با گسترش شتابان و شگفتانگیز دانش، لازم است تا مدیران سازمانها در کنار بهرهمندی از دانشآموختگی و علاقهمندی و خلاقیت مرتبط با اهداف و وظایف ذاتی سازمانی خود، الزاما با اصول کاربردی علومی چون مدیریت و فنآوری اطلاعات آشنا بوده و مجدانه زمینهها و بسترهای ورود و حضور خبرگان و کارشناسان سایر علوم بینرشتهای و مهارتهایی که لازمه تصور، ترسیم و تشکیل پازل موفقیت است را فراهم آورند.
به گزارش حافظ خبر؛ امروزه برای پیشبرد مطلوب اهداف یک سازمان حتما لازم است تا ذهن و جسممان را از محدوده افکار و اطاق کارمان بیرون ببریم، قالبهای سنتی، کلیشهای و ناکارآمد مدیریت را کنار بزنیم و از سایر بازیگران و شیوههای نوین موثر در تحول سازمانی استمداد بجوییم.
در تفکر توسعهمدار چندساحتی مدیریت، زمانی میتوانیم شاهد سیر و تغییرات جهشگونه رشد و پویایی سازمان باشیم که نگاه و دیدگاهمان را براساس اصل اجتنابناپذیر و کارآمد مدیریت منابع انسانی مبتنی بر روابط انسانی متمرکز نماییم.
حضور زبدگان و سرآمدان علمی در ایستگاه مدیریت، مشروط به اینکه بتوانند دانش خود را عملیاتی و اجرایی نموده و ضمن بهرهجویی حداکثری از ارتباطات هدفمند توامان با پرهیز و گریز از زندان ذهنهای محدود تفکر جزیرهای، به صورت همزمان و براساس احترام و منافع و حقوق متقابل در کنار و همگام با سایر بازیگران، همسایگان و شرکای موثر و راهبردی، تیم کاری اقدامات هماهنگ، همافزا، همپوشان و پایدار آنی و آتی را ساماندهی و سازماندهی نمایند، قابل دفاع خواهد بود.
با گسترش شتابان و شگفتانگیز دانش، لازم است تا مدیران سازمانها در کنار بهرهمندی از دانشآموختگی و علاقهمندی و خلاقیت مرتبط با اهداف و وظایف ذاتی سازمانی خود، الزاما با اصول کاربردی علومی چون مدیریت و فنآوری اطلاعات آشنا بوده و مجدانه زمینهها و بسترهای ورود و حضور خبرگان و کارشناسان سایر علوم بینرشتهای و مهارتهایی که لازمه تصور، ترسیم و تشکیل پازل موفقیت است را فراهم آورند.
جای کوچکترین تردیدی نیست افرادی که پستهای مدیریتی را اشغال مینمایند با پیشنیازهای علمی و تجربی مدیریت بیگانه یا حتی در ستیزند، شیرهای بییال و دمی هستند که سیطره قلمرو نفوذشان به محدودهی اطاق کارشان خلاصه میگردد؛ در واقع اینها مدیرکل اطاقشان هستند نه مدیر یک اداره یا سازمان...
مدیریت یعنی تمرین و یادگیری روزانه در کارگاه همیشه پویای تحولگرایی، تمرین نماییم تا.... از حضور و نقشآفرینی دیگران نگریزیم و سهم آنها را در کار گروهی تمام و کمال بپذیریم...
آنها را به رسمیت بشماریم، با اندیشهای آیندهنگر و ضرورت کادرپروری، از توانمندسازی و ارتقاء کارکنان نهراسیم، به استقبال مشارکت تمامعیار عالمان و آگاهان برویم و حوزهی مشاورین خود را به موافقین و تاییدکنندگانمان محدود نسازیم، به جای تقابل به استقبال و کشف تاثیرات سایر علوم موثر در پیشبرد امور برویم، از نعمت منتقد و منتقدانی که معایب ما و سازمانمان را به رایگان گوشزد مینمایند غافل نشویم و از اشتباه بزرگ حذف آنان از سازمان منصرف شویم، نگاه جنسیتی60% از ظرفیت بخش مهمی از منابع انسانی ایران را دایما نمیبیند و سالهاست که کشور ما در سایه شوم و سنگین این بیتدبیری خسارتبار به سر میبرد و لازم است تا این زیان تاریخی و تاریخ مصرف گذشته در نقطهای از زمان متوقف گردد...
گاهی اوقات مرگ بوی زندگی میدهد... مرگ اشتباهها... بهار و رویش و تازگی و دوباره زندگی... لحظات باشکوهی که نو به جای کهنه مینشیند و مدتهاست که مرگ بسیاری از شیوههای کهنه فرارسیده است و در دنیاي امروز، منسوخ شدن یک تفکر یا یک شیوه، امری به غایت عادیست، زمان توجه و تمرکز و بهرهگیری از روشهای جدید فرارسیده است و جامعه موفق، جامعه ايست که به استقبال تغییرات برود.