درخواست های غرب از ایران به طور تصاعدی در حال رشد است و هیچ ضمانتی وجود ندارد که در این فرآیند امریکایی ها علاقه ای به احترام به آنچه ایران خطوط قرمز خود می داند داشته باشند.
مهدی محمدی: آقای دکتر روحانی در نیویورک است و محمد جواد ظریف وزیر خارجه او کسی است که اجازه پیدا کرده پنج شنبه، نخستین بار پس از انقلاب، با همتای امریکایی خود یک تماس مستقیم داشته باشد.
این، خروجی بیش از یک هفته گمانه زنی بسیار پر حجم درباره آینده روابط ایران و غرب، تعامل ایران و امریکا و مذاکرات آتی هسته ای است.
در گام اول دو طرف یک سلسله پیغام های لفظی رد و بدل کردند. ایران در بالاترین سطح از کد نرمش قهرمانانه استفاده کرد که نشان می داد ایجاد برخی رویه های جدید در مناسبات با غرب و از جمله امریکا غیر ممکن نیست، رییس جمهور از اراده خود برای بهبود روابط با غرب خبر داد، گفت که در برنامه هسته ای شفافیت ایجاد خواهد کرد و قصد دارد در زمان کوتاهی آن را حل و فصل کند، در واشینگتن پست مقاله نوشت و وعده داد که میان بشار اسد و مخالفانش میانجی گری خواهد کرد؛ وزیر خارجه اش هم سال نو یهودی را تبریک گفت و پس از آنکه پرونده هسته ای را تحویل گرفت اعلام کرد که به دنبال یک معامله است که در آن هم ایران برنده باشد و هم امریکا.
گام بعدی در حوزه اقدامات بود. دولت آقای روحانی در همان روزهای نخست راه اندازی راکتور اراک را که یکی از مهم ترین نگرانی های غرب بود به تعویق انداخت، نامه نگاری هایی با شخص اوباما انجام شد، بیش از ۴ واسطه جدی برای انتقال پیام میان ایران و امریکا به تهران آمدند، دولت به علامت نشان دادن حسن نیت دولت در آزادی جمعی از زندانیان ایفای نقش کرد و نهایتا هم وزیر خارجه دولت پذیرفته است که برای نخستین بار پس از انقلاب با وزیر خارجه امریکا رودررو گفت وگو کند.
از جانب امریکا اما نه در حوزه اظهار و نه در حوزه اقدام هنوز گام مثبت مهمی برداشته نشده؛ سهل است برخی نشانه های بسیار منفی هم دیده می شود. مهم ترین حرفی که امریکایی ها تا کنون زده اند این است که اظهارات مقام های ایرانی را مثبت ارزیابی می کنند ولی آنچه برایشان اهمیت دارد رفتار و عمل ایران -امتیازهای عملی که حاضر است واگذار کند- است نه حرف های آن. عملا هم جز اینکه جان کری پذیرفته است با ظریف پشت یک میز بنشیند، بقیه علامت ها همه منفی بوده است: نخست امریکایی ها اعلام کردند که همچنان عقیده دارند همانند مورد سوریه باید درباره ایران هم از استراتژی ایجاد تهدید نظامی معتبر به عنوان پشتوانه دیپلماسی استفاده کرد، علامت دوم این بود که مجلس سنا اعلام کرد این ماه قانون به صفر رساندن صادرات نفت ایران را که تیر ماه در مجلس نمایندگان تصویب شده بود به رای خواهد گذاشت و پس از آن هم امریکایی ها مستقیم به اسراییل رفتند تا به نتیانیاهو اطمینان بدهند که کاهش اساسی در تحریم های ایران رخ نخواهد داد.
به عبارت دیگر، با وجود انبوه پالس های مثبتی که از سوی ایران ارسال شده عملا امریکایی ها کاری غیر از اندکی تغییر لحن انجام نداده اند و بلکه برعکس تهدیدهای بسیار مهمی را روی میز گذاشته اند که هیچ مناسبتی با داشتن اراده سیاسی برای حل و فصل مسائلدر یک فضای مثبت ندارد.
سرجمع، به نظر می رسد فضای کاذبی در حوزه روابط ایران و امریکا و حل مسائل میان آنها در حال شکل گیری است که باید درباره عواقب آن بسیار محتاط بود. تا امروز آنچه اتفاق افتاده فقط ژست گرفتن بوده است. هنوز نوبت عمل نرسیده است. همانطور که امریکا می گوید قصد دارد ایران را بیازماید، ایران هم باید مهم ترین هدف خود را ایجاد یک فرصت دیپلماتیک برای آزمودن امریکا قرار بدهد. توقعی بیش از این در شرایط فعلی غیر منطقی است و نباید توقع داشت که بی اعتمادی عمیق و خصومت متقابل میان ایران وامریکا که در اصل محصول توطئه های بی رحمانه، سیستماتیک و بسیار طولانی مدت امریکا علیه انقلاب ایران بوده، با یکی دو هفته خوش اخلاقی متقابل از بین برود و یا حتی اندکی کاهش پیدا کند.
با این حال، پالس های رد و بدل شده در این دو هفته، در حال تغییر برخی معادلات راهبردی و تاکتیکی در داخل و بیرون از ایران است که باید به طور جدی نسبت به آنها حساس بود.
۱- نخست اینکه مجددا افکار عمومی و بازار در حال رفتار شرطی است و نه بر مبنای محاسبات واقعی اقتصادی بلکه بر اساس نوعی آینده بینی کور عمل می کند. از جانب دولت هم هیچ اراده ای برای دادن آدرس های منطقی به مردم در این حوزه مشاهده نمی شود. القاء این موضوع به جامعه که دولت قصد دارد ظرف مدت زمان کوتاهی مسئله هسته ای را حل کند، علاوه بر نادیده گرفتن پیچیدگی های بسیار حاد مسئله، این خطر جدی را هم دارد که جامعه را - درصورت عدم تحقق این وعده- در معرض یک رفتار هیجانی بسیار بزرگ و خطرناک قرار بدهد. آقای ظریف ظاهرا تازه به این نکته پی برده و برای همین است که امروز صبح در صفحه فیس بوکش نوشته است که انتظار حل زود هنگام مسئله منطقی نیست.
۲- ارسال پالس مثبت برای امریکا به معنای راه رفتن بر لبه تیز شمشیر ایدئولوژیک نظام و انقلاب اسلامی است. این حوزه ای نیست که در آن کسانی بتوانند گشاده دستانه هر کار می خواهند بکنند و تصور کنند که جامعه و نظام آن را پذیرفته و با آن کنار آمده است. صرفا به عنوان یک عملیات تاکتیکی برای موثر کردن دیپلماسی، آزمودن امریکا و ل مسئله است که مجوزی برای تعامل صادر شده است. تبدیل تاکتیک به استراتژی می تواند به سرعت سر از عواقبی فاجعه بار در بیاورد. مبارزه با امریکا به عنوان سردمدار استکابر جهانی شعار غیر قابل تجدید نظر انقلاب اسلامی است و مسلما نه دولت و نه هیچ کس دیگر مجوزی برای کمرنگ کردن این گزاره پایه ندارد. دولت باید بداند که مجوزی بسیار گرانقیمت در جیب دارد که هزینه کرد نامناسب آن با مواخذه ای بسیار جدی از جانب مردم و نظام روبرو خواهد شد.
۳- افراط در ارسال پالس های مثبت همچنین دارای این خطر است که سطح توقعات، انتظارات و درخواست های طرف مقابل را به شدت بالا ببرد. همین حالا که هنوز در عمل هیچ اتفاقی نیفتاده غربی ها درخواست کاهش آمادگی فردو را به تعطیلی ارتقا داده و مسئله راکتور اراک را هم که تا به حال روی میز نبود ه درخواست های قبلی خود اضافه کرده اند. علاوه بر این، بحث درباره کنترل ذخیره مواد ۲۰ و ۵ درصد و محدود سازی روند نصب ماشین ها در فردو و نطنز هم به درخواست تعلیق غنی سازی ۲۰ درصد اضافه شده است. به لحاظ مذاکراتی این به آن معناست که امریکا در اثر مشاهده پالس های مثبت ایران -که بخش عمده آن را ناشی از فشار تحریم ها تحلیل کرده- در حال وسیع تر کردن درخواست های خود و نزدیک شدن به سر رادیکال طیف یعنی اسراییل در این حوزه است. تیم مذاکره کنده هسته ای باید این نکته را در نظر بگیرد که درخواست های غرب از ایران به طور تصاعدی در حال رشد است و هیچ ضمانتی وجود ندارد که در این فرآیند امریکایی ها علاقه ای به احترام به آنچه ایران خطوط قرمز خود می داند داشته باشند.
۴- نکته چهارم این است که این احتمال بسیار جدی است که حتی اگر دولت امریکا نخواهد، لابی اسراییل-سعودی با نفوذ عمیقی که در کنگره امریکا دارد، تحت تاثیر این ارزیابی که ایران در اثر فشارها تن به سازش داده، دور جدیدی از تشدید فشار بر ایران را آغاز خواهد کرد. موضوع از این حیث به گونه ای است که ممکن است حتی دولت امریکا هم -با فرض اینکه مایل به این کار نباشد که در آن تردید هست- نتواند اقدام موثری برای جلوگیری از آن انجام بدهد. مسالت جویی محض، علاوه بر اینکه این خطر را دارد که درخواست ها را افزایش بدهد می تواند به تشدید افراطی فشارها هم بینجامد. دولت آقای روحانی نباید به جای محاسبات راهبردی امریکا، لحن و اظهارات آن را هدف بگیرد. رفتار امریکا -مانند رفتار ایران - تابعی از محاسبات آن است و ایجاد فضای مثبت رسانه ای در این حوزه گاه می تواند به نحو ناامید کننده ای بی تاثیر باشد.
۵- مسئله آخر هم این است که دولت باید در طراحی مذاکراتی خود میان دو پروژه توافق بزرگ استراتژیک که واقعا شاید به سادگی امکانپذیر نباشد و توافق کوچک تاکتیکی که برای هر دو طرف زمان می خرد و مجال تامل ببیشتر فراهم می کند تفکیک کند. با یک سرمایه گذاری استراتژیک، برد تاکیتکی در واقع ضرر کردن است ضمن اینکه همین برد تاکتیکی هم تضمین شده نیست. ظاهرا آنچه اکنون منطقی تر است تمرکز روی تفاهم تاکتیکی است که به دو طرف مجال و زمان بدهد تا درباره مسائل اساسی تر فکر کنند. حرکت به سمت یک معامله بزرگ به معنای مواجه شدن یکباره با کوهی از درخواست های غیر قابل پذیرش است که قطعا به فرجام نمی رسد و ممکن است امکان معامله های تاکتیکی را هم با خود از بین ببرد.