به گزارش حافظ خبر؛ دکتر علی طاهری، زاده شیراز و فرزند مهندس رجبعلی طاهری، کارشناس ارشد معاونت مهندسی وزارت نفت، عضو پایه یک نظام مهندسی ساختمان، مدرس و هیئت علمی دانشگاه یادداشت زیر را پیرامون تحریم و آنچه در آینده جمهوری اسلامی پیش خواهد آمد، نوشته است:
با انتخاب بایدن به عنوان رییسجمهور آمریکا، بارقهای از امید در دل اردوگاه غربگراها زنده شد. این اردوگاه در خیال باطل خود راه نجات کشور را در لغو تحریمها به دست منتخب نسبی مردم آمریکا میداند و به گفتمان و اقدام عملی برای شکست تحریمها اعتقاد ندارد. در این گفتار قصد ورود به چرایی اندیشه غلط این اردوگاه ندارم و تنها مایل به تحلیل برخی شرایط حال حاضر و پیشبینی برخی رفتارهای سیاسی آمریکا و این اردوگاه در آینده نزدیک هستم.
آقای روحانی در 8 سال گذشته با کلید تدبیر و امید تمامی تلاش خود را به کار برد که با تئوری تعامل سازنده با غرب، اقتصاد ایران را شکوفا سازد. ولی با بدعهدی آمریکا و خروجش از برجام، کلید در قفل شکست و تمامی اندیشهها و سیاستهای گفتمان اعتدال نافرجام ماند.
اگرچه شکست تئوری تعامل سازنده با غرب به دو دلیل ضعف بنیادی اقتصاد بینالملل ایران و ثبات ایدئولوژیکی انقلاب اسلامی از همان ابتدا برای نخبگان اقتصادی و نیروهای انقلابی قابل پیشبینی بود، لیکن متاسفانه اردوگاه غربگرا حتی بعد از این شکست هم به گزینه باور توان داخل و شکست تحریم فکر نمیکند و همچنان به دنبال راهکار قبلی است؛ از این رو آمدن بایدن به کاخ سفید برای آنها یک فرصت استثنایی محسوب میشود.
اصلاحات سیاسی و حتی اجتماعی نیز از بُعد داخلی، آنچنان گفتمان بدیعی ندارد و عملا به بنبست رسیده است. از طرفی تورم افسارگسیخته و بالا آمدن خط فقر، فلاکت و شمولیت آن به اکثریت مردم نیز منجر به تخریب کامل پایگاههای اجتماعی جناح سیاسی حاکم شده است. همین وضعیت باعث شد تا در انتخابات مجلس جناحهای مقابل صاحب اکثریت کرسیهای مجلس شوند. این وضعیت منجر به ناامیدی کامل اردوگاه سازش برای شرکت در کارزار انتخاباتی 1400 هم شد؛ به نحوی که برخی به ظاهر نخبگان آنها، پیشنهاد استعفای دولت را نیز مطرح کردند؛ ولی به یکباره وضعیت حیات لیبرالهای داخلی در آن سوی کره خاکی رقم خورد. بایدن در رقابت انتخاباتی خود فرمان اجرایی ترامپ در خصوص برجام را اشتباه خواند و از بازگشت به برجام سخن راند و حال که رییس جمهور آمریکا شده است، غربگراها منتظر تحریر لغو تحریمها و بازگشت آمریکا به برجام هستند.
نگارنده بر این باور است که بایدن در کوتاهمدت هیچ تحریم جدی را لغو نخواهد کرد و با ارائه فهرستی از پیششرطها، راه ورود خود به برجام را تنگ میکند و ترجیح میدهد که با دولت منتخب 1400 ایران وارد مذاکره شود تا با ورشکستههای ساکن کنونی در پاستور؛ از طرفی تلاش خواهد کرد که دولت منتخب در 1400 متشکل از اردوگاه غربگراها باشد و یا حداقل یک دولت ملیگرای انقلابی نباشد.
حال ممکن است این سوال مطرح شود که چرا بایدن باید به این استراتژی روی آورد و برای تحقق آن چه سیاستی را در پیش خواهد گرفت:
برای پاسخ به پرسش فوق باید یک اصل مهم را مد نظر قرار داد و آن هم اصل تامین منافع آمریکا در محاسبات بایدن است.
رفع تحریمها و بازگشت به برجام هیچ منفعت اولیه و حتی ثانویهای برای آمریکا و بایدن ندارد و حتی ممکن است منجر به دلخوری متحدان آمریکا در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا گردد. تنها دلیلی که ممکن است بایدن به رفع تحریمها و بازگشت به برجام فکر کند، فشار جامعه جهانی و وعده پیشین وی در رقابت انتخاباتی است. از این رو برای اینکه لغو تحریمها و بازگشت به برجام را به تعویق بیاندازد، بدیهی است که پیششرطهایی را جلوی راه خود و ایران قرار دهد. مهم نیست که این پیششرطها ساده یا پیچیده باشد، قابل پذیرش یا جزء خط قرمز ایران است. مهم این است که تحقق این پیششرطها عملا ورود آمریکا به برجام را تا دولت بعدی ایران به تعویق خواهد انداخت.
از سوی دیگر بایدن نمیخواهد وارد توافقات میانمدت با دولتی شود که ماههای آخر حکومت خود را طی میکند. عقل سلیم حکم میکند که بایدن برگهای معاملاتی خود را در پشت میز مذاکرهای رو کند که روبرویش دولتی مستقر باشد که حداقل چند سالی دوام داشته باشد؛ پس مذاکره جدی در خصوص لغو تحریمها و بازگشت آمریکا به برجام، به بعد از شهریور 1400 موکول خواهد شد.
از طرف دیگر آمریکاییها به کمک بازوی اطلاعاتی خود در داخل کشور و همچنین شبکه رسانههای اینترنتی متوجه هستند که پایگاه غربگرا در ایران به شدت آسیب دیده و گفتمان مذاکره و تعامل با آمریکا و غرب چندان شنوندهای ندارد. مسلما بایدن و تیم مذاکرهکننده وی از ادوار مذاکرات هستهای ایران قبل و بعد از روی کار آمدن حسن روحانی، دو تجربه متفاوت را دارند. لذا ترجیح میدهند با گروهی همچنان مذاکره کنند که قبلاً توانستهاند با آنها به یک توافق برسند. در اینجا تیم سیاستگذار آمریکایی بر خود لازم میبیند که دست تیم غربگرای ایرانی را برای رقابت با جریانهای انقلابی پر کند.
یکی از نقاط ضعف دولت حاکم، تورم افسار گسیخته و قیمت بالای کالاهاست که در نهایت منجر به کاهش ارزش ریال شده است. از نظر اقتصادی راهکارهای زیادی وجود دارد که بدون لغو تحریم و یا ورود آمریکا به برجام، شاخص ریال در برابر ارزهای خارجی خصوصاً دلار رشد داشته باشد. یکی از سادهترین این روشها ورود فیزیکی یورو، دلار و طلا به بازار ایران است. بخشی از این ورود ممکن است به صورت قانونی و بخش دیگر به صورت غیرقانونی (از منظر بینالملل) صورت گیرد. موج کاهش قیمت ارز منجر به واکنشهای داخلی نیز خواهد شد و ممکن است برخی کالاها نیز با ثبات قیمت و یا حتی کاهش قیمت مواجه شوند.
علاوه بر این تیم مذاکرهکننده دولت به دنبال گرفتن امتیازات بیشتری خواهد بود، تعلیق برخی از تحریمها و یا سطح اجازه بالاتر برای ساز و کار اینستکس و یا آزاد شدن دلارهای بلوکه شده در بانکهای کرهای و هندی و چینی، میتواند نمونههایی از اقداماتی باشند که ذیل واژه گشایش ارزی قرار خواهند گرفت. این اقدامات با لغو برخی از تحریمهای بیاثر شده نظیر تحریم بنزین و فراوردههای سوختی، تحریم فلزات و همچنین خروج برخی از افراد از لیست تحریم، مزین میشود و با قدرت هرچه بیشتر از سوی رسانههای بین المللی و همسو با دمکراتها اعلام و تبلیغ میگردد.
در این شرایط تحرک تیم خارجه ایران بیشتر و بیشتر میشود و با سفرهای مختلف به کشورهای اروپایی و آسیایی به مخاطب داخلی این پیام منتقل میشود که کارها در حال درست شدن است و به زودی گشایش اقتصادی و رونق ارزی صورت خواهد گرفت.
استفاده از شرایط فوق در ید تیم رسانهای قوی اردوگاه غربگراها و لشکر سلبریتیها قرار میگیرد، به جامعه به دور از تفکر تزریق میشود که معیشت و رفاه آینده خود و فرزندانتان در گروی تعامل گسترده با غرب و آمریکا است. علت عدم گشایشهای اقتصادی در گذشته را نیز همین نکته یعنی عدم تعامل با غرب عنوان خواهند کرد و با جسارت هرچه تمامتر عنوان خواهند کرد که اگر ترامپ از برجام خارج نشده بود و اگر به fatf پیوسته بودیم، دلار همچنان زیر 4000 تومان بود و آن تورمهای وحشتناک را هم شاهد نبودیم و حتی از آن بالاتر با وقاحت تمام فریاد خواهند زد که ببینید هم اکنون که دولت دوباره با دنیا در حال گفتگو است دلار به پایینتر از 15 هزار تومان آمده و همچنان در حال کاهش است و تلاش خواهند کرد که موج حمایت از دولت غربگرا به منظور تعامل گسترده با غرب جاری شود.
موضوع مهم دیگری که باید به آن توجه مضاعف داشت، مصوبه اقدام راهبردی مجلس در خصوص لغو تحریمها و اقدامات دولت است. این مصوبه شرایطی را فراهم کرده است که هرچقدر آمریکا دیرتر به تحریمهای ظالمانه پایان دهد، ایران به شرایط قبل از برجام نزدیکتر خواهد شد. بر روی کاغذ و از زاویهای که اکثریت مجلس به دنیا نگاه میکنند این مصوبه میتواند به عنوان ابزار چانهزنی و قدرت تیم سیاست خارجه ایران باشد و البته به واقع هم یک ابزار چانهزنی است ولی اینکه این ابزار در دست چه کسی باشد و تا چه میزان در راستای اهداف ملی قرار گیرد و در این راستا اثربخش باشد، مطلبی است که باید از زوایای دیگر نیز به آن توجه داشت.
یک؛ لازم است به این مهم توجه شود که اگر در بازه تعریف شده در قانون، تحریمهای یکجانبه لغو و آمریکا به برجام بازگردد؛ برد سیاسی بازگشت آمریکا به برجام به حساب جناح حاکم بر مجلس واریز خواهد شد. لذا حتی در بدنه دولت رقبتی برای بازگشت آمریکا در این برهه از زمان به برجام نیست.
دو؛ در ادامه بحث جنگ روانی- معیشتی، اردوگاه غربگرا از مصوبه فوق به عنوان خاکریز دفاعی و راه فرار استفاده خواهد کرد. یعنی به مخاطب دیکته خواهد شد که مصوبه اخیر مجلس باعث شده است که آمریکا نسبت به بازگشت به برجام مردد باشد. اجازه بدهید که فرض واقعگرایانه عدم بازگشت آمریکا به برجام قبل از سوم اسفند را داشته باشیم. در این حالت ایران تعهدات مختلف خود را به صورت پلکانی و مرحله به مرحله لغو میکند و عملاً از برجام خارج میشود. در این شرایط طرف آمریکایی به سادگی و به راحتی عنوان میکند که ایران دیگر در برجام قرار ندارد و لذا آمریکا نیز دلیلی برای لغو تحریمها و بازگشت به برجام نمیبیند و تا زمانی که ایران به تعهدات برجامی خود عمل نکند هیچ تحریمی لغو نخواهد شد و حتی در ادامه ممکن است تهدید کند که تحریم سازمان ملل نیز برخواهد گشت. رسانههای غربگرا نیز شکست مذاکرات و افزایش فشار احتمالی را به گردن مصوبه مجلس اصولگرا میاندازند و در مناظرات انتخاباتی علیه کاندیدهای انقلابی و اصولگرا استفاده خواهند نمود.
با شرایط برشمرده و با دوراندیشی نظر بر تکثر تعداد کاندیدا در جبهه اصولگراها و انقلابیون، این احتمال وجود دارد که مردم با موج غربگرایی حرکت کنند و دوباره یک دولت بروننگر روی کار بیاید. در این صورت رسماً باید فاتحه انقلاب اسلامی را خواند و در خوشبینانهترین حالت فقط به جمهوری اسلامی که در هاضمه جهانی قرار گرفته است بسنده نمود. به همین دلیل است که انتخابات پیش رو شاید مهمترین انتخابات تاریخ انقلاب اسلامی باشد.
ولی آنچه که گفته شد همه وقایع محتمل و اتفاقات آتی و یا ابزارهای موجود نیست، بلکه جبهه انقلابی برای پیروزی در انتخابات 1400 مسلح به ابزار و راهکارهایی است که در قسمت بعدی سلسله مقالات راجع آن صحبت خواهد شد.