی خود در عرصه فرهنگی جامعه کاملاً محسوس است پس نمیتوان مدعای مذکور را باور کرد این شعار دروغ محض است. زیرا اهدافی که مهرنامه دنبال میکند دقیقاً برعکس این شعار است و این ماهنامه اتفاقاً در مسیر اشاعه باورهای نئولیبرالی خود حرکت میکند.
امروز سیاستگذاران فرهنگی کشورمان اینگونه میپندارند که هنر و عرصه فرهنگ آن زمان که فاقد هرگونه گرایش سیاسیشدد، متعالی است و لذا دولت تنها وظیفه نظارت بر عرصه فرهنگ را دارد، اما باید دانست آن زمان که دولت در عرصه فرهنگ حمایتهای عمدتاً مالی خود را سلب کند عرصه برای ورود کانونهای خصوصی صاحب سرمایه گسترده خواهد شد.
رسانههای غربی و جریان تئوریک نیز نفوذ یافته در بازار نشر کتاب هرگونه سیاست گذاری در عرصه فرهنگی را مصداق ارتجاع و تحجر میدانند و معتقد است دولت نباید در عرصهها این چنینی وارد شود اما این باور (کوچک سازی دولت) تنها منجر به گسترده شدن فضای فرهنگی - سیاسی کشور برای مانور جریان تهاجم فرهنگی است.