برخیزم از نور یقین خاطر چراغانی کنم
دل را به آشوبی گزین دریای طوفانی کنم.
شاعرانه:
گوهر شب چراغ
20 بهمن 1401 ساعت 13:02
گزارشگر : منیره خسروبیگ
برخیزم از نور یقین خاطر چراغانی کنم
دل را به آشوبی گزین دریای طوفانی کنم.
برخیزم از نور یقین خاطر چراغانی کنم
دل را به آشوبی گزین دریای طوفانی کنم
این جوش جوش واژگان از من بریدستی امان
یعنی که باید این زمانمشق سخندانی کنم
تفجوش معنی درجگرآرام ننشیند دگر
درمان این سودا مگربا واژه گردانی کنم
درواژه الحاوی منم این بحر را ناوی منم
رشک فرالاوی منم ازبس فراوانی کنم
ازدور تا نزدیک را بشار را منجیک را
هم ترک وهم تاجیک را مقهور حیرانی کنم
ناقور من ناقوس من برشاعران کابوس من
مانا حکیم طوس من عزم رجزخوانی کنم
چون رودکی باصد حشم یا عنصری محتشم
رسم سنایی برکشم تقلید خاقانی کنم
با دُرتراشان دری از فرخی تا انوری
در کارگاه شاعری دَروا دُرافشانی کنم
یا درنگارستان جان شیرازسلطان ارمغان
سعدی چنین حافظ چنان باشعرسلطانی کنم
نه نه که این لفظ است وبس افتاده معنی از نفس
چند این هوا چنداین هوس ترک هوسرانی کنم
آنگاه با سودایی ام بی باک ازرسوایی ام
با جان مولانایی ام رقصی که میدانی کنم
بی پا وسر از خود برون چیزی فراتر از جنون
اناالیه راجعون تاکی گرانجانی کنم؟
هی هی نپردازم به خود هوهو چرا نازم به خود؟
آتش دراندازم به خود این خرد را فانی کنم
ازحد مستی دورترازمرزهستی دورتر
ازخودپرستی دورترانشای ربانی کنم
با جان خلجان تافته آتش به رگ رگ بافته
رمز تجلی یافته منشور عرفانی کنم
گلچرخ بی چرخ زمان در سرحدات لا مکان
با ساکنان آسمان تفریح کیهانی کنم
پس بازگردم برزمین درحضرت آن نازنین
چون خاکبوسان کمین تسلیم پیشانی کنم
آن گوهرین حصن حصین والا تبار راستین
جان بی دریغ ازآستین در پاش قربانی کنم
بازوی حیدر هیمنه باروی قدسی روزنه
می زیبدش این طنطنه درچامه ارزانی کنم!
دلبند اصحاب کسا موسای کاظم را عصا
حیف ازبیان نارسا تاوصف طوفانی کنم
نجل نجیب مرتضی میرعلمدار رضا
با حکم او غیظِ قضا ترویح رحمانی کنم
قدّاره بندان قَدَر بر او نمی بندند در
باب الحوایج را پسر با فخر دربانی کنم
آن شاه شرعی مرتبه بالا نشین مصطبه
دارم طمع زان کبکبه گرمدح، طولانی کنم
شاه چراغ شب فروز آیینه بند شمع روز
خاطرازآن خاطرفروز اینک چراغانی کنم
شیرازازاو قدسی طرازآیین احمد سرفراز
ازنام احمد دلنواز ابیات پایانی کنم
احمد مرام احمدسِیَر چون احمد ازگل پاک تر
درنام احمد مختصر شان مسلمانی کنم
هیهات اگر آن نورحق ازمن پذیرد این مَرَق
خود فخر با این یک ورق برشعر "نورانی"* کنم
منظور از شعر نورانی، قصیده ی غرّای دکتر عبدالوهاب نورانی وصال است که گرداگرد حرم مطهر حضرت شاهچراغ کاشی نقش شده است؛با این آغاز : ای برسرسروران سری کرده....
غلامرضا کافی
................................
تیرهای سرگردان
کد مطلب: 26960
آدرس مطلب: https://www.hafezkhabar.ir/note/26960/گوهر-شب-چراغ