ایثار را در چشم زیبای تو دیدم
بعد از تماشای تو؛ دستم را بریدم.
شاعرانه:
جهاد عاشقانه
شعری از طاهره کاظمنژادی، تخلص(طلا_کاظمی)
4 فروردين 1401 ساعت 10:41
گزارشگر : منیره خسروبیگ
ایثار را در چشم زیبای تو دیدم
بعد از تماشای تو؛ دستم را بریدم.
ایثار را در چشم زیبای تو دیدم
بعد از تماشای تو؛ دستم را بریدم
فرمانده بااقتدار این جهادی
گویی به خاک تشنه؛ جانی تازه دادی
جانبازی تو، خانه را آباد سازد
با تو نباید هیچکس، خود را ببازد
با دست تو؛ هر نقشهای نقش بر آب است
شرمندهی بیداریت؛ هرکس که خواب است
چشمان تو از خستگی هی تار گردد
بیتو نجات مردمم دشوار گردد
بیتو تمام آرزوها دود باشد
ویروسهای لعنتی، نمرود باشد
بیتو تشنج داشت، دنیای قشنگم
من پا به پای قلب تو باید بجنگم
بغض گلوگیری نشسته در صدایت
باید بهشتی را بسازم زیر پایت
باید دخیلم را به دستانت ببندم
با تو به احوال بدم، باید بخندم
تو با لباس روشن خود میدرخشی
من غافلم از لطف تو باید ببخشی
هر اتفاقی هم بیافتد، پای کاری
وقتی هوای مردمت را کم نداری
قرآن و عترت حافظ این لطف و احسان
امن یجیب نازلی در قلب انسان
از خاطر تو ناامیدی دور باشد
بوم و برم با عشق تو؛ پُرنور باشد
عاشقم
کد مطلب: 25059
آدرس مطلب: https://www.hafezkhabar.ir/note/25059/جهاد-عاشقانه