به گزارش حافظ خبر؛ ضرورت شناخت جایگاه شهرسازی از آنجا مهم است که به مدیریت شهری و جامعه کمک میکند تا علاوه بر درک از چیستی شهرسازی، حدود و مرزهای آن را نیز شناسایی کنند و به سمت جامعه آرمانی که یکی از آرزوهای بشر بوده است حرکت نمایند.
در کازرون ما نه در بدنه مدیریت شهری و نه در بدنه اجتماعی هنوز به شناخت لازم از شهرسازی نرسیدهایم و نیاز به تبیین و معرفی آن به شدت احساس میشود.
در این یادداشت سعی بر این است که حرکت از دانش به علم در شهرسازی مورد بررسی قرار گیرد و جایگاه کنونی آن معرفی شود. از عهد کلاسیک یا دوران باستان تا حدود قرون ۱۶ میلادی شهرسازی در قالب دانشی تجربی و یا دانشی تکبعدی که صرفاً نگاه کالبدی به شهر داشت دنبال شده است که با نظر معماران طرح شده و توسط حکمرانان شهری به اجرا میرسید. در این دوره شهر ساختن نه تنها بدون پشتوانه فکری علمی بلکه دچار بیهویتی شهرها نیز شد که نتیجه آن تخریب شهرها و رهاسازی آنها در کنار مشکلات شهری ناشی از سو مدیریت بود.
در قرن ۱۷ میلادی همراه با رنسانس اروپایی و بازگشت به انسانمحوری، تلاشها برای احیای شهرها و دخیل کردن انسان در شهرها شروع شد. در این سده و سده بعدی شاهد ظهور دانش شهرسازی در قالب میانرشته هستیم و عملاً از نارشته به بینرشتهای تبدیل شد که علاوه بر نگاه کالبد، انسان را نیز به عنوان یکی از عوامل مهم شهر در نظر گرفته و شهر را برای انسان میداند که مهمترین اقدامات صورت گرفته در این زمینه فکری را بارون هوسمان، شهردار پاریس با اجرای طرحهای خود نشان داد.
در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ با تخصصی شدن علوم مختلف، شهرسازی نیز برای اولین بار در شیکاگو به عنوان یک رشته آکادمیک آموزش داده شد و مورد پژوهش قرار گرفت و به عنوان یک رشته معرفی شد. دانشگاهی شدن شهرسازی و حرکت آن از دانش به سمت علم آغازگر جهش بزرگی به نام مدرنیسم در شهر بود و در اینجا مشخص شد که شهرسازی محدوده وسیعی از علوم مختلف را دربرمیگیرد.
با افزایش پژوهشهای شهری، از سال ۱۹۶۰ این مسئله مطرح شد که شهرسازی صرفاً یک رشته نیست و مجموعهای از علوم مختلف است که در کنار هم به مدیریت شهر میپردازد. علوم متخلف شامل اجتماعی، جغرافیایی، معماری، علوم زیستی، اقتصادی، ترافیک و ... از جمله علوم مداخلهگر در شهرسازی نامیده شدند که تا سالها تیم شهرسازی را تشکیل میدادند و شهرسازی عملاً به چند رشته تبدیل شد.
امروزه در عصر اطلاعات و در دهه اخیر، شهرسازی را به عنوان یک فرارشته شناسایی میکنند. در فرارشته، ما به شهرسازی صرفاً به دید تنظیمکننده امور مادی شهرها توجه نمیکنیم و در واقع آن را بهبوددهنده کیفیت زندگی میدانیم که از فرهنگی به فرهنگ دیگر و از مکانی به مکان دیگر در زمانهای مختلف دارای ایدهها و راهحلهای گوناگونی است تا آرمانشهر بشریت را به وقوع برساند.