گریهام گرفت.... چندین بار خواستم بگویم شفاعت یادت نرود... دلم اجازه نمیداد... به هر روی با احتیاط و چشمی گریان او را بیرون آوردم و در گوشهای خواباندم.
بهسمت اهواز راه افتادیم. از جاده کازرون به سمت گناوه حرکت کردیم. میدانستیم فردا باید به منطقه عملیاتی برویم. کنار من حَمَد خورشیدی نشسته بود. حمد فرمانده یکی از گروهانهای گردان فجر بود.
با موسیقی، از خشم به آرامش میرسیم و از غم به شادی و پرواضح است که موسیقی زبان عمومی ملتهاست که میتواند احساسات و عواطف را دراختیار خود بگیرد و در زمانهای مختلف میتواند مورد استفاده باشد.