«سعید باوی»، شهروند خوزستانی معتقد است: این روزها عربهای ایران قربانی ناآگاهی برخی از مردم نسبت به فرهنگ و تاریخ کهن عربها هستند.
سعید باوی
زمانی میگفتند مصر مینویسد، لبنان چاپ میکند و عراق میخواند. این گفته نشان از اهمیت زبان عربی در دنیا دارد. زبان عربی، برای من به عنوان یک خبرنگار فرهنگی چالشی بسیار مهم است؛ چراکه از یکسو کاستیهای آموزش این زبان در ایران را ارزیابی میکنم و از سوی دیگر نیز فارسزبانی هستم که شیفته زبان عربی شدهام.
البته فارسزبانان علاقهمندان به زبان عربی کم نیست؛ چندین دهه است که شعر معاصر عرب، غوغایی ادبی به پا کرده و هر دوستدار ادبیاتی را به سمت سوی سرودههای «نزار قبانی»، «محمود درویش» یا «غادة السمان» کشانده است. اگرچه ادبیات کهن عرب نیز، خود چشمهای پر از گوهر و هنر بوده.
بزرگان ایرانزمین نیز نه تنها از این زبان شیرین بیبهره نبودهاند، بلکه ذوق هنرمندانه خود را با شاعرانگیهای «لغة الضاد» درهم تنیده میکردند. حافظ شیرازی، سعدی، خیام و دیگر شاعران پارسیگوی ابیات عربی فراوانی دارند که نشان از اهمیت این زبان در نزد اصحاب اندیشه و ادب بوده است.
با همه اینها، این روزها ناآگاهیها و سهلانگاریها، باعث شده که عربی، این گنجینه بزرگ فرهنگی مورد کملطفی بسیاری از مردم قرار گیرد. خانوادههای فراوانی فرزندانشان را به کلاسهای آموزش زبانهای انگلیسی، روسی، عربی و حتی ترکی میفرستند اما از اهمیت عربی در جهان معاصر غافل میمانند؛ این در حالی است که در بسیاری از نقاط توسعهیافته دنیا، زبان عربی یکی از محبوبترین رشتههای تحصیلی برای زبانآموزان است.
از همه اینها گذشته، در جنوب کشورمان ایران چندمیلیون عرب زندگی میکنند که اگر نه هر روز، اما بارها به دلیل فرهنگ و آداب و رسومشان مورد اهانت قرار گرفتهاند. این یک واقعیت است و از آن گریزی نیست. عربهای خوزستان درددلهای فراوانی دارند؛ ناگفتههایی که کمتر به آنها پرداخته شده است. به همین خاطر، با «سعید باوي» یکی از شهروندان عرب خوزستان گفتوگویی داشتم که مشروح آن را در ادامه خواهید خواند:
عرب یا عربزبان؟ پرسش نخست من این است که شما خود را عرب میدانید یا عربزبان؟ این سؤال را از این جهت میپرسم که به نظرم میآید گاهی احساسات نادرست قومگرایانه باعث شده که این تفکر در میان برخی از گروههای اجتماعی به وجود آید که عربهای خوزستان تنها زبانشان عربی است و هیچ وجه اشتراکی با سایر اقوام عرب ندارند.
باوی: دیدگاهی که برخیها دارند این است که ما فقط زبانمان عربی است و از این منظرر ما را عربزبان میدانند؛ اما واقعیت این است که اجداد ما که از دیرباز تا کنون در استان خوزستان میزیستند قبایل عرب بودهاند که آداب و رسوم، شیوه زیست و فرهنگ ویژه خودشان را داشتهاند. بنابراین زبان عربی تنها مشخصه هویتی ما نیست، بلکه گستره فرهنگ و آداب و رسوم ما عربهای خوزستان است که باید در نظر گرفته شود.
بنابراین من با در کنار هم گذاشتن هویت قومی عربها و دیگر اقوام خوزستان به این نتیجه میرسم که در این استان از کشورمان تکثر قومیتی وجود دارد؛ اما آیا «تکثرگرایی» قومیتی و فرهنگی هم داریم؟ اگر بخواهم روشنتر بپرسم، آیا شما به عنوان یک عرب خوزستانی با چالشهای قومیتی دستوپنجه نرم کردهاید؟
باوی: بله. اگر واقعیت را بخواهید این روزها رگههایی از «نژادپرستی» در خوزستان دیده میشود؛ به این صورت که اگر شخصی که عرب است و میخواهد وارد اداره یا ارگان دولتی شود، با سنگاندازیهای دیگران مواجه میشود. بسیاری از شهروندان عرب خوزستان اگر تحصیلات بالایی هم داشته باشند، همواره با بیمهریهایی از سوی جامعه روبهرو میشوند. در اینجا لازم است تأکید کنم که از نظر قانون جمهوری اسلامی ایران همه با هم برابر هستند، اما این فرهنگ نادرست برخی است که به تضادهای قومی دامن میزنند. در حقیقت فرهنگ پذیرش دیگری با تمام ویژگیهای هویتی و قومیاش کمتر وجود دارد.
به نکته مهمی اشاره کردید. بارها شاهد بودهام که برخی از مردم با نگاهی سطحی و جزماندیشانه در مورد عربها صحبت میکنند؛ این در حالی است که نه با زبان عربی آشنایی دارند، نه جهان عرب را میشناسند و نه حتی پای صحبتهای هموطنان عرب خوزستانیشان نشستهاند.
باوی: همینطور است. شوربختانه همین پدیده در میان مسؤولان هم به چشم میخورد. مثلا چندی پیش شهردار اهواز با کنایه به شخصی گفته بود «عرببازی درنیاور!» این گفته او خاطر بسیاری از مردم خوزستان را جریحهدار کرد؛ چرا که به گونهای لفظ «عرببازی» را به کار برده بود که گویی عربها به دور از تمدن و فرهنگ هستند.
این در حالی است که قبایل عرب جنوب کشور، از دیرباز تا کنون آفریدههای فرهنگی، فکری و هنری بسیاری را برای ایران به وجود آوردهاند. چند سال پیش، در سفری که به شهر حمیدیه داشتم از مهماننوازی، آداب معاشرت و فرهنگ بسیار غنی برخی از خانوادههای عرب شگفتهزده شدم. این نشان از پختگی یک سنت انساندوستانه دیرینه در میان آنان دارد. بنابراین من معتقد هستم که باید فرهنگ عربی را بیشتر شناخت، نه لزوما به دلیل گستردگی آن بلکه به لحاظ ساختار پیچیدهاش. بهترین راه شناخت برای غیرعربها نیز آشنایی با زبان و ادبیات عرب است. موافقید؟
باوی: بله. البته بهتر است به چالشهای پیش روی آموزش عربی در ایران هم پرداخته شود. این زبان به شکل استاندارد باید آموخته شود. هر نقطهای از خاورمیانه که به عربی تکلم میکنند؛ یک لهجه بومی هم دارند. به عبارت بهتر گویشهای متعددی از زبان عربی وجود دارد، اما همه آنها یک زبان رسمی و استاندارد را به عنوان عربی فصیح برگزیدهاند و با آن آشنایی دارند. برای بهتر آشنا شدن با یکی از گویشهای عربی، بهتر است که ابتدا زبان فصیح یا همان عربی معیار آموخته شود. این اصل مهم در نظر گرفته نمیشود؛ آنچنان که در ایران یکی از بزرگترین مشکلات برای عربیآموزان است.
یعنی معتقد هستید که اساتید و معلمان عربی در مدارس ایران، به دلیل عدم آشنایی درست با این زبان نمیتوانند زیباییهای آن را آنگونه که میبایست، به دانشآموزان منتقل کنند؟
باوی: بله. این یکی از مشکلات بزرگ آموزش و پرورش است که نتوانسته از معلمان عرب، برای آموزش زبان عربی در سطوح مختلف بهره بگیرد. این روزها معلمانی را میبینید که عربی درس میدهند اما سادهترین نکات را در مورد این زبان نمیدانند؛ طبیعی است که دانشآموز این زبان را به خوبی نمیآموزد و با ناآشنایی نسبت به این زبان، لزوم شناخت فرهنگ عربی را برنمیتابد.
امیدوارم اهتمام بیشتری برای پاسداری از زبان عربی در ایران به وجود آید. زمانی در ایران، بزرگانی مانند سیبویه را داشتهایم که به رغم عرب نبودن، این زبان را کاملا میشناخت و کتاب بزرگ او درباره صرف و نحو امروزه در دانشگاه الازهر مصر به عنوان یک منبع معتبر زبانی مورد استفاده قرار میگیرند. بر این باور هستم که ما ایرانیان، باید زبان عربی را بدانیم، چرا که بسیاری از گنجینههای فلسفی و فکری دانشمندان ایرانی با این زبان نوشته شده. از آن گذشته، با شناخت فرهنگ عربی میتوانیم همزیستی مسالمتآمیز و انساندوستانهای با هموطنان خوزستانیمان داشته باشیم. از وقتی که در اختیار من و رسانه «حافظ خبر» قرار دادید ممنون هستم.
باوی: من هم از شما ممنون هستم.