سخنران ویژه مراسم رونمایی بخشی از تقریظ رهبر انقلاب بر كتاب
حسن رحیم پور ازغدی: سلام عرض می كنم به محضر برادران و خواهران عزیز و سلام به همه ی مجاهدان و شهیدان تاریخ انبیاء، تاریخ عدالتخواهی و جبهه ی تاریخی و تمام نشدنی نبرد حق و باطل، عدل و ظلم در طول تاریخ؛ در محفل خوبان از لشكر خوبان قرار شد سخنانی عرض بشود خدمت رفقا. در مقابل نقاط قوتی كه در دوران انقلاب و دفاع مقدس بود كه شما با نمونه هایی از آن در این نوع كتاب ها آشنا می شوید، به یك نقطه ضعف بزرگ انقلاب اشاره كنم كه چرا روشنفكران ما، هنرمندان، نویسندگان، فلیمسازان و رمان نویسان نمی توانند سهم خودشان را و حقی كه بر گردن آن ها در برابر این همه معنا و حماسه است به درستی ایفا كنند؟
* دچار توهم بودیم كه جهاد و شهادت مخاطب ندارد
نكته ی اول را با این اعتراف می خواهم شروع كنم كه من در این ۲۰، ۲۵ سال تقریباً هیچ كتابی از كتاب های خاطرات كه برادران رزمنده ی ما نوشته بودند را ننشستم از اول تا آخر بخوانم. یك دلیلش شاید این بود كه بعضی كتاب هایی كه قبلاً می دیدم، جاذبه های هنری و نویسندگی را در آن نمی دیدیم و صرفاً نقل وقایع بود. وقایع را هم كه خود ما تجربه كردیم. با خودم می گفتم زمان و مكان و اشخاص را كه جا به جا كنم، این ها همان چیزهایی است كه خودمان دیدیم و معمولاً هم همان طور بود. ولی به دو دلیل علاقه مند شدم كه بعضی از این كتاب ها را به طور جدی بخوانم. یكی تیراژ بالای این كتاب ها بود كه برخلاف آن چه كه به ما القاء می شده در تمام این ۳۰ سال و خودمان هم دچار این توهم بودیم كه دوره ی جهاد و شهادت و انقلاب و آرمان گرایی گذشته و این ها مخاطب ندارد، بنابراین مشتری هم ندارد. ولی وقتی دیدم بعضی از این كتاب ها در حال رسیدن به چاپ صدم، صد و بیستم، صد و پنجاهم هستند، این نشان می دهد كه یك واقعیتی در جامعه وجود دارد كه ما از آن به كلی غافلیم و جای درست و نادرست، واقع و ناواقع كاملاً در ذهن ما معكوس شده است و كسانی كه تلاش كردند ما را از این دستمایه و سرمایه ی عظیم مأیوس كنند، موفق شده بودند.
در حالی كه بعد ما دیدیم كه پرفروش ترین كتاب ها، رمان ها، خاطرات كه نیمه خاطره و نیمه رمان هستند مثل همین كتاب و پرفروش ترین فیلم ها در كشور ما اتفاقاً علی رغم این كه معمولاً آماتورند، ضعف های فنی دارند و می توانند بهتر از این باشند، ولی پرفروش ترین و پرمخاطب ترین كتاب ها، فیلم ها و رمان ها در جامعه ی ما همین ها هستند. اتفاقاً بیشترین مخاطبشان هم همین نسل جدیدی است كه همه، ما را از این ها می ترسانند كه آقا این ها دیگر كاری ندارند، دوره عوض شده، نسل عوض شده، عصر عوض شده.
* شما مقتل خوانان انقلاب هستید
دلیل دوم، حساسیت در حد وسواس رهبری در باب جدیت نشان دادن در مورد یك چنین كتاب هایی است كه همه ی ما در این سال ها دیدیم و شنیدیم. البته این حساسیت تازگی ندارد. از دوران ریاست جمهوری ایشان برای كتاب های جنگ، رمان انقلاب، سینمای انقلاب، سینمای دفاع نه این كه تذكر می دادند بلكه به اصطلاح مشهدی ها «پرپر» می زدند. ۲۰، ۲۵ سال، ۳۰ سال پیش اثری از ایشان هست كه در آن می گویند انقلاب بدون رمان نمی شود. انقلاب روسیه و انقلاب فرانسه با رمان هایشان معرفی شدند. یا بدون فیلم خوب نمی شود. باید پنجاه تا، صد تا فیلم قوی راجع به فیزیك و متافیزیك انقلاب و جنگ از دوران مبارزات قبل از انقلاب، دوران مبارزات چریكی، زندان ها و فداكاری ها، تبعیدها تا سال ۵۷ كه نمونه ی منحصر بفرد در تاریخ است ساخته شود. هیچ انقلاب دیگری این طور اتفاق نیفتاده، نه قبل و نه بعد. انقلاب فرانسه و انقلاب روسیه هم به معنای انقلاب اسلامی سال ۵۷ نبوده اند. هیچ وقت ملت ها این طور بیرون نمی آمدند و بعد هم اتفاقاتی كه بعدش افتاد در آن هشت سال، ترورها، جنگ تحمیلی، تحریم ها و مسائلی كه تا همین الان دارد اتفاق می افتد. ما هنوز در متن انقلابیم و انقلاب تمام نشده است.
شما فرض كنید این نكاتی كه الان در این كتاب لشكر خوبان یا كتاب هایی شبیه این آمده است، اگر همین ها را هم ننویسند، دیگر تمام می شود. با تاریخ می رود و باد آن را می برد. پیش خدا محفوظ است، اما پیش خلق، هیچ. دوباره نسل های بعدی باید از صفر شروع كنند و آن ها می روند به جای رمان جنگ، رمان ضد جنگ می خوانند. فكر می كنند كه آن ها واقعیت دارد. خاطرات كسانی را می خوانند كه در عمرشان در دو عملیات هم شركت نكردند. من این آقایان و خانم هایی كه خاطرات می گویند و یا خاطرات را به یك متن خوب نوشتاری و منسجم تبدیل می كنند، به مقتل خوان تشبیه می كنم. این ها مقتل خوانان انقلاب اسلامی و دفاع مقدس اند.
* فقر شدید در حوزه رمان و فیلم دفاع مقدس داریم
اگر این هایی كه ماندند و این مظلومیت ها و فداكاری ها را دیدند، این ها را نگویند و ننویسند، ۱۰ سال دیگر، ۲۰ سال دیگر تمام می شود. یعنی تمام این كارهای بزرگ در زمان خودش خفه می شود و تمام می شود. بنابراین این یك جهاد بسیار مهم و مقدسی است و باید حتماً به آن توجه كرد. آن هایی كه جبهه هم بودند، نگویند ما خودمان بودیم. چون من هم همین تصور را داشتم. تصاویری كه در همین كتاب آمده برای خود من كاملاً آشنا بود. سرما، گرما، ترس، امید، تفاوت ایمان بچه ها با هم، تفاوت ایمان خود یك شخص در مقاطع مختلف، آن گرمای درون كه چطور سرمای بیرون را خنثی می كرد، صحنه ی گریه ی بچه هایی كه از غواصی حذفشان می كردند به این دلیل كه فیزیك بدنشان نمی كشید و از حضور در خط شكنی محروم می شدند، احساس های خوب و بد، ترس و امید، تشنگی، گرسنگی، خستگی، خطر، تنهایی و از آن طرف برادری ها و برادرماندن های این بچه ها، فداكاری های گمنام هایی كه در تاریكی جز خدا ندید و ندانست و نخواهد دانست. آن ها را هیچ كس و هیچ جا دیگر ننوشته كه چه كارهای عظیمی بچه ها در تاریكی های هور، در قله های كردستان، در دشت فكه، در نخلستان های آن، در اروند، زیر ۷۲ ساعت بمباران شیمیایی و در شرایط مختلف صورت گرفت.
در هیچ انقلاب و جنگ های دیگری این وقایع وجود ندارد. كشورهای دیگر هنوز دارند برای جنگ جهانی دومشان برای چهار سال كه همه اش جنگ قدرت بود، قهرمان های دروغین می سازند. هنوز هزاران فیلم سینمایی و رمان می سازند. هر بار هم به تناسب فضا و منافع جدید، دروغ هایی وارد آن می كنند. اما ما دچار فقر شدید فیلم و رمان و حتی تبدیل خاطرات شفاهی به خاطرات كتبی هستیم. من وقتی این كتاب ها را كه می بینم، از این جهت خوشحال می شوم كه بالاخره یك چیزهایی برای ۵۰ سال و ۱۰۰ سال بعد دارد ثبت می شود و یا ترجمه شده و به جاهای دیگر فرستاده می شود. اما در عین حال تأسف می خورم برای هزاران هزار كتاب دیگری كه به همین سبك می توانست منتشر بشود و نشد.
همان طور كه پیشرفت انقلاب در صنایع موشك و ماهواره و صنایع نظامی از بستر دفاع مقدس شروع شد؛ یعنی این ها تجربه ی انباشته ی آن هشت سال دفاع مظلومانه بود كه بچه ها با دست خالی می جنگیدند. چون با دست خالی مجبور بودی اختراع كنی. من می گویم همان طور كه در آن عرصه ها با تجربه ی مظلوم بچه های انقلاب و جنگ ركوردهای جهانی را شكستیم، شاید بشود در حوزه ی رمان و فیلم هم باز از همین جا ركوردهای جهانی را شكست.
* تصویری كه دشمن می خواست از مجاهد بسازد
نكته ی مهم دیگر كه انتشار و خواندن این كتاب ها را پرمعناتر و راهبردی تر می كند این است كه برخی خواستند به خصوص بعد از جنگ و بعد از امام رحمه الله یك تصویری از مجاهدان و شهیدان و از انقلابیونی كه جانشان را كف دستشان گرفتند و بدون طمع در آتش رفتند، بسازند. بخشی از این ها از طرف دشمنان حرفه ای داخلی و خارجی انقلاب و كسانی كه در داخل اصلاً مبانی انقلاب امام را از اول قبول نداشتند صورت گرفت. گروهی یا جزو متحجرین بودند كه معتقد بودند این انقلاب اشتباهاً درتاریخ رخ داده است. یك عده هم انقلابیون فرسوده بودند؛ آدم هایی كه قبلاً انقلابیون فداكاری بودند. سهم داشتند و دارند در این انقلاب، از قبل از انقلاب و اول انقلاب، اما كم كم خسته شدند، شك كردند، گفتند نكند این راه، این مسیری كه ما می رویم، راه درستی نبوده و نیست. آیا اصلاً به مقاومتش می ارزد یا نمی ارزد؟
مجموع این ها یك فضایی ایجاد كرد كه گویی بچه های فداكار، حالا بدهكار شدند. باید توضیح می دادی كه آقا ما غلط كردیم رفتیم جبهه! یك تصویرسازی ای شد از این بچه ها كه گویی یك مشت آدمِ خوبِ نفهم روی دست ما مانده اند و متأسفانه در جنگ شهید نشدند و مانع پیشرفتند. این ها اهل نوستالژی اند. با این تصویرسازی می خواستند كه جنگ، جهاد، دفاع و شهادت تبدیل به نوستالژی بشود و نه یك سیره ی دائمی و یك تكلیف همیشه زنده. یك كسانی كه دوره شان گذشته، دهه ی شصتی های ساده لوح، همه چیز را سیاه و سفید می بینند فقط، همه ی مشكلات جامعه را می خواهند با آهن و چكش حل كنند، جامد، منجمد، بی دست و پا برای جامعه ی پساجنگ. و بعد تقسیم بشوند. یك عده شان پشیمانند، موج مرده ای است، نسل سوخته ای است، یك مشت بدبخت بیچاره كه دارند تقاص آن دوران را می دهند، یا یك عده عقده ای، انتقام جو، طلبكار كه می خواهند طلبشان را از مردم بگیرند. دیدید بعضی فیلم ها كه می نویسند، اصلاً شاخص آدمی كه در جبهه بوده، از همه طلبكار است، متعادل بلد نیست زندگی بكند اساساً. این تصویر مجاهد، یك چنین تصویری است. تصویری كه امام در وصیتنامه اش می گوید من به شما افتخار می كنم، به بچه هایی كه این جور رفتند در صحنه.
*اتفاقات بین ما و آمریكا سوء تفاهم نبود
یك تفكری پیدا شد كه بیایید در شعارها، در اهداف و خاكریزها یك تغییراتی به وجود بیاوریم. تغییر هویت هم اِشكال ندارد. این ها را هم دشمن نبینیم؛ این ها رقیبند نه دشمن. بعد از مدتی گفتند كه این ها رقیب هم نیستند، شریكند. كم كم حتی كسانی گفتند كه این ها متحد ما هستند. یعنی دشمن تبدیل شد به رقیب، بعد به شریك، بعد به متحد و معنی اش این بود كه آقای خمینی یك كمی تند رفت و این نبرد با استعمار و صهیونیسم كه از سال ۴۲ می گفت اسرائیل باید از بین برود، تا آخر عمرش هم گفت، و مبارزه با بی عدالتی و فساد داخلی و دفاع از ارزش های اخلاقی و انقلابی، این ها همه توهم است و مربوط به دوران عدم بلوغ است.
می خواهم بگویم این كتاب ها از این جهت هم یك پادزهر خوبی است برای كسانی كه با این تصویر آمدند جلو و بعد خواستند و می خواهند نتیجه بگیرند كه بله، یك دوره ای دوره ی فداكاری و آرمان گرایی و عشق بازی و جهاد و شهادت بوده در دهه ی ۶۰ و در زمان امام رحمه الله اتفاق افتاد و مدام برای ما هزینه داشت؛ موشك اندازی، تحریم ها، جنگ و ترور. مثل این كه تقصیر ما بوده و نه تقصیر دشمن. این ها سوءتفاهمی بوده و اِشكال از این طرف بوده است. ما زیاده روی كردیم. حالا دیگر بروید خانه هایه تان. بسیجی خوب، بسیجی مرده است. امام رحمه الله در وصیتنامه شان می گویند هیچ كدام از این درگیری ها سوءتفاهم نبود. همه ی این ها نبرد بر سر حق و باطل و عدل و ظلم بود. كدام سوءتفاهم؟ اصلاً عین این عبارت را امام دارد در صحبت هایش كه هیچ سوءتفاهمی بین ما و آمریكا نبوده است. آن ها می دانند چرا با ما درگیر شدند و ما می دانیم چرا با این ها درگیر شدیم.
* چرا رهبری تقریظ می نویسند؟
حالا در بخش اصلی عرایض من می خواهم توجه بدهم دوستان را به حساسیتی كه شخص رهبری داشتند. رهبری كتاب ها را با این همه مشغله خط به خط، صفحه به صفحه می خوانند، تقریظ می زنند، حاشیه می زنند، اشكالات فنی می گیرند و بعد می خواهند كه اعلام شود؛ چرا؟ برای این كه این خاكریز سوراخ است. این قسمت خاكریز انقلاب خراب است. یادم هست در عملیات بدر یك خاكریزی بود كه در سه طرف آن دشمن وجود داشت. پشت سر هم ۳۰ كیلومتر باتلاق بود. آدم زنده ی سالم، هفت هشت ده نفر بیشتر نبودند. یكی از این بچه ها آر.پی.جی می گذاشت این جا، ۱۰ متر آن طرف تر یك تیربار، ۵۰ متر آن طرف تر یك تیربار دیگر و آر.پی.جی. خدا شاهد است یك نفری خودش انجام می داد چون آدم سالمی كه بتواند پشت خاكریزِ «چهارراهِ خندق» بدود نبود. می گفت من می دوم و می زنم كه دشمن آن طرف فكر كند هنوز پشت خاكریز كسی هست. الان آن خاكریزِ چهارراه خندق همین خاكریز سینمای انقلاب و دفاع مقدس و رمان انقلاب اسلامی است.
وقتی انقلاب اكتبر روسیه محقق شد، كمونیست ها در طول ۱۰، ۱۵ سال آن قدر كتاب و فیلم و قصه و جزوه در سطوح مختلف برای رده های مختلف راجع به مبانی فكری انقلاب نوشتند كه در كشورهایی كه باد انقلابشان به آن جا رسید، دیگر جوان ها به مردم احتیاج نداشته باشند و از كتاب ها استفاده كنند. این كتاب ها نسل ساخت، فرهنگ سازی كرد، گفتمان سازی كرد و فضای جامعه را تغییر داد. انقلابِ كم كار در تولید ادبیات
در ۳۰، ۴۰ سال گذشته چقدر ایرانی ها نشستند راجع به مبانی فكری انقلاب شوروی به فارسی كتاب ها و رمان های خوب نوشتند و خوب ترجمه كردند. انصافاً بهترین قلم ها، بهترین استعدادهای ادبی ایران در طول چند دهه فقط صرف بازنویسی آثار كمونیستی شد. برای این كه این ها اصلاً جاذبه و انگیزه ی دیگری در برابرشان نبود. بعد روشنفكرهایی كه به لحاظ فكری با این ها ارتباط پیدا می كردند، اشباع می شدند. اگر كسی هم استعدادی داشت و جوششی داشت، خودش را با آن ها تطبیق می داد.
«انقلابِ كم كار»، تعبیری است كه خود ایشان به كار برده اند كه این انقلاب متأسفانه در عرصه های مختلفی خوش درخشید، ولی انقلاب اسلامی ایران به عنوان تنها انقلاب دینی در عصر جدید و موفق ترین انقلاب كه نظام سازی كرد، و علی رغم این كه اِشكالات زیادی داریم و باید خودمان را اصلاح كنیم و خودانتقادی كنیم، اما این انقلاب با این همه موفقیت متأسفانه در این زمینه یكی از ضعیف ترین و كم كارترین انقلاب های دنیا بوده است.
من به نمایندگی از بچه های جنگ می خواهم یك تقریظی بزنم به تقریظ های ایشان و این كتاب و كتاب هایی از این قبیل كه به استقبال رمان و قصه ی انقلاب برویم و قدم بعدی را آن هایی كه اهل این مسائلند و ادعا دارند یا ندارند باید بردارند. این كار زمین مانده. والسلام علیكم ورحمةالله